به نام خدا
توجه شما خوانندگان عزيز را به اَشعاري جلب مي کنم که نمي دانم اين اشعار زيبا از کيست ؟! اين اشعار در ميان يادداشت هاي قديمي بنده بود که از اوائل طلبگي يادداشت مي کردم و در تاريخ 13 شهريور 1401 هر چقدر در اينترنت سِرچ و جستجو کردم تا ببينم که آيا اين اشعار و نام شاعر و سراينده اش در اينترنت (در سايت ها و وبلاگ ها) ذکر شده يا نه متأسّفانه هيچ اثري و چيزي از آن نيافتم لذا در همين تاريخ مذکور اين اشعار را تايپ کردم تا مورد استفاده همگان قرار گيرد . خداوند مُتعال به شاعرش اجر و پاداش جزيل عنايت فرمايد . شايسته است که هفته اي چند بار جهت تَنبُّه و بصيرت و بيداري اين اشعار را زمزمه کنيم تا شايد که صفاي روحي پيدا نموده و از آلودگي هاي نفساني و شيطاني رهايي يابيم . اِن شاءَالله تَعالَي . (سيد اصغر سعادت ميرقديم لاهيجي - 13 شهريور 1401 شمسي )
***مُسلمان کي شود راضي به آزار مُسلماني ؟!!!
دِلا عَزم سفر بايد که اين منزلگه فاني
مَکانِ عَيش و آسايش نباشد بهر انساني
چُه مي بايد گذشت از اين گُذرگه از چِه رو دائِم
پَيِ آبادي کاخ و سَرا و قَصر و اَيواني
به مُلکِ دل عِمارَت کن که عُمري جاودان دارد
نه اين مُلکي که هر ساعت نمايد رو به ويراني
به درياي جهالت غَرقِ حيرت تا به کي باشي
به صحراي بَطالت رَخش غَفلت چند مي راني
گرت مُلک جهان گردد مُسَخَّر کَي به آن ارزد
که از خود ناتواني را دَمي از خود برنجاني
مَکانت عاقبت در زير خاک تيره خواهد شد
چه کُنج عُزلتت باشد چه اِجلال سُليماني
چنان دل بسته اي مُحکم به مال و جاهِ اين عالَم
که گويي در جهان دائِم تو را بايد جهان ماني
خُوري خونِ مُسلمان و مي گويي مُسلمانم
مُسلمان کي شود راضي به آزار مُسلماني
تو کَز فعل و زبانت فتنه و آفات مي خيزد
به شيطان چون کُني لعنت که خود بدتر ز شيطاني
فَغانِ مردم دِلخُون به گوشت نغمه اي موزون
جفا هر دَم کُني افزون ستم هر چند بتواني
تو را کاخ سَتَم آباد و فکر از هر جهت آزاد
چه غم گر خَلق مي ميرند از فقر و پريشاني
حَذَر کن ز آهِ مظلومان که گر در خَرمَنت اُفتد
چنان سوزد که با صد بَحر هم خاموش نتواني
کُنون کز دست مي آيد تو را انديشه بايد کرد
که تا خود را ز گرداب هواي نَفس بَرهاني
طَريقِ رستگاري از جهان وارستن است آري
چه در دِل حُبّ اين داري يقين بي بَهره از آني
************************
حکيم سنايي غَزنَوِي چه زيبا سرود :
مُسلمانان مُسلمانان مُسلماني مُسلماني
ازين آيين بيدينان پشيماني پشيماني
مسلماني کنون اسميست بر عرفي و عاداتي
دريغا کو مسلماني دريغا کو مسلماني
فرو شد آفتاب دين برآمد روز بيدينان
کجا شد درد بودردا و آن اسلام سلماني
جهان يکسر همه پر ديو و پر غولند و امت را
که يارد کرد جز اسلام و جز سنت نگهباني
بميريد از چنين جاني کزو کفر و هوا خيزد
ازيرا در جهان جانها فرو نايد مسلماني
شراب حکمت شرعي خوريد اندر حريم دين
که محرومند ازين عشرت هوس گويان يوناني
مسازيد از براي نام و دام و کام چون غولان
جمال نقش آدم را نقاب نفس شيطاني
شود روشن دل و جانتان ز شرع و سنت احمد
چنان کز عِلَّت اُولا قوي شد جوهر ثاني
************************************
*****************************
*** قرآن کتابي پراز خير وبرکت+ کتابخانه اينترنتي آيت الله سيد اصغر سعادت ميرقديم لاهيجي+پايگاه انديشوران حوزه +http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=2252 +کليک کنيد .
*** انسان گُل سَرِ سَبَدِ موجودات(تفسير)+ تنظيم و اصلاحات و اضافات توسط استاد سيد اصغر سعادت ميرقديم لاهيجي+ پايگاه انديشوران حوزه + http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=6779 .+کليک کنيد .
***کتابخانه اينترنتي آيت الله سيداصغرسعادت ميرقديم لاهيجي ....+کليک کنيد
http://saadatmirghadimha.rzb.ir/post/8 .