زندگینامه حضرت عيسى بن مريم (ع)
وى مسيح، عيسى بن مريم (ع) آخرين پيامبر از پيامبران بنى اسرائيل است. نام ايشان «عيسي» ولقب وى مسيح مىباشد. به او ابن مريم نيز گفته مىشود؛ كه اين نام برگرفته از نام مادرش مريم دختر عمران است . وى تنها از يك مادر به دنيا آمد و پدرى نداشت .
در قرآن كريم در باره او چنين آمده است : «مسيح فرزند مريم، جز فرستاده خدا نبود،پيش از وى نيز فرستادگان ديگرى بودند. مادش ، زن بسيار راستگويى بود ...»[1]
در زبان عبرى به او «يشوع» مىگويند كه به معناى نجات بخش است ؛ و نام او در انجيل «يسوع» است .
وى بنده خداوند متعال و فرستاده و كلمهى او بوده كه بر مريم پاكيزه و پاكدامن و عذرا كه خود را از پليدىها پاكيزه نگاه داشت نازل گرديد : «او كلمات پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد و از مطيعان فرمان خدا بود»[2]
ولادت و سرپرستى :
عمران پدر مريم نزد بنى اسرائيل شخصيت بزرگى بود. همسرش نازا بود وسنّ خود او روبه فزونى نهاده در حالى كه هنوز صاحب فرزندى نبود. او در نيايش خود از خداوند درخواست نمود تا فرزند پسرى بدو عطا كند؛ و نذر كرده بود كه آن فرزند را وقف عبادت خداوند و خدمت به خانهى خدا ـ بيت المقدس ـ نمايد .
خداوند دعاى او را مستجاب كرد امًا فرزندى كه به دنيا آمد دختر بود ؛ كه مريم نام گرفت . همسر عمران پس از تولد مريم دعا كرد تا خداوند اين دختر را حفظ نمايد وفرزندان او را از وسوسههاى شيطان در امان نگاه دارد: «گفت: خداوندا ! من او را دختر آوردم ـ ولى خدا از آنچه او به دنيا آورده بود آگاهتر است . و پسر همانند دختر نيست . من او را مريم نام گذاردم ، و او و فرزندانش را از وسوسههاى شيطان رانده شده در پناه تو قرار مىدهم»[3]
مريم هنوز دخترى خردسال بود كه عمران وفات هنگامىكه يافت مادرش او را نزد سرپرستان معبد آورد، نسبت به اين كه چه كسى سرپرستى او را به چه كسى بسپارند اختلاف نظر حاصل شد، عاقبت از طريق قرعه سرپرستى او به زكريا سپرده شد . زكريا براى او محرابى را تعيين كرد كه جز او كس ديگرى به درون آن وارد نمىشد .
داستان زكريا شبيه به داستان عمران است . او به سالهاى پيرى قدم نهاده و همرش نازا بود . لذا دعا كرد تا خداوند به او فرزندى عطا كند؛ تا دعوت به خداوند را كه در حال تبليغ آن بود ـ به ويژه پس از ظهور از هم گستگى و تباهى در ميان قوم او ـ ادامه دهد .
ولى چه گونه اين امر مىتوانست تحقق پيدا كند ؟ ! او مردى پا به سن گذاشته و همسرش نازا بود : «گفت :پروردگارا ! چه گونه براى من فرزندى خواهد بود ؟ ! در حالى كه همسرم نازا و عقيم است ، ومن نيز از شدّت پيرى افتاده شدهام ؟!»[4]
ولى خداوند دعاى او را مستجاب نمود و به او مژده داد كه پسرى به او عطا كرد كه نام او «يحيي» خواهد بود : «أى زكريا ! ما تو را به فرزندى بشارت مىدهيم كه نامش يحيى است؛ و پيش از اين ، همنامى براى او قرار ندادهايم»[5] .
زكريا اين مرد درستكار با ايمان ، مريم را به سمت وسوى عبادى صحيحى رهنمون ساخت، و به پرورش او ادامه داد؛ تا اين كه روزى مورد عجيبى را مشاهده نمود. هنگامى كه بر او در محراب وارد شد ، طعامى را ديد كه خود براى مريم نياورده بود .
