زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

نتیجه تصویری برای سالروزازدواج علی وفاطمه س

 

***نسیم معرفت***

 

** پیوند آسمانی

 


 

ازدواج علی(عَلَیهِ السَّلامُ ) و فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها) چگونه بوده است؟

** اول ماه ذِی‌الحِجَّه سالروز ازدواج فرخنده امام علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) و حضرت زهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها) به عنوان روز ازدواج نامگذاری شده است؛ نگاهی به داستان ازدواج آن دو عزیز حاوی درس‌هایی برای جوانان و خانواده‌های امروز است و از سال 1386 روز 25 ذِی‌الحِجَّه نیز به عنوان روز خانواده و تکریم بازنشستگان در تقویم رسمی کشور درج شده است . علت انتخاب این روز به عنوان روز خانواده و تکریم بواسطه شأن نزول آیه   هَل آتَی   در «سوره اَلأِنسان» که راجع به خانواده و استحکام پایه‌های آن است، عنوان شده است. سوره  «هَل آتَی» در روز 25 ذِی‌الحِجَّه در شأن اهل بیت پیامبر  (عَلَیهِِمُ السَّلامُ )  نازل شد که پس از سه روز روزه و انفاق افطار خود، از طرف خداوند اطعام شدند.

 

شهر مدينه از آرامش نسبي برخوردار بود و مهاجران و انصار مي‌توانستند در پرتو اين آرامش، به زندگي روزانه خود بپردازند. هر چند، گاهي پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  آنان را به جنگ با دشمنان دين اسلام فرا مي‌خواند، ولي آن نيز براي شان شيرين بود.
در اين ميان، علي
(عَلَیهِ السَّلامُ ) با کار در نخلستان‌هاي مدينه، به تنهايي روزگار مي‌گذراند. با اين همه، در اداره حکومت اسلامي، هيچ گاه از همکاري با پيامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) دريغ نمي‌ورزيد.
در خانواده پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  نيز فاطمه زهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) دختر گرامي نبي اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به سن بلوغ رسيده و افزون بر رشد جسماني، به رشد عقلي و روحي دست يافته بود. برتري‌هاي دختر محبوب و نور چشم پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) سبب شده بود اصحاب بزرگ پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در صدد خواستگاري از او برآيند. با اين حال، هرگاه بزرگي نزد پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) مي‌آمد، ايشان مي‌فرمود: إِنَّ أَمْرَهَا إِلَى رَبِّهَا إِنْ شَاءَ أَنْ یُزَوِّجَهَا زَوَّجَهَا یعنی  امر ازدواج فاطمه به دست خداست، اگر خدا بخواهد که او را شوهر دهد، خود چنين مي‌کند.
گاهي نيز مي‌فرمود: اِنِّي اَنتَظِرُ بِهَا القَضا  یعنی همانا من در امر ازدواج فاطمه، منتظر قضا و فرمان الهي هستم.[1]
روزي ابوبکر نزد پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) رسيد، روبه‌روي آن حضرت نشست و گفت: اي رسول خدا! شما از ويژگي‌ها و پيشينه من در اسلام آگاهي و.... وي همين گونه ويژگي‌هاي خود را بر مي‌شمرد تا اين که پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود: چه مي‌خواهي؟ ابوبکر گفت: فاطمه را به نکاح من در آور! پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) ساکت شد واز وي روبرگردانيد.
ابوبکر با نااميدي و ناراحتي از خانه پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) بيرون رفت. در راه به عُمَر برخورد و داستان خود را براي او بازگو کرد. عمر گفت: من نزد پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) مي‌روم و هماني را که تو مي‌خواستي، مي‌طلبم. با اين حال، پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) همانند پيش رفتار کرد و عُمَر نيز نااميد بازگشت.[2]
هم چنين عبدالرحمن بن عوف که يکي از سرمايه‌داران زمان خود بود، به خواستگاري فاطمه
( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) رفت. وي، صد شتر با باري از پارچه‌هاي گران‌بهاي مصري به همراه 10 هزار دينار طلا را به عنوان مهريه فاطمه زهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) پيشنهاد کرد.[ 3] پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) از اين سخن خشمگين شد و حتي سنگريزه به سويش پرتاب کرد. پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود: تو پنداشتي من بنده‌ي پول وثروتم!
هنگامي که همه خواستگاران فاطمه زهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) پاسخ رد شنيدند، با خود گفتند که به يقين پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)، علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) را براي دختر دُردانه‌اش برگزيده است. از اين رو، بر آن شدند تا علي(عليه‌السلام) را به اين کار، تشويق کنند.


علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) و خواستگاري


امام علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) در نخلستان‌هاي مدينه سرگرم آبياري بود و با شترش، آب مي‌کشيد. ناگاه ديد ابوبکر بن ابي قُحافه، عُمَر بن خَطّاب و سعد بن مَعاذ به سوي او مي‌آيند. آنان چون به علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) رسيدند، گفتند: براي چه از فاطمه خواستگاري نمي‌کني؟ علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) که از مدت‌ها پيش به خواستگاري از حضرت زهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) مي‌انديشيد، فرمود: ميلي را که در من، ساکن و بي‌حرکت بود، به حرکت در آورديد و امري را که در من خفته بود، بيدار کرديد. به خدا سوگند! فاطمه در انديشه من، جايگاه بزرگي دارد. همانند من، چگونه در برابر [مسأله‌ي ازدواج با] فاطمه، بردبار و ساکت بنشيند، جز اين که کمي مال، مرا از رسيدن به آرزوهايم باز داشته است[4].
آنان گفتند: اگر پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) ، فاطمه را به تو ندهد، پس مي‌خواهد به ازدواج چه کسي درآورد؟ در حالي که تو نزديک‌ترين فرد به او هستي. اين مسأله نشان مي‌دهد که علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) از مدت‌ها پيش، به چنين پيوندي، مايل بوده، ولي به دليل کمبودهاي اقتصادي و شرم داشتن از رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) آن را بازگو نکرده است.
علي
(عَلَیهِ السَّلامُ ) با توکل به خدا رهسپار خانه نبي اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) گشت. پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در خانه اُمّ سَلَمَه بود که علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) در خانه را به صدا درآورد. در همين زمان، پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به اُمّ سَلَمَه فرمود: برخيز و در را باز کن. اين کسي است که خدا و رسولش، او را دوست دارند.اُمّ سَلَمَه پرسيد: اين مرد کيست که پيش از ديدار، او را مي‌ستايي؟ حضرت پاسخ داد: اُمّ سَلَمَه! او مردي است که در برابر دشواري‌ها، سست و ناتوان نيست. او دوست، برادر و پسر عمو و محبوب‌ترين مردم نزد من است.[ 5] اُمّ سَلَمَه تا اين سخن را شنيد، با شتاب در را باز کرد. علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) وارد شد و روبه‌روي پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نشست. با اين حال، به دليل جلال و هيبت رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نمي‌توانست مطلبش را بگويد. از اين رو، به زمين چشم دوخته بود.
پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود: آيا براي حاجتي آمده‌اي؟ حاجتت را بگو. علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) لب به سخن گشود و گفت: پدر و مادرم به فدايت! مي‌داني در کودکي، مرا از ابي‌طالب و فاطمه بنت اسد گرفتي. آن گاه مرا به غذاي خود تغذيه کردي و با ادب خود، پروراندي. در محبت و شفقت از پدر و مادرم بهتر بودي و خداوند، مرا به دست تو، هدايت کرد. به خدا سوگند! شما ذخيره من در دنيا و آخرت هستيد. اي رسول خدا! براي خواستگاري فاطمه آمده‌ام، آيا شما مي‌پذيريد؟[6] در اين هنگام، پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) که گويا از پيش منتظر چنين درخواستي بود، شادمان شد و با تبسم فرمود: مَرحَباََ وَ أَهلاََ يا عَلِيُّ! پيش از تو نيز مردان ديگري آمدند و هر بار من به فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) مي‌گفتم، ولي نشانه‌ي کراهت در صورتش مي‌ديدم.[ 7]
پس پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) برخاست و نزد فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) رفت تا دختر خود را از خواستگاري علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) خبردار سازد. البته ديگر نيازي به آن نبود که پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) از ويژگي‌هاي علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) براي او سخن بگويد؛ زيرا علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) بالاتر از آن بود که براي فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) ناشناخته باشد. پيامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به همين سخن بسنده کرد که: يا فاطمه! علي کسي است که خويشاوندي او و جايگاهش را در اسلام مي‌داني. من از خدا خواستم که تو را به ازدواج بهترين آفريده‌اش درآورد. پس نظر و تصميم تو چيست؟ [8]
فاطمه
( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) ساکت شد، ولي رويش را برنگرداند. حيا نيز او را از تصريح به موافقت باز مي‌داشت، پس سکوت کرد. پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) چون نارضايتي و خودداري را در چهره‌ي مبارک زهرا نيافت، با خوشحالي برخاست و فرمود: آللهُ اَکبَرُ! سُکُوتُها اِقرارُها؛ خداوند بزرگ است. سکوت او نشانه‌ي رضايت اوست. [9]
علي
(عَلَیهِ السَّلامُ )   همچنان در اتاق پذيرايي، منتظر پاسخ دختر پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) بود. ناگهان پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) وارد شد و به علي(عَلَیهِ السَّلامُ ) مژده داد که فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) پذيرفته است. علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) که با شنيدن پاسخ مثبت فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) ، در شادي غرق شده و به آرزوي خود رسيده بود، فرمود: مرا به دست يابي به آرزو بشارت دادي، شما هميشه نيکو خوي و ستوده نفس و مبارک بخت بوده‌ايد. سلام خدا بر شما باد.[10]
پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) گفت: آيا چيزي داري که با آن، شما را به ازدواج هم درآورم؟ علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) گفت: پدر و مادرم به فدايت! چيزي از من بر تو پوشيده نيست، تنها يک شمشير، يک سپر و يک شتر دارم که با آن آب کشي مي‌کنم.[11] پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود: يا علي از شمشيرت بي‌نياز نيستي؛ چون با آن در راه خدا جهاد مي‌کني و دشمنان خدا را مي‌کشي. با شتر نيز نخلستان‌ها را آب مي‌دهي و با آن، مسافرت‌ مي‌کني و روزي اهل خانه‌ات را فراهم مي‌سازي. سپر را مي‌پذيرم؛ آن را بفروش و به نزد من آي.[12] سپس افزود: اي علي! شاد باش. همانا خداوند، فاطمه را در آسمان به نکاح تو درآورد پيش از آن که من، او را در زمين، به همسري تو درآورم. پيش از اين که تو بيايي، فرشته‌اي از آسمان نزد من آمد که بيش‌تر از حد معمول، صورت و بال داشت و هرگز مثل او را نديده بودم. پس بر من سلام کرد و گفت: اي محمد! شاد باش براي سامان يافتن کارهاي پريشان و به هم ريخته و پاکي نسل.[13]

