***نسيم معرفت***
به نام خدا
آدمي تا به خدا نرسد موجودي ناآرام است
** ( انسان موجودي ناآرام )
مرغِ باغِ ملکوتم نِيَم از عالمِ خاک
چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم
روح آدمي که لطيفه الهي است شاکِله اصلي انسان را تشکيل مي دهد و اين روح ، نَفخه اي رحماني است که در آدمي دميده شده است . براي درکِ عظمتِ روحِ آدمي همين بس که به اضافه تشريفيه که دال بر عظمت است به خداوند نسبت داده شده است چنانکه خداوند در آيه 29 از سوره حِجر چنين فرمود : ...وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي.... يعني و از روح خود در او (آدم «عَلَيهِ السَّلامُ» و انسان) دميدم .
علم و دانش و معرفت و فهم و تعقُّل و خِرَدورزي و تَعالِي و رشد و کمال و سعادت و هدايت و محبت و لطف و مهرباني ... و نيز جهل و ناداني و بي خِرَدي و شقاوت و قساوت و انحطاط و پستي و ضلالت و کينه و عداوت ... ، در اصل به روح آدمي بر مي گردد . البته گاهي به اعتباري از روحِ انسان ، به عقل و نفس و قلب و مانند آن ها تعبير مي شود. از آن جهت که موجب حيات و زندگي به معناي عام خود است به آن روح گويند و از جهت اينکه قدرت و نيروي درک دارد به آن عقل مي نامند و به علت اينکه تدبير و مديريت اعضا و جوارح و بدن را انجام مي دهد به آن نفس گفته مي شود و نفس هم در يک تقسيم به سه قسم است: نفس نباتي و نفس حيواني و نفس انساني که اين مراتب سه گانه نفس در باره انسان در طول هم هستند و به تدريج حاصل مي شوند. و در فارسي به نفس ، روان و به روح ، جان اطلاق مي شود. کار عرفاء و عارفان مربوط به روح است و کار روانشناسان مربوط به رفتارهاي آدمي است و رفتارهاي انسان نيز نهايتاََ به روح بر مي گردد و مقام عارف هيچگاه قابل قياس با روانشناس نيست و از آن جهت که روح مرکز تحولات و حالات و عواطف و احساسات است به آن قلب مي گويند و معادل قلب در فارسي همان کلمه دل مي باشد.
اعضاء و جوارح انسان و مغز و ذهن و و حواس ظاهري و باطني و سلسله اعصاب و غيره در مجموع همانند مرکبي براي روح مي باشد و حاکم اصلي در وجود انسان همان روح است . حيات و ادراک و فهميدن و و شنيدن و ديدن و ساير افعال همه مربوط به روح است. مرحوم ملا صدراي شيرازي برخلاف حُکماءِ مَشّاء بر اساس نظريه اَصالةُ الوُجود در اين رابطه چنين مي گويد : اَلنَّفسُ فِي وَحدَتِها کُلُّ القُوي يعني نفس و روح آدمي (هويت و حقيقتي که از آن به «من» تعبير مي شود) در عين بساطت و وحدت ، عين قواي خود و جامع آن ها است و به عبارت ديگر با هر قُوّه اي ، عين آن قُوّه مي باشد.