پس اين روزى از جانب كسى آورده شده است ؟ مريم خود در آيهاى به اين مسأله اشاره مىكند :«وكفالت او را به زكريا سپرد . هر زمان زكريا وارد محراب او مىشد ، غذاى مخصوصى در آنجا مىديد. از او پرسيد : أى مريم ! اين را از كجا آوردهاى ؟! گفت : اين از سوى خداست. خداوند به هركس بخواهد، بى حساب روزى مىدهد»[6]
پرسش وبشارت فرزند :
مريم در محراب رشد و پرورش يافت و عبادت خود را پيوسته به انجام مىرساند تا آن كه به مرحله بلوغ رسيد. در آن دوران شانههاى پرهيزگارى و پاكدامنى و پاكيزگى در او هويدا شد . اين مسأله باعث شد تا فرشتگان به او بشارت پاكيزگى و برگزيدگى و برترى بر تمام زنان جهان را بدهند ؛ و به او سفارش نمودند تا نسبت به عبادت خود مقيًد باشد، و به خضوع در مقابل خداوند، و سجود، و ركوع به همراه راكعين اهتمام ورزد : «و به ياد آوريد هنگامى را كه فرشتگان گفتند : اى مريم ! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته؛ و بر تمام زنان جهان برترى داده است . أى مريم ! به شكرانه اين نعمت براى پروردگار خود، خضوع كن و سجده به جا آور ؛ و با ركوع كنندگان ركوع كن»[7]
و به او بشارت «كلمهي» داد ؛ كلمهاى كه از جنس حروف نبود . بلكه وجود آكنده از حيات و سرشار از حركتى است كه نمود اراده خداوند در شكل گيرى و تكوين است . ارادهاى كه فرمان وكلمهى «كن» (بشو) به موجودى هويت و تعيين مىبخشد . بدين ترتيب كلمه تبديل به انسانى مىشود، كه نامش مسيح عيسى بن مريم است .
كلمه «مسيح» چنان چه مفسران گفتهاند بنابر احتمال بيشتر به معناى «مقرب» يا «مبارك» (خجسته)يا «ملك» (فرشته) است .
اين مسأله در قرآن چنين بازگو شده است : «چنين بود كه فرشتگان گفتند: أى مريم ! خداوند تو را به كلمهأى (= وجود با عظمتى) از طرف خودش بشارت مىدهد كه نامش مسيح ، عيسى پسر مريم است»[8]
مريم وقف خدمت و پرستش خداوند درمعبد بود. او به دور از مردم، روزگار خود را گذراند . در چنين حالتى بود كه جبرئيل به صورت يك انسان نزد او آمد تا مريم به او مأنوس شود. هنگامى كه وى را ديد تصور كرد كه اين يك انسان است كه مىخواهد با او عمل پليد را انجام دهد،در حالى كه او زنى پاكدامن و پاكيزه است:«در اين هنگام ما روح خود را به سوى او فرستاديم؛ و او در شكل انسانى بى عيب و نقص،بر مريم ظاهر شد»[9].
مريم از او دورى گزيد زيرا بيم آن داشت كه اين شخص نسبت به او قصد پليدى داشته باشد؛ در حالى كه او در جائى قرار داشت كه نه نجات دهنده و نه ياورى وجود داشت : «او (سخت ترسيد) و گفت :من از شرً تو، به خداى رحمان پناه مىبرم اگر پرهيزگاري!»[10].
زيرا در باور خود تصور اين را كه او فرشته باشد نمىكرد . فرشته به او اطمينان داد و گفت : «من فرستاده پروردگار توام ؛ آمدهام تا پسر پاكيزهاى به به تو ببخشم»[11].
مريم جا خورد و از سخن فرشته كه به او بشارت فرزندار شدن داده بود شگفت زده شد . چرا كه او زنى باكره بود، و ازدواج نكرده بود تا هم چون زنان همسردار كه ارتباطى زناشوئى دارند صاحب فرزند شود؛ و به راه كج نيز قدم نگذاشته بود او دوشيزهى باكره و پاكدامن بود كه به جهان گناه و پليدى وارد نشده بود : «گفت : چه گونه ممكن است فرزندى صاحب شوم؟! در حالى كه تااكنون انسانى با من تماس نداشته و زن آلودهأى هم نبودهام !»[12]
او در پاسخش گفت كه اين اراده و مشيئت خداوندى است ؛ كه هيچ چيز او را ـجل جلاله ـ درمانده نمىسازد و اگر خواستار امرى بود و تنها به او مىگويد كه انجام بگيرو آن امر انجام مىگيرد : «گفت : مطلب همين است پروردگارت فرموده :اين كار بر من آسان است . (ما او را مىآفرينيم، تا قدرت خويش را آشكار سازيم ؛) و او را براى مردم نشانهأى قرار دهيم و رحمتى باشد از سوى ما ؛ و اين امرى است پايان يافته»[13]
مريم از لحظهأى كه جبرئيل (ع) درون او دميد آبستن گرديد. اين مسأله باعث شد تا گمانها و انديشهها در مورد حرفهايى كه مردم در بارهى او خواهند گفت ذهن او را مملو سازد . حالت آشفتگى و پريشانى به او دست داد و از آينده خود دلهره يافت پس به انزوا در جايى دور از ديد مردم روى آورد : «سرانجام (مريم) به او باردار شد؛ و او را به نقطه دور دستى برد (و خلوت گزيد)»[14].