خُطبه عقد در مسجد

به دستور پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) ، علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) به سوي مسجد رفت تا پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نيز در پي او بيايد. در بين راه، ابوبکر و عمر را ديد و داستان خود را براي آنان بازگو کرد. آن گاه به مسجد رفت. هم چنين پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گردآورد. پس از مدتي کوتاه، همگي در مسجد بودند، پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) بر منبر بالا رفت و پس از ستايش خداوند فرمود:
اي مردم! بزرگان قريش، فاطمه را از من خواستگاري کردند و من در پاسخ گفتم که به خدا سوگند! من شما را رد نکردم، بلکه خداوند شما را رد کرده است.[14]
در همين حال، جبرئيل بر پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نازل شد و گفت:
خداوند فرموده است که اگر علي را براي فاطمه نيافريده بودم از آدم ابوالبشر تا روز قيامت، شوهر و همسري هم تراز فاطمه پيدا نمي‌شد.[15]
پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نيز پيام جبرئيل را ابلاغ کرد و فرمود:
اي مردم! جبرئيل بر من نازل شد و مرا آگاهي داد که خداوند جليل، علي و فاطمه را در آسمان‌ها به نکاح هم درآورده است و از فرشتگان گواه گرفت و فرمان داد تا من نيز در روي زمين، فاطمه را به نکاح علي درآورم و شما را گواه بگيرم. پس فاطمه را به ازدواج علي درآوردم. اي علي! راضي شدي؟[16]
علي
(عَلَیهِ السَّلامُ ) ايستاد و با چهره‌اي شاداب فرمود:[17]
خدا را بر نعمت‌هاي او سپاس‌گزارم و گواهي مي‌دهم که جز او، خدايي نيست. درود بر محمد
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) ؛ درودي که مقام و درجه‌اش را بالا برد. اي مردم! خداوند، ازدواج را براي ما پسنديده دانسته و بدان دستور داده است. خدا، ازدواج من و فاطمه را مقدر ساخته و بدان حکم کرده است. اي مردم! رسول خدا، فاطمه را به عقد من درآورده و زره‌ام را بابت مهر پذيرفت. از آن حضرت بپرسيد و گواه باشيد.
پس از اين که پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به پرسش حاضران، پاسخ مثبت داد، فرمود:
بارَکَ اللهُ لَهُما وَ عَلَيهِما وَ جَمَعَ شَملَهُما؛ خداوند براي شما مبارک گرداند و اجتماع‌تان را پاينده بدارد.[18]

مهريه

درباره‌ي مهريه حضرت زهرا( سَلامُ اللهِ عَلَیها )، روايت‌هاي گوناگوني رسيده است. براي نمونه 400 درهم،480 درهم[19] و 800 درهم[20] گفته‌اند که در ظاهر، 500 درهم درست است؛ زيرا در روايت‌هايي، اهل بيت (عَلَیهِمُ السَّلامُ)  مهريه حضرت زهرا( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) را 500 درهم عنوان کرده‌اند. علامه مجلسي در بحارالانوار درباره ازدواج امام جواد(عَلَیهِ السَّلامُ ) و اُمّ فَضل( دختر مأمون عبّاسی) آورده است که مَهر اُمّ فَضل را مهريه حضرت زهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) قرار دادند که 500 درهم است.[21]
بايد دانست اين 500 درهم، جنبه مالي و ظاهري مهريه آن حضرت است؛ زيرا در عالم ملکوت و ماوراء اين طبيعت مادي، مهر گرانبهاتري براي ايشان در نظر گرفته‌اند. براي نمونه، در روايت‌هاي فراواني تصريح شده است که شفاعت گناه کاران امت محمد
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)   مهريه‌ي حضرت زهرا( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) است.[22]
هنگامي که حضرت زهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَها ) شنيد پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) براي او، مهري قرار داده است، به رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)   گفت: پس تفاوت من و دختران مردم چيست؟ از شما مي‌خواهم که از خدا بخواهي مهريه‌ي مرا، شفاعت از گناه کاران امت شما قرار دهد. در اين هنگام، جبرئيل نازل شد. نوشته‌اي از حرير در دستش بود که بر آن چنين نقش بسته بود:
جَعَلَ اللَّهُ مَهْرَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاء شَفَاعَةَ الْمُذْنِبینَ مِنْ اُمَّةِ اَبِیهَا؛ خداوند، مهريه فاطمه زهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) را شفاعت از گناه کاران امت پدرش قرار داد.[23]