وقتي دانستيم که حقيقت و هويت اصلي آدمي همان روحِ اوست که اتصال تشريفي به حضرت حقتعالي دارد در اين صورت هر اندازه که آدمي در مسير قُرب پروردگار و اطاعت از آفريدگار قدم بردارد و در پي اصلاح و تربيت خويش باشد و از معاصي و نافرماني و نفسانيات و خواسته هاي شيطاني دوري گزيند از روح پاک و باصفا و نوراني و مُتعالِي و سعادتمند و آرام برخوردار مي گردد و هر چقدر از طريق و راه الهي خارج گردد و رها و آزاد و بي بند وبار و هَرزه باشد و آلوده به گناهان و معاصي شود به همان اندازه داراي روح پليد و ناپاک و تاريک و ظلماني و ناآرام و مضطرب مي شود. انسان بايد با روح الهي خود به خدا بپيوندد تا اطمينان و آرامش يابد و آدمي تا به خدا نرسد موجودي ناآرام است اگر چه همه دنيا و تَمَتُّعات آن را در اختيار داشته باشد. کساني که از خدا بريدند و به شيطان و يا شياطين پيوستند اگرچه به حسب ظاهر به آرامش کاذِبِ مَقطعي مي رسند ولي در واقع و در باطن خود دچار اضطراب و نگراني و تشويش هستند و گاهي نيز مشاهده شده است که برخي افراد با برخورداري از همه لذت هاي مادي و نفساني و شهواني دست به خود کشي زدند و اين حاکي از تزلزل و تَنزُّل شخصيتي و روحي است. هيچگاه انسان از راه معاصي و نافرمانيِ پروردگار به آرامش نخواهد رسيد . آرامش و اطمينان در سايه ياد و ذکر خداوند است و خداوند در سوره رعد آيه 28 چنين مي فرمايد : الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ آنها کساني هستند که ايمان آورده اند ، و دلهايشان (روحشان) به ياد خدا مطمئن ( و آرام ) است . آگاه باشيد ، تنها با ياد خدا دلها ( روح ها) آرامش مي يابد.
روح و جان و دل آدمي گاهي بر اثر عواملي زنگار مي گيرد و تيره و تار مي شود و به قول حافظ شيرازي : دل که آيينه صافي است غُباري دارد . انبياء و اولياء الهي با برنامه هاي الهي و نوراني آمدند تا روح و قلب و دلِ انسان را که آيينه جمالِ حضرتِ حق مي باشد از کُدورات و زنگارها و تيرگي ها و غبارهاي ظلماني و شيطاني ، جلاء و صيقل و صفا دهند . جهل و ناداني و کبر و غرور و نخوت و سرکشي و طغيانگري و کينه و عداوت و دشمني و نزاع و اختلاف و فساد و فحشاء و عصيان و گناه و معصيت و دوري از خدا ، سبب زنگار و تاريکي و ظلمت و انحطاط و پستي و شقاوت روح مي شوند . هدف پيامبران و پيشوايان راستين با تعاليم نوراني و حياتبخش الهي اين است که انسان را از اين آلودگي ها و ظلمات برهانَد و او را به مقام نوراني تقرُّب و قرب و عبوديت و بندگي و توحيد و ذکر الهي برساند. در آيين مقدس اسلام و قرآن و تعاليم اهل بيت (عَلَيهِمُ السَّلامُ) به مسأله پرورش و تربيت و اصلاح و تقويت روح و جان و دل و قلب بسيار توجه شده است. همه دستورات و تعاليم دين اسلام براي تَعالِي و شکوفايي نفس و روح و قلب آدمي مي باشد . برنامه هايي مانند نماز و روزه و حج و زکات و جهاد و انفاق و احسان و نيکوکاري و ... براي آن است که انسان ها تربيت و اصلاح شوند. جامعه که عبارت از فرد فرد و آحاد انسان ها است در صورتي به تَعالِي و رشد و سعادت و خوشبختي و صلاح و فلاح و رستگاري مي رسند که افراد آن جامعه با پيروي از برنامه هاي مُتعالِي و سازنده ، خود را اصلاح و تربيت نمايند. به مساله روح و جان و دلِ انسان بايد توجه شود و بايد جستجو نمود که چه عواملي موجب بالندگي و حيات و يا سبب انحطاط و مرگ روحِ و دل انسان است . متاسفانه انسان ها به سلامت جسمي خود بيش از سلامتي روحي و قلبي اهتمام دارند . چه بسا براي کوچک ترين بيماري جسمي حساس مي شوند و سريعا به درمان آن مي پردازند ولي درباره بيماري ها و آسيب هاي روح و جان و دلِ خود توجهي نمي کنند و در صدد درمان و اصلاح آن برنمي آيند.