«درد زايمان او را به كنار تنه درخت خرمايى كشاند»[15] در اين هنگام مريم خود را رودر رو با تنگنايى سخت ديد كه توان مقابله با آن را نداشت . فرياد استغاثهاى از سر ترسى كه درون او را پر كرده بود برآورد . به ويژه اين كه مىدانست كه مردم شناختى از راز اعجازهاى خداوند ندارند. كه اين سبب تهديد شدن و در خطر افتادن آبرو و حيثيت و موقعيت او در جامعه خود بود پس : «(آن قدر ناراحت شد كه) گفت :اى كاش پيش از اين مرده و بكلًى فراموش شده بودم !»[16].
همان گونه كه انتظار آن مىرفت جبرئيل بر او نازل گشت، تا به وى اطمينان بدهد كه خداوند متعال خود حامى و روزى دهندهى اوست؛ و به او اشاره نمود كه تنه درخت نخل بى ثمر را تكان دهد تا رطب تازه و خوشمزه بر او فرو ريزد و از آن نوش جان كند،و از جوى آبى كه از زير او مىگذشت بنوشد : «ناگهان از طرف پايين پايش او را صدا زد كه : غمگين مباش ! پروردگارت زير پاى تو چشمهى آبى قرار داده است . و اين تنهى نخل را به طرف خود تكان ده ، رطب تازهاى برتو فرو مىريزد . (از اين غذاى لذيذ) بخور؛ و (از آن آب گوارا) بنوش؛ و چشمت را (به اين مولود جديد) روشن دار !»[17].
مريم (ع) پس از زايمان گوشهى غربت خود را ترك كرد. به همراه آوردن نوزاد مايهى تعجب و شگفتى تمام كسانى قرار گرفت كه او را به خوبى مىشناختند و از پارسايى و عبادت او آگاه بودند . آنان به مريم تهمت زدند؛اما او بر وصيًت جبرئيل پاى بند ماند و سكوت خود را ادامه داد، و به نوزاد شير خوار خود اشاره نمود تا با قوم خود سخن بگويد. با اين اشاره شدًت خشم آنان افزونتر شد ؛ ولى عيسى (ع) لجام خشم آنان را كشيد و در بارهى داستان مادر خود با آنان سخن گفت و مادر خود را از تهمتهايى كه به او نسبت داده بودند مبرا كرد : و فرمود : «من بنده خدايم ؛ او كتاب (آسمانى) به من داده ، و مرا پيامبر قرارداده است ؛ و مرا ـهرجا كه باشم ـ وجودى پر بركت قرارداده است ؛ و تازمانى كه زندهام ، مرا به نماز و زكات توصيه كردهاست . و مرا نسبت به مادرم نيكو كار قرارداده ؛ وجبًار و شقى قرار نداده است ؛ و سلام (خدا) بر من ، در آن روز كه متولًد شدم، و در آن روز كه مىميرم ، و آن روز كه زنده برانگيخته خواهم شد !»[18]
به اين شيوه عيسى (ع) خود را به كسانى كه به مادرش اعتراض نمودند معرفى نمود.
برغم اين سخن عيسى (ع) در باره داستان ولادت و طبيعت بشرى وآيين او اختلاف وجود دارد : «اين است عيسى پسر مريم ؛ گفتار حقّى كه در آن ترديد مىكنند»[19].
بعضى ادّعا كردهاند كه عيسى فرزند خداوند است ، وخداوند او را فرزند خود قرار داد . در حالى كه خداوند متعال بى نياز از كسى ديگر است در قرآن آمده است : «خدا هرگز فرزندى براى خود انتخاب نكرده است»[20].
عيسى (ع) با چنين نگرشى رو در رو گرديد، و مردم را به پرستش خداوند دعوت نمود وبر عبوديت او مصرً بود و بر آن تأكيد مىكرد : «و خداوند ، پروردگار من و پروردگار شماست؛ او را پرستش كنيد!»[21].
در مقابل او خضوع كنيد و فرمان او را اطاعت نماييد و از نواهى او در تمام عرصههاى زندگى دورى گزينيد؛ تا پايههاى حق را مستحكم نماييد و در راه راست قدم بگذاريد : «اين است راه راست»[22].
زيرا خداوند براى مردم آنچه را كه صلاح مردم است براى آنان تشريع مىكند، و آنها را از چيزهايى كه زندگىشان را تباه مىكند دورى مىسازد، و از آنها مىخواهد تا تعادل را در همهى امور در نظر بگيرند .
قرآن مجيد ـ كه در همهى احوال تعريف ناپذيراست ـ انحراف تصورات و مسائل مطرح شده در به صليب كشيدن حضرت مسيح را بازگو مىكند . در قرآن آمده است كه خداوند عيسى (ع) را از نيرنگ يهوديان نجات داده و او را زنده به سوى خود فراخوانده است .