جهيزيه‌ي با برکت


علي(عَلَیهِ السَّلامُ ) به دستور پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) سَپَر خود را که حطيميه[24] ناميده مي‌شد و هديه پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) از غنيمت‌هاي غَزوَه بَدر بود، به 400 يا 480 يا 500 درهم فروخت. بنابر قولي، عثمان ،  زره را خريد، ولي بعد به علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) پس داد.[25] علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) پول را نزد پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) آورد. ايشان نيز پول را سه بخش کرد؛ بخشي براي خريدن جهيزيه، بخشي براي خريدن عطر و بوي خوش شب عروسي و بخش ديگر براي غذاي وليمه عروسي، آن گاه پول غذا را نزد اُمّ سَلَمَه به امانت نهادند.
پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) پول جهيزيه را به ابوبکر داد تا همراه سلمان و بلال، آن چه را شايسته است براي دخترش بخرند. آنان به بازار رفتند و جهيزيه‌اي بسيار مختصر، ولي با برکت براي اين تازه عروس و داماد خريدند. اين وسايل عبارت بود از:  روسري بزرگ به 4 درهم. يک قواره پيراهن به 7 درهم، يک تخت که با چوب و برگ خرما ساخته شده بود، 4 عدد بالش از پوست گوسفند که از گياه خوش بوي اِذخِر پر شده بود، يک پرده‌ي پشمي، يک قطعه حصير، يک مشک چرمي، يک عدد آسياب کوچک دستي، يک تَشت (طَشت) مِسي، يک ظرف براي دوشيدن شير و يک سبوي گِلي سبز رنگ.[26]
البته در برخي منابع،[27] مَقنعه، 2 بازوبند، آرد، 2 کوزه و در برخي ديگر،[28] عباي خَيبري، ريسماني که از پوست خرما بافته شده، سفره پوستي و فرشي بافت مِصر را که لا به لاي آن از پشم بود، به شمار جهيزيه حضرت فاطمه
( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) افزوده‌اند. هنگامي که جهيزيه حضرت فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) را نزد پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) بردند، حضرت بر آن وسايل دست کشيد و فرمود: بارَکَ اللهُ لِأَهلِ البَيتِ؛ خداوند بر شما اهل بيت (عَلَیهِمُ السَّلامُ) مبارک گرداند.[29] بنابر گفته آيت الله مکارم شيرازي، پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) گريست. آن گاه سر به آسمان برداشت و فرمود: خداوندا! بر خانواده‌اي که مهم‌ترين ظروف آن ظرفي سفالين است، مبارک گردان.[30]