متأسفانه بيماري هاي روحي و قلبي به حسب ظاهر دردي ندارند تا شخص بلافاصله در پي علاج برآيد . چه بسا ممکن است شخصي سال ها دچار بيماري حسادت و مانند آن باشد ولي توجهي ندارد و در پي درمانش نيست. چنين شخصي قطعا روح و قلبش بيمار است و اگر خويش را درمان نکند دچار شقاوت و بدبختي در دنيا و آخرت خواهد شد. برخي خصلت ها و کارها مانند حسادت و کينه و سوء ظن و غيبت و پشت سر گويي و حرامخواري و چشم چراني و هرزگي و پُر حرفي و ... روح را کَدِر و تاريک و فاسد مي کند و برخي امور مانند راز و نياز با پروردگار و ذکر و مناجات و دعا و عبادت و تلاوت قرآن و حُبّ اهل بيت (عَلَيهِمُ السَّلامُ) و ياد مرگ و حساب آخرت و ... همچون قطراتِ با طراوت و حياتبخشِ باران ، سرزمين روح و جان و دل و قلب را آباد و شکوفا و سرسبز و بارور مي کند .
در پايان برخي از امور را که سبب تَعالِي و اهتزاز و صفا و نورانيت و بالندگي و حياتِ روح و جان و دلِ انسان است به اختصار ذکر مي کنم که اميد است که براي طالبان و خوانندگان سودمند و نافع باشد:
1- دعا و نيايش . در روايتي از علي (عَلَيهِ السَّلامُ) آمده که فرمود : عَلَيْكَ بِذِكْرِ اللّهِ فَإِنَّهُ نُورُ الْقَلْبِ .بر تو باد به ذكر خدا كه آن نور قلب است. (غُرَرُ الحِكَم و دُرَرُالکَلِم :حديث 3642.)
2- کنترل زبان و پرهيز از پُرگويي و هرزه گويي : امام باقر (عَلَيهِ السَّلامُ) فرمود : لا يَسلِمُ اَحَدٌ مِنَ الذُّنوبِ حَتّي يَخزُنَ لِسانَه . هيچ کس از گناهان سالم نمي ماند، مگر اينکه زبانش را کنترل نمايد . (تُحَفُ العُقُول ص 298.)
حضرت علي (عَلَيهِ السَّلامُ) از رسولخدا (صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نقل کرد که آن حضرت فرمود : لا يَستَقيمُ إيمانُ عَبدٍ حتّى يَستَقيمَ قَلبُهُ، و لا يَستَقيمُ قَلبُهُ حتّى يَستَقيمَ لِسانُهُ . ايمان هيچ بنده اى درست نشود، تا آن كه دلش درست شود و دلش درست نشود، تا آن كه زبانش درست شود. ( نهج البلاغه فيض الأسلام خطبه 175 ص 571)
در انتهاي خطبه 187 از نهج البلاغه فَيضُ الأسلام علي (عَلَيهِ السَّلامُ) چنين مي فرمايد : : عِبَادَ اللَّهِ الْآنَ فَاعْلَمُوا [فَاعمَلوا] وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ الْأَبْدَانُ صَحِيحَةٌ وَ الْأَعْضَاءُ لَدْنَةٌ وَ الْمُنْقَلَبُ فَسِيحٌ وَ الْمَجَالُ عَرِيضٌ، قَبْلَ إِرْهَاقِ الْفَوْتِ وَ حُلُولِ الْمَوْتِ، فَحَقِّقُوا عَلَيْكُمْ نُزُولَهُ وَ لَا تَنْتَظِرُوا قُدُومَهُ. اى بندگان خدا، هم اکنون که «در دنيا هستيد» بدانيد ( عمل کنيد