(حواريون) نيز به مسأله عيسى (ع) شك نمودند؛ همان گونه كه يهود به اين امر مبتلا شدند و اختلافات شديدى در اين مورد ميان آنان به وجود آمد . شخص به صليب كشيده شده كيست ؟ آيا عيسى مسيح است يا يهوداى اسخريوطى ؟ يهوداى خيانت كار هنگامى كه مكان عيسى را براى يهوديان افشا نمود از آنان خواست تا جلوتر از آنان وارد شود. در آن مكان كسى جز عيسى بن مريم (ع)نبود، در لحظهاى كه خداوند يهودا را شبيه عيسى (ع) ، و عيسى (ع) را به آسمان فراخواند. هنگامى كه يهوديان وارد شدند تنها يك شخص، يعنى يهودا را ، كه خداوند او را شبيه عيسى (ع)ساخته بود يافتند آنان با خود گفتند : اگر اين عيسى است پس دوست ما كجاست؟ و اگر اين يهودا ست پس عيسى كجاست ؟ آنان او را براى به صليب كشيده شدن همراه خود بردند . او به آنان مىگفت : من (يهوذا) هستم و عيسى نيستم . يهوديان از سخنان او مىخنديدند و مىگفتند : تو به ما دروغ مىگويى ، تو خود يسوع (يعنى عيسى) هستى . آنان او را به صليب كشيدند در حالى كه هنوز در مورد او شك داشتند و هم رأى نبودند. قرآن كريم در نفى سخنان يهوديان در مورد به صليب كشيده شدن و قربانى بودن عيسى چنين مىفرمايد :«و (نيز)به خاطر كفرشان، و تهمت بزرگى كه بر مريم زدند؛ و گفتارشان كه ما ، مسيح عيسى بن مريم ، پيامبر خدارا كشتيم. در حالى كه نه او را كشتند ، و نه به دار آويختند؛ لكن امر بر آنها مشتبه شد و كسانى كه در مورد (قتل)او اختلاف كردند، از آن در شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پى روى مىكنند ؛ و قطعاً او را نكشتند ؛ بلكه خدا او را به سوى خود بالابرد و خداوند،توانا و حكيم است.»[23]
اعتقاد نصارى در مورد عيسى (ع):
هيچ اختلافى رأيى ميان مردم در باره پيامبران به اندازه اختلاف رأى در مورد عيسى نبوده ، و هيچ جدل و مناقشهاى در باره پيامبرى هركدام از فرستادگان به گستردگى جدل در مورد پيامبرى او نبوده است .
مايهى شگفتى است كه اهل كتاب به حدّى نسبت به عيسى اختلاف رأى پيدا كردهاند كه به افراط و تفريط غوطه افتادهاند ... يهوديان ادّعا كردهاند كه وى زنا زاده است؛ زيرا به وجود آمدن فرزند بدون پدر امكان ناپذيراست ، و مسيح پدرى ندارد پس بايستى زنا زاده باشد ... نصارى گفتهاند كه او فرزند خداوند است زيرا از روح او آفريده شده است ، و روح خدا جزئى از اوست، پس بايستى فرزند او باشد. اين دو گروه در واقع سخت در مبالغه گرفتار آمدهاند ؛ گروهى وى را فرزند خدا شمرده و گروه ديگر او را زنا زاده پنداشتهاند ، ولى قرآن كريم مىگويد او در زمره فرستادگان با كرامت خداوند است به همراه معجزات و نشانههايى به سوى بنى اسرائيل مبعوث شدهاست و مادرش زنى پاكدامن و پاكيزه است كه خود را از كردار ناپسند پاك نگاه داشته و از قنوت كنندگان بوده است : «مسيح فزند مريم ، جز فرستادهى خدا نبود،كه پيش از وى نيز فرستادگان ديگرى بودند؛ مادرش زن بسيار راست گويى بود؛ هردو غذا مىخوردند؛ (با اين حال ، چگونه دعوى الوهيّت مسيح و پرستش مريم را داريد ؟!) بنگر چگونه نشانهها را براى آنها آشكار مىسازيم ؛ سپس بنگر چگونه بازگردانده مىشوتد!»[24]
آيه مباركه به دو گروه پاسخ مىگويد . پاسخى به نصارى در ادعاى فرزند خدا بودن عيسى ، و پاسخى به يهوديان كه مدّعى بودند وى زنا زاده است . او در واقع فرستاده ، ومادرش زنى راست كردار بوده است .
اين آيه هم چنين به آنان ياد آور مىشود كه شخصى كه غذا مىخورد در حقيقت نيازمندست؛ در حالى كه خداى واقعى بى نياز است . قرآن كريم اعتقادات نصارى را به صورت تفصيلى بيان مىكند و آنان را به سه گروه تقسيم مىكند :
1 - گروهى كه اعتقاد دارند مسيح (ع) فرزند خداست؛ زيرا از روح خدا آفريده شده است .
2 - گروهى كه اعتقاد دارند مسيح ذات خداست كه در شكل «يسوع» تجسم و نمود پيدا كرده و به زمين فرو آمده است تا مردم را از گناهانشان نجات دهد .
3 - گروه سوم كه به تثليث ايمان دارند (اقانيم سهگانه)پدر، پسر و روح القدس. ومعتقدند كه اين سه يكىاند و هر يك نيز هر سهاند .