عروسي مبارک


فاصله افتادن ميان عقد و عروسي

پس از مراسم عقد در مسجد، ميان عقد و عروسي، فاصله‌اي افتاد که برخي آن را يک ماه[31] و برخي ديگر تا چند ماه دانسته‌اند.[32]
دليل اين فاصله افتادن، آن بود که علي
(عَلَیهِ السَّلامُ ) شرم داشت از رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) بخواهد فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) را براي آغاز زندگي مشترک به خانه او بفرستد. پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نيز کرامت و شأن دخترش را حفظ مي‌کرد و منتظر گفتن علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) بود. از اين رو، هر بار که علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) را مي‌ديد، از فاطمه  ( سَلامُ اللهِ عَلَیها )  و از جمال و کمالش سخن مي‌گفت.
روزي عقيل نزد برادرش ـ علي
(عَلَیهِ السَّلامُ ) آمد و او را براي برپايي عروسي تشويق کرد. علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) شرم و حياي خود از پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) را با عقيل در ميان گذاشت. عقيل تدبيري انديشيد و به همراه علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) به سوي خانه پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به راه افتادند. در راه، ام ايمن را ديدند. ماجرا را به او گفتند و او را عهده‌دار اين کار کردند.
اُمّ اَيمَن پيش اُمّ سَلَمَه و ديگر زنان پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) رفت و آنان را از شرم و حياي علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) درباره‌ي عروسي آگاه ساخت. آن گاه همگي با هم نزد پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) رفتند و گفتند: اي رسول خدا! (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  پدر و مادرمان فدايت باد! براي امري گرد آمديم که اگر خديجه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) زنده بود، چشمانش به آن روشن مي‌گشت.[33] پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) چون اسم خديجه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) را شنيد، گريست. سپس فرمود: چه کسي همتاي خديجه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) است و مي‌تواند جاي خالي او را براي من پر کند؟ هنگامي که مردم مرا تکذيب مي‌کردند و در راه دين خدا، آزار مي‌دادند، مرا تصديق کرد، و با مال خويش، مرا ياري داد.[34] اُمّ سَلَمَه گفت: خداوند بين ما و او را در درجه‌هاي بهشت و رضوان و رحمتش جمع کند. اي رسول خدا! علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) برادر تو در دنياست و در نَسَب، پسر عموي توست و دوست دارد که زنش را به خانه ببرد.[35]
به روايتي،
اُمّ اَيمَن  که سخن گوي آنان بود گفت: اي رسول خدا!  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) اگر خديجه  ( سَلامُ اللهِ عَلَیها )  زنده بود، ديدگانش به زفاف علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) و فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَها ) روشن مي‌شد. همانا علي(عَلَیهِ السَّلامُ )، همسرش را مي‌خواهد و چشمان فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) نيز به ديدن شوهرش روشن مي‌گردد و نيز چشمان ما.[36] پيامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود: پس چرا علي عَلَیهِ السَّلامُ )، نمي‌خواهد؟ گفتند: اي رسول خدا!  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) حيا او را باز مي دارد. پيامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به اُمّ اَيمَن فرمود: به سوي علي (عَلَیهِ السَّلامُ )برو و او را نزد من بياور.
 
اُمّ اَيمَن بيرون رفت و ماجرا را به علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) بازگو کرد. آن گاه هر دو نزد پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) آمدند. پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به علي (عَلَیهِ السَّلامُ )  فرمود: آيا دوست داري همسرت را به تو بدهم و تو او را به خانه ببري؟ علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) فرمود: آري. آن گاه پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود: امشب يا فردا شب، فاطمه  ( سَلامُ اللهِ عَلَیها )  را به تو مي‌دهم تا زندگي خود را آغاز کنيد، ان شاء الله خانه‌ات را آماده کن.[37]


آراستن خانه


علي(عَلَیهِ السَّلامُ ) به پيامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود که من جز خانه حارِث بن نُعمان جاي ديگري سراغ ندارم. پيامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) پذيرفت. حارث نيز خانه‌اش را به علي(عَلَیهِ السَّلامُ ) و فاطمه  ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) داد.[38] نخستين کار، آماده ساختن و پاکيزگي حجله‌ي عروس بود. براي اين کار، علي(عَلَیهِ السَّلامُ )   وسايلي را خريد که عبارت بود از: يک چوب براي آويزان کردن لباس يا مشک آب، يک متکا، يک مشک آب و يک غربال آرد. بدين ترتيب، خانه علي(عَلَیهِ السَّلامُ ) براي گام نهادن فاطمه زهر ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) آماده گشت.


وليمه


وليمه از سنت‌هاي نيکو و پسنديده اسلام است که نبي اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نيز به آن دستور داده است؛ زيرا خداوند؛ غذا دادن را دوست دارد و سبب محبت انسان‌ها به يکديگر مي‌شود. اُمّ سَلَمَه، پول فروش زره را به علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) داد تا با آن، وليمه و مهماني عروسي را برپا کند. پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به علي(عَلَیهِ السَّلامُ ) فرمود: ما نان و گوشت داريم. تو نيز خرما و روغن و کشک را فراهم کن.[39] سعد براي کمک به وليمه عروسي، يک گوسفند آورد. برخي ديگر از اصحاب نيز به اندازه توانايي خود، کمک کردند.[40] غذاي وليمه آماده شد؛ نان، خرما، روغن، گوشت پخته و کشک.
پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به علي(عَلَیهِ السَّلامُ ) دستور داد که مردم را براي وليمه دعوت کند. علي(عَلَیهِ السَّلامُ ) به مسجد رفت، ولي مسجد از مسلمانان مهاجر و انصار پر بود. او نمي‌خواست برخي را دعوت کند و برخي ديگر را دعوت نکند. بنابراين، بربلندي ايستاد و صدا زد: اَجيبُوا اِلَي وَلِيمَةِ فَاطِمَةِ بِنتِ مُحَمَّدِِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) ؛ به وليمه‌ي فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) دختر محمد(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) بياييد.[41] مسلمانان گروه گروه راه خانه پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) را در پيش گرفتند. غذا اندک بود و به همه نمي‌رسيد. پيامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) دست مبارک خود را بر غذا نهاد و دعا کرد. به برکت دعاي پيامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  همگي از آن غذا خوردند و سير شدند، غذا نيز کم نيامد.[42]