در بعضى از كتابهاى تاريخى كه در باره پيامبران نگاشته شده چنين آمده است: «جماعت نصارى براى خود عقيدهأى ساختهاند كه مىگويد خداوند مركب از سه اقنوم است : پدر و پسر وروح القدس؛ و تمام اينها يكى است. خداوند كه همان پدر يا پسر است – بنابر پندارهاى متفاوت آنان ـ فرود آمده و در مريم رسوخ يافتهاست ، وبه صورت انسان در آمده و از او «يسوع» به دنيا آمدهاست تا آخر آنچه كه آنان اعتقاد دارند .
اين سخنان را مسيح بر زبان نياورده و از آن خبر نداشته است . در واقع آن گاه كه مسيحيان مسيحيت را ميان بت پرستانى كه به اقانيم مجسّد شدن خدايان به صليب كشيده شدن و قربانى شدن اعتقاد داشتند ترويج نمودند، آنان به كيش نصرانيت در آمدند و بدان نياز پيدا كردند كه ميان اعتقاداتى كه خود حمل مىكردند و آيين نو هماهنگى و هم سويى ايجاد كنند؛ بنابراين به عيسى به عنوان خدا مىنگريستند و مىگفتند : كه از خداوند اقنوم فرزند كه با پدر و روح القدس متحداست سرازير شد، و در رحم مريم متجسد شد، سپس بعنوان خدا و انسان سردرآورد».
براى انسان اين سؤال پيش مىآيد كه چه گونه عيسى مىتواند خدا باشد، در حالى كه مانند ديگران زنى او را به دنيا آورده است ؟ و چگونه مىتوانست خدا باشد، در حالى كه مىخورد و مىآشاميد و مىخوابيد و درد مىكشيد و خسته مىشد. اين در حالى است كه خداوند مسأله شرك به خودرا منتفى مىكند، و به كسانى كه براين باورند پاسخ مىگويد : «بگو : اگر آنچنان كه آنها مىگويند با او خدايانى بودند در اين صورت ، سعى مىكردند راهى به سوى صاحب عرش پيدا كنند. او پاك وبرتراست از آنچه آنها مىگويند: بسيار برتر و منزه تر !»[25]
خداوند در سوره نساء مىفرمايد : «اى اهل كتاب ! در دين خود، غلوّ وزياده روى نكنيد؛ و در بارهى خدا ، غير از حق نگوييد. مسيح عيسى بن مريم فقط فرستاده خدا، و كلمه ومخلوق اوست؛كه او ار به مريم القا نمود، و روحى (شايسته) از طرف او بود. بنابراين به خدا و پيامبران او ايمان بياوريد ؛ و نگوييد (خداوند) سه گانه است. از اين سخن خوددارى كنيد كه براى شما بهتر است . خدا تنها معبوديگانه است ؛ و منزه است كه فرزندى داشته باشد ؛ آن اوست آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست؛ و براى تدبير وسرپرستى آنها ، خداوند كافى است.»[26]
و در سوره مائده مىفرمايد : «آنها كه گفتند : خداوند همان مسيح فرزند مريم است ، به يقين كافر شدند ، با اين كه خود مسيح گفت : اى بنى اسرائيل ! خداوند يگانه را كه پروردگار من و شماست ، پرستش كنيد؛ زيرا هركس شريكى براى خدا قراردهد ، خداوند بهشت را بر او حرام مىكند؛ و جايگاه او دوزخ است ؛ وستم كاران ، ياروياورى ندارند. آنها كه گفتند : خداوند يكى از سه خداست نيز به يقين كافر شدند ؛ معبودى جز معبود يگانه نيست؛ و اگر از آنچه مىگويند دست برندارند، عذاب دردناكى به كافران خواهد رسيد . آيا آنها به سوى خدا باز نمىگردند، و از او طلب آمرزش نمىكنند ؟! در حالى كه خداوند آمرزنده مهربان است .
مسيح فرزند مريم فقط فرستادهى خدا بود؛ پيش از وى نيز فرستادگان ديگرى بودند؛ مادرش ، زن بسيار راستكردارى بود؛ هر دو غذا مىخوردند؛ (با اين حال، چگونه دعوى الوهيت مسيح و پرستش مريم را داريد ؟!) بنگر چگونه نشانهها را براى آنها آشكار مىسازيم؛ سپس بنگر چگونه از حق باز گردانده مىشوند.»[27]
اگر يهوديان و نصارى از مسأله عيسى به اين علّت كه وى بدون پدر به دنيا آمده است شگفت زده مىشوند بايستى نسبت به آدم شگفت زدهتر شوند، زيرا وى بدون پدر و مادر به دنيا آمد آن كسى كه آدم را از خاك آفريد وبه او فرمان داد موجود باش و او هم فوراً موجود شد ، خود ، عيسى را بدون پدر آفريد ،واو منزه است و بزرگوار و قادر به انجام همه چيز است و هيچ چيز او را نه در زمين و نه در آسمان ناتوان نمىسازد . از اين روست كه قرآن او را به آدم تشبيه مىكند و فرمايد : «مثل عيسى در نزد خدا، هم چون آدم است؛كه او را از خاك آفريد و سپس به او فرمود : موجودباش ! او هم فوراً موجود شد . اينها حقيقتى است از جانب پروردگار تو ؛بنابراين از ترديد كنندگان مباش»[28].
پيامبرى عيسى (ع) :
پس از رسالت موسى (ع) كه با آيات و معجزاتى بر مردم نازل گشت بسيارى از بنى اسرائيل از راه راست منحرف شدند، و از حدود خداوند تجاوز كردند. آنان به ربا روى آوردند ؛ كه اين خود سبب ساز تحريم بسيارى از امور پاكيزه و لذيذى شد كه پيش از آن براى آنان حلال بود.
هم چنان كه روز قيامت و كيفر و پاداش را انكار كردند در چنين گيرودارى بود كه خداوند عيسى را پس از آن كه به او وحى كرد و تورات و انجيل را به او تعليم نمود به عنوان پيامبرى براى بنى اسرائيل مبعوث ساخت. او دعوت خود را گسترش داد و مردم را به ايمان به آن مژده داد . وى در نظر داشت تا آنان را به راه راست هدايت نمايد،ولى در اين راه با «صدوقان» را كه روز جزا و آنچه را كه در آن واقع خواهد شد انكار مىنمودند ، و نيز با «فريسيان» و نگارندگان و كاهنانى - كه از مفاهيم دينى انحراف پيدا كرده بودند - برخورد نمود . در مقابل اين موج سهمگين كه به وسيله اشخاصى كه به رسالت او كفر مىورزيدند صادر شده بود ورودرروى او ايستادند و نيز به اين خاطر كه مؤمنان حقيقى به رسالت را نشان دهد، (از همگان) پرسيد : چه كسانى يارى كنندگان من به سوى خدا هستند، پاسخ شاگردان اندك او كه شمار آنان دوازده نفر مىباشد و ايمان خود را آشكار و با جسارت بيان نمودند ، اين گونه بود :«ما ياوران خداييم؛ به خدا ايمان آورديم ؛ و تو نيز گواه باش كه ما اسلام آوردهايم ، پروردگارا ! به آنچه نازل كردهأى ايمان آورديم ، و از فرستاده تو پيروى نموديم؛ ما را در زمره گواهان بنويس»[29].
در مقابل گسترش خبرهاى عيسى ودعوت او كه به پايه ريزى و بنيان نهادن ارزشها همّت مىگمارد رؤساى دينى بنى اسرائيل احساس خطر نمودند، به ويژه پس از اعتراض او به غوطه ورشدن آنها در شهوتها و پليدىها و به تكايو افتادن آنان در مقابل لذتها، و نيز تهديد به افشا نمودن رازهاى آنان و رسوا نمودن معايبشان انجام گرفت . آنان او را تكذيب نمودند و از او درخواست كردند تا چيزى را كه رسالتش را گواهى نمايد ابراز كند . خداوند از طريق معجزاتى چند او را يارى نمود؛ كه از جمله آنها : شفاى بيماران و كوران مادر زاد، زنده نمودن مردگان به اذن خداوند،خبر دادن از امور غيبي، سخن گفتن در گهواره و معجزاتى ديگر. خداوند در اين باره مىفرمايد : «هنگامى كه خداوند به عيسى بن مريم گفت : يادكن نعمتى را كه به تو ومادرت بخشيدم ؛ زمانى كه تو را به روح القدس تقويت كردم؛ كه در گهواره و به هنگام برزگى ، با مردم سخن مىگفتي؛ و هنگامى كه كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به تو آموختم.»[30]
در آيه ديگر ، اين گونه تعبيرمىكند :«من نشانهاى از طرف پروردگار براىتان آوردهام ؛ من از گل چيزى به شكل پرنده مىسازم، سپس در آن مىدمم و به فرمان خدا پرندهاى مىگردد . و به اذن خدا كور مادر زاد و مبتلايان به پيسى را بهبودى مىبخشم ؛ و مردگان را به اذن خداوند زنده مىكنم؛ و از آنچه مىخوريد و در خانههاى خود ذخيره مىكنيد به شما خبر مىدهم ؛ مسلماً در اينها نشانهاى براى شماست ؛ اگر ايمان داشته باشيد.»[31]
و بالاترين از اين ، مژده دادن حضرت عيسى (ع) به بنى اسرائيل در اين كه پيامبرى به نام محمد (ص) خواهد آمد، تا بنى اسرائيل و ديگران به او ايمان آوردند : «اى بنى اسرائيل من فرستادهى خدا به سوى شما هستم، و تصديق كنندهى كتابى كه قبل از من فرستاده شده (تورات) مىباشم، و بشارت دهنده به رسولى كه بعد از من مىآيد كه نام او احمد است . هنگامى كه او معجزات و دلايل روشن به سراغ آنان آمد ، كفتند : اين سحرىاست آشكار»[32].