عروس نور در خانه

علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) و پيامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  براي بهتر شدن عروسي، هرگونه تدبيري را انديشيده بودند. جابر مي‌گويد: ما در عروسي علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) و فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها )حاضر بوديم و هيچ مجلس عروسي را بهتر از آن نديديم.[43]
پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  به زنان خود دستور داد تا حضرت زهرا را بيارايند. آنان، فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) را با بوهاي خوش عطر آگين ساختند[44] و در حالي که شعر مي‌خواندند،[45] لباسي را که از بهشت آمده بود، بر تنش پوشاندند.
داستان لباس بهشتي اين گونه است[46] که پيامبر اکرم
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  براي عروسي دخترشان لباسي زيبا خريد. پس از مدتي، فقيري به در خانه نبي (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  آمد و گفت: لباسي کهنه مي‌خواهم. با اين حال، حضرت زهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها )، لباس نو و تازه خود را به او بخشيد. آن گاه جبرئيل نازل شد و گفت: اي محمد! (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  خداوند بر تو سلام مي‌رساند و دستور داد بر فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) درود بفرستم و براي او، پيراهن بهشتي از سُندُسِ سبز فرستاده است. لباس بهشتي را بر تن عروس بهشتي کردند تا اين که غروب شد. پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  فاطمه( سَلامُ اللهِ عَلَیها )را طلبيد. فاطمه( سَلامُ اللهِ عَلَیها )در حالي که عرق شرم و حيا بر جبينش نشسته بود، نزد پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  آمد، ولي پاهايش در راه رفتن مي‌لغزيد. پيامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  فرمود: خداوند در دنيا و آخرت، لغزش را از تو بگرداند.[47]
پس او را در آغوش گرفت و بر اَستري و به روايتي بر شَهبا سوار کرد.[48] رسول خدا
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) پيشاپيش جمعيت گام مي‌سپرد و مردان بني هاشم نيز پشت مرکب فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَها )راه مي‌رفتند. در روايت است که جبرئيل در سمت راست، ميکائيل در سمت چپ و 7000 ملک در پست سر حضرت فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) بودند که تا طلوع فجر، خداوند را تسبيح و تقديس مي‌کردند.[49]
دختران عبدالمطلب و بني هاشم و زنان مهاجر و انصار و در پيشاپيش آنان، زنان پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  عروس نور را در اين راه همراهي مي‌کردند. ام سلمه، عايشه، حفصه و معاذه براي اين عروس و داماد شعر مي‌خواندند. ديگران نيز اول بيت هر شعري را تکرار مي‌کردند و تکبير مي‌گفتند. اين شعر زيبا را اُمّ سَلَمَه سروده است:


دوسـتـان و هـمـسـايگان! به ياري خدا، شادي کنيد.
هـــمـــاره خـــدا را ســپــاس گــويــيــد
نعمتهاي فراوان پروردگار بزرگ را به ياد بياوريد
که دشواري‌ها و آفت‌هاي بسياري از ما زدود
پس از آن که کافر شده بوديم، خداوند ما را هدايت فرمود
پــروردگـار آسـمــان ها، ما را شادمان ساخت
اي همراهانِ بهترين زنانِ جهان! شادي کنيد
کـه عـمـه‌هـا و خاله‌هايشان به فدايشان گردند
اي دختر پيامبري که خداي بزرگ او را
به وسيله وحي و رسالت‌هاي آسماني خود برتري داده است[50]