روميان و يهوديان رو در رو با عيسى (ع) :
على رغم وجود معجزات و مژدههاى عيسى (ع) و نيز آنچه كه به انجام آن دست زد و مائده را به درخواست حواريون از آسمان بر آنان فرود آورد تا دلهاى آنان اطمينان پيدا كند و نسبت به صدق رسالت او اعتقاد حاصل نمايند، با اين حال يهوديان به دين او ايمان نياوردند ،و هنگامى كه گسترش دعوت را ميان فقرا و ضعيفان مشاهده نمودند ، بر آن شدند تا از گسترش آن جلوگيرى كنند و سعى كردند كه موانعى را در مقابل آن قرار بدهند ،تا مردم را ار شنيدن آن منع كنند . پس از آن يهوديان به اين اكتفا نكردند بلكه شروع به تحريك رومىها عليه عيسى نمودند. به اين بهانه كه وى سعى مىكند پادشاهى قيصر را از بين ببرد. آنان عيسى (ع) را در مقابل توطئهها و فشارهايى از اين گونه قرار دادند ، و عاقبت توانستند پادشاه روميان را به دادن فرمان دستگيرى وى و نيز حكم به صليب كشيده شدن او راضى نمايند .
قرآن كريم براى بيان وحدانيّت حقيقى ، كفت گويى را ميان خداوند و مسيح (ع) انجام مىدهد و فرمايد :«و آن گاه خداوند به عيسى بن مريم گويد : آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را به عنوان دو معبود – غير از خدا – انتخاب كنيد ؟ ! او مىگويد : منزّهى تو ! من حق ندارم آن چه راكه شايستهى من نيست بگويم ! اگر چنين سخنى را گفته باشم تو مىدانى . تو از آن چه در روح و جام من است آگاهى ؛ و من از آنچه در ذات پاك توست آگاه نيستم . به يقين تو از تمام اسرار و پنهانىها با خبري»[33]
1 ) «ما المسيح بن مريم إلاّ رسول قد خلت من قبله الرُسل وأمّه صدّيقه..» (مائده ، 75) .
2 ) «وصدقت بكلمات ربَّها وكتبه وكانت من القانتين» (تحريم، 12).
3 ) «ربًّ إنّى وضعتها أنثى والله أعلم بما وضعت وليس الذكر كالأنثى وإنّى سميتها مريم وإنّى أعيذك بها و ذريتها من الشيطان الرجيم ». (آل عمران، 136).
4 ) «قال ربّ أنّى يكون لى غلامٌ وكانت امرأتى عاقر وقد بلغت من الكبر عتي» (مريم،8) .
5 ) «يا زكريا إنا نبشرك بغلام اسمه يحيى لم نجعل له من قبل سمي».(مريم، 7) .
6 ) «وكفلها زكريا كلًما دخل عليها المحراب وجد عندها رزقاً قال يا مريم أنًى لك هذا قالت هو من عند الله إنً الله يرزق من يشاء بغير حساب».
7 ) «إذ قالت الملائكه يا مريم إنً الله اصطفاك وطهًرك واصطفاك على نساء العالمين 0 يا مريم اقنتى لربًك واسجدى واركعى مع الراكعين»(آل عمران ، 42 – 43) .
8 ) «إذ قالت الملائكه يا مريم إنً الله يُبشرك بكلمه منه اسمه المسيح عيسى بن مريم» (آل عمران، 45).
9 ) «فأرسلنا اليها روحنا فيتمثل لها بشراً سوي» (مريم، 17).
10 ) «قالت أنًى اعود بالرحمن منك إن كنت تقي»(مريم، 18).
11 ) «قال إنًما أنا رسول ربًك لأهب لك غلاماً زكي» (مريم، 19).
12 ) «قالت أنًى يكون لى غلام ولم يمسسنى بشرٌ ولم أكُ بغي» .
13 ) «قال كذلك قال ربًك هو على هيًن ولنجعله آيه للناس ورحمه منًا وكان امراً مقضي» .
14 ) «فحملته فانتبذت به مكان قصي» (مريم، 22).
15 ) «فأجأها المخاض إلى جذع النخله»(مريم ،23).
16 ) «قالت ياليتنى متُ قبل هذا وقد كنت نسياً منسي»(مريم، 23) .
17 ) «فناداها من تحتها ألا تحزنى قد جعل ربًك تحت سريا 0 و هزى إليك بجزع النخله تساقط عليك رطباً جنياً 0 فكلى واشربى وقرًى عين»(مريم، 24 – 26) .
18 ) «إنًى عبد الله آتانى الكتاب وجعلنى نبيًاً 0 وجعلنى مباركاً أينما كنت وأوصانى بالصلاه والزكاة ما دمت حيًاً 0 وبرًاً بوالدتى ولم يجعلنى جبَاراً شقياً 0 والسّلام على يوم ولدتُ ويوم أموت ويوم اُبعث حيّ»(مريم، 30 – 33) .
19 ) «ذلك عيسى بن مريم قول الحقً الذى فيه يمترون» (مريم، 34).
20 ) «ما كان لله أن يتخذ من ولد» (مؤمنون ،91).
21 ) «إنً الله ربًى وربًكم فاعبدوه» (مريم، 36).
22 ) «هذا صراطٌ مستقيم» (مريم، 36).
23 ) «و بكفرهم وقولهم على مريم بهتاناً عظيماً وقولهم إنّا قلتنا المسيح بن مريم رسول الله وما قتلوه وما صلبوه ولكن شُبّه لهم وإنَّ الذين اختلفوا فيه لفى شكّ منه ما لهم به من علم إلاّ اتباع الظنّ وما قتلوه يقيناً بل رفعه الله اليه وكان الله عزيزاً حكيم»(نساء، 157 – 158).
24 ) «ما المسيح ابن مريم إلاّ رسولٌ قد خلت من قبله الرسل وأمّه صدّيقه كانا يأكلان الطعام انظر كيف نبيّن لهم الآيات ثُمَّ انظر أنّى يؤفكون» (مائده، 75).
25 ) «قل لو كان معه آلهه كما يقولون إذاً لابتغوا إلى ذى العرش سبيلا سبحانه وتعالى عمّا يقولون علوّاً كبير» (اسراء، 43 – 44).
26 ) «يا أهل الكتاب لا تغلوا فى دينكم ولا تقولوا على الله إلاّ الحقّ إنَما المسيحُ عيسى بن مريم رسول الله وكلمته ألقاها إلى مريم وروحٌ منه فآمنوا بالله ورُسُله ولا تقولوا ثلاثه انتهوا خيراً لكم إنَما الله إلهٌ واحدٌ سبحانه أن يكون لهُ ولد له ما فى السَّماوات وما فى الأرض وكفى بالله وكيل» (نساء، 171).
27 ) «لقد كفر الذين قالوا إنّ الله هو المسيح ابن مريم وقال المسيحُ يا بنى اسرائيل اعبدوا الله ربّى وربّكم إنّه من يُشرك بالله فقد حرّم الله عليه الجنّه ومأواه النّار وما للظالمين من أنصار 0 لقد كفر الذين قالوا إنّ الله ثالثُ ثلاثه وما من إله إلاّ إله واحد وإن لم ينتهوا عمّا يقولون ليمسَّنَّ الذين كفروا منهم عذابٌ أليم أفلا يتوبون إلى الله ويستغفرونه والله غفورٌ رحيم ما المسيح ابن مريم إلاّ رسولٌ قد خلت من قبله الرسل وأمّه صدّيقه كانا يأكلان الطعام انظر كيف نبيّن لهم الآيات ثُمِّ انظرأنّى يُؤفكون» ( مائده، 72 – 75).
28 ) «إنّ مثل عيسى عند الله كمثل آدم خلقه من تراب ثمَّ قال له كن فيكون الحقّ من ربّك فلا تكن من الممترين» (آل عمران، 59 – 60).
29 ) «نحن انصار الله آمنّا بالله وأشهد بأنّا مسلمون 0 ربّنا آمنا بما أنزلت واتبعنا الرسول فاكتبنا مع الشاهدين» (آل عمران، 52 – 53).
30 ) «إذ قال الله يا عيسى ابن مريم اذكر نعمتى عليك وعلى والدتك إذ أيدتك بروح القدس تكلّم الناس فى المهد و كهلا وإذ علمتك الكتاب والحكمه والتوراه والانجيل» . (مائده ، 110)
31 ) «إنّى قد جئتكم بآيه من ربّكم أنّى أخلق لكم من الطين كهيئه الطير فأنفخ فيه فيكون طيراً بإذن الله وأبريء الأكمه والأبرص وأحيى الموتى بإذن الله وأنبئكم بما تأكلون وما تدخرون فى بيوتكم إنّ فى ذلك لآيه لكم إن كنتم مؤمنين» . (آل عمران ، 49)
32 ) «يا بنى اسرائيل إنّى رسول الله اليكم مصدّقا ً لما بين يدى من التوراه ومبشراً برسول الله من بعدى اسمه أحمد فلمّا جاءهم بالبينات قالوا هذا سحرٌ مبين» (صف، 6).
33 ) «و إذ قال الله يا عيسى ابن مريم أأنت قلت للنّاس اتخذونى وأمى إلهين من دون الله قال :سبحانك ما يكون لى أن أقول ما ليس لى بحقّ إن كنت قلته فقد علمته تعلم ما فى نفسى ولا أعلم ما فى نفسك إنّك أنت علام الغيوب» (مائده ، 116) .
http://www.bayynat.ir/index/?state=pr
http://nasimemarefat.parsiblog.com/
وبگاه نسیم معرفت درخدمت شم