بدين ترتيب کاروان عروس در هاله‌اي از شور و شوق مردم، وارد خانه علي
(عَلَیهِ السَّلامُ ) شد. پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  دست علي(عَلَیهِ السَّلامُ ) و زهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) را گرفت و در دست هم گذاشت. آن گاه فرمود: بَارَکَ اللهُ فِي اِبنَةِ رَسُولِ اللهِ ! اي علي (عَلَیهِ السَّلامُ )  ! اين فاطمه امانت من است.  اي علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) فاطمه خوب زني است و اي فاطمه( سَلامُ اللهِ عَلَها )   علي (عَلَیهِ السَّلامُ )  خوب شوهري است.[51] پس دعا کرد و فرمود: مَرحَباََ بِبَحرَينِ يَلتَقِيانِ وَ نَجمَينِ يَقتَرِنانِ؛ آفرين بر دو دريايي که با هم آميختند و دو ستاره‌اي که به هم رسيدند.[52] در اين هنگام، به زنان و مردان دستور داد بيرون بروند. همه بيرون رفتند جز اَسماء بنت عُمَيس، پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  فرمود: مگر نگفتم همه بيرون بروند؟ اسماء گفت: آري، اي رسول خدا! (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  قصد مخالفت نداشتم، بلکه پيماني است که خديجه  ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) با من کرد تا در شب زَفاف نزد فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) باشم؛ زيرا دختران در اين شب، نيازهايي دارند که زني آگاه بايد آن را برآورده سازد. پيامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  فرمود: اي اسماء، خداوند نيازهاي دنيا و آخرتت را برآورده سازد.[53]
پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  در حال بيرون رفتن از خانه بود، چوب پهلوي در را گرفت و فرمود: خداوند شما را پاک و پاکيزه آفريد و نسل شما را پاک ساخت. من در صلح و آشتي هستم با هر کسي که با شما در آشتي است و با کسي که با شما در جنگ است، در جنگم.[54]
بدين ترتيب علي
(عَلَیهِ السَّلامُ )  و فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) ، دو خورشيد بي‌همتاي زمين و زمان، زندگي مشترک و پربرکت خود را آغاز کردند. در بامدادِ شبِ زفاف[55] يا بامداد روز چهارم عروسي،[56] پيامبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  به خانه‌ي تازه عروس و داماد رفت. آن گاه ظرف آبي طلبيد که حاضر کردند. رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  با نَفَسِ مبارک خويش، 3 بار در آن آب دميد و برخي آيات قرآن را بر آن خواند. آن گاه به علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) فرمود که جرعه‌اي از آن بنوشد. باقي آن را نيز بر سينه‌ي علي (عَلَیهِ السَّلامُ )  ريخت و فرمود: اي ابوالحسن! (عَلَیهِ السَّلامُ )  خداوند، تو را از هر آلايش ناشايسته، پاک و پاکيزه بدارد. دوباره آب خواست و همين کار را درباره‌ي فاطمه زهرا( سَلامُ اللهِ عَلَیها )  تکرار کرد[57].

سال ازدواج و سن ازدواج

درباره‌ي تاريخ عقد و عروسي اميرالمؤمنين علي (عَلَیهِ السَّلامُ ) و حضرت زهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) نظر‌هاي گوناگوني ارايه شده است. چون درباره تاريخ ولادت حضرت زهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) نيز تاريخ نگاران و راويان، اختلاف نظر دارند.
شيخ مفيد و ابن طاووس، شبِ زَفاف را شب پنج شنبه 21 محرم سال سوم هجري مي‌دانند و حتي قايل به استحباب روزه‌‌ اين روز هستند.[58] علامه مجلسي در روايتي ازدواج ايشان را 16 روز پس از درگذشت رقيه، خواهر حضرت فاطمه
( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) و همسر عثمان؛ يعني پس از جنگ بَدر در سال دوم هجري مي‌داند.[59] آيت الله اميني، عقد را در ماه رمضان و عروسي را در اول يا ششم ذي الحجه سال دوم يا سوم هجري مي‌داند.[60] صاحبِ کَشفُ الغُمَّه نيز تاريخ ازدواج را اندکي پس از جنگ بَدر در سال دوم برمي‌شمارد.[61] هم چنين مرحوم سِپِهر، ازدواج ايشان را در اول ماه رجب سال دوم هجري مي‌داند و ماه صفر سال اول هجري را نيز بيان مي‌دارد. [62]
با وجود همه اختلاف نظرهاي دانشمندان و تاريخ نگاران شيعي در اين باره، اکثريت آنان اتفاق نظر دارند که اين نکاح مبارک پس از جنگ بدر در سال دوم هجري، رخ داده است. تولد امام حسن مجتبي
(عَلَیهِ السَّلامُ ) در سال سوم هجري نيز اين سخن را تأييد مي‌کند. درباره سن ازدواج حضرت فاطمه ( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) اختلاف نظر بيشتري وجود دارد؛ زيرا اختلاف نظر شديدي که در تاريخ تولد ايشان به چشم مي‌خورد، به سن ازدواج و شهادت ايشان نيز سرايت مي‌کند. برخي دانشمندان اهل سنت[63] چون تاريخ تولد آن حضرت را پنج سال پيش از بعثت مي‌دانند، ازدواج ايشان را در 18 سالگي و شهادت ايشان را در 28 سالگي فرض مي‌کنند. آنان درباره چنين برداشتي مي‌گويند: اگر سن ازدواج آن حضرت را 9 سالگي بدانيم، پس امام حسن در 10 سالگي به دنيا آمده است که اين امر، پديده شگفتي است.
در پاسخ بايد گفت از نظر علمي، اين سن مانع از وضع حمل نخواهد بود. چه بسا دختراني در سن‌هاي پايين‌تر از آن، بچه‌دار مي‌شوند.[64] با اين حال، بيشتر دانشمندان اماميه مانند: ابن شهر آشوب، محدث قمي، محمد تقي سِپِهر و... بر اين باور هستند که حضرت فاطمه
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )، 5 سال پس از بعثت به دنيا آمده است.[65] با توجه به اين گفته‌ها، بايد سن ازدواج آن حضرت را 9 سال و سن ازدواج علي (عَلَیهِ السَّلامُ )  را 25 سال بدانيم.

پی نوشت ها

[1] - بحارالانوار: ج 43، ص 125.
[2] - از ديگر خواستگاران فاطمه
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )،، عثمان بن عفان بوده است. بانوي نمونه اسلام: ص 64.
[3] - زندگاني فاطمه زهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )،: ص 47.
[4] - کشف الغمه، ج1، ص 354.
[5] - ناسخ التواريخ: ج 3، ص 39 ـ کشف الغمه: ج 1، ص 355.
[6] - علي
(عَلَیهِ السَّلامُ )من المهد الي اللحد: ص 93-94.
[7] - فاطمة الزهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )،: دکتر يماني: ص 132.
[8] - فاطمة الزهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )، من المهد الي اللحد: ص 171.
[9] - فاطمة الزهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )، من المهد الي اللحد: ص 171.
[10] - ناسخ التواريخ ج 3، ص 41.
[11] - فاطمة الزهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )، من المهد الي اللحد: ص 172-173.
[12] - همان.
[13] - ناسخ التواريخ: ج 3، ص 41.
[14] - ناسخ التواريخ: ج 3، ص 46-48.
[15] - همان.
[16] - همان.
[17] - بحارالانوار: ج 43، ص 129.
[18] - موسوعة آل نبي
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ): ص 576.
[190] - بحارالانوار: ج 43، ص 105- 112.
[20] - همان.
[21] - همان.
[22] - بهجة قلب المصطفي
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ): ص 464.
[23] - فاطمة الزهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )، من المهد الي اللحد ص 184.
[24] - حطيميه، نام قبيله حطيميه بن محارب است که زره‌هاي خوبي مي‌ساختند.
[25] - بحارالانوار: ج 43، ص 130.
[26] - زندگاني فاطمه زهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) : ص 52-53.
[27] - ناسخ التواريخ: ج 3، ص 54.
[28] - فاطمة الزهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )، من المهد الي اللحد: ص 180.
[29] - همان: ص 181.
[30] - زندگاني فاطمه زهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )،: ص 53.
[31] - کشف الغمه: ص 360 ـ بيت الاحزان: ص 34.
[32] - فاطمة الزهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )، من المهد الي اللحد: ص 186.
[33] - فاطمة الزهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )، من المهد الي اللحد: ص 186.
[34] - همان.
[35] - همان.
[36] - بيت الاحزان: ص 34.
[37] - فاطمة الزهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )، من المهد الي اللحد: ص 186.
[38] - البته اين خانه‌ي نخستين ايشان است که بعدها، پيامبر
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) آنان را در کنار خود، سکونت داد. همان: ص 187.
[39] - ناسخ التواريخ: ج 3، ص 187.
[40] - بانوي اسلام: ص 84.
[41] - فاطمة الزهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )، من المهد الي اللحد: ص 190.
[42] - همان.
[43] - همان.
[44] - همان: ص 193.
[45] - همان: ص 195.
[46] - همان: ص 190.
[47] - ناسخ التواريخ: ج 3، ص 60.
[48] - بحارالانوار: ج 43، ص 115.
[49] - کشف الغمه: ص 353، فاطمة الزهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )،، علي(عَلَیهِ السَّلامُ ) محمد علي(عَلَیهِ السَّلامُ ) دخيل: ص 54.
[50] - بحارالانوار: ج 43، ص 97.
[51] - بحارالانوار: ج 43، ص 114.
[52] - بهجة قلب المصطفي: ص 483.
[53] - فاطمة الزهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )،من المهد الي اللحد: ص 198.
[54] - همان.
[55] - ناسخ التواريخ: ج 3، ص 65.
[56] - بهجة قلب المصطفي
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) : ص 484.
[57] - ناسخ التواريخ، ج 3، ص 65.
[58] - فاطمة الزهرا
( سَلامُ اللهِ عَلَیها )، من المهد الي اللحد: ص 199 ـ انوار الزهرا ( سَلامُ اللهِ عَلَیها )،: ص 33.
[59] - بحارالانوار: ج 43، ص 97.
[60] - بانوي نمونه اسلام
( سَلامُ اللهِ عَلَیها ) : ص 90.
[61] - کشف الغمه: ج 1، ص 501.
[62] - ناسخ التواريخ: ج 3، ص 36.
[63] - ناسخ التواريخ: ج 3، ص 36.
[64] - درباره آگاهي از تحقق اين نظريه نک: 9 ماه انتظار، دکتر شعاع فروغي: ص 8.
[65] - بانوي نمونه اسلام 
( سَلامُ اللهِ عَلَیها ): ص 38-41.

http://www.ahlebayt.porsemani.ir/content/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%B9%D9%84%D9%8A%D8%B9-%D9%88-%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87%D8%B3%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F

***  اعراب گذاری متن های عربی و اصلاح عبارتی و ...  در نوشته فوق توسط استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی انجام گرفت


 



موضوعات مرتبط: حکیم عسکری,درباره اهل بیت علیهم السلام,
برچسب‌ها: ,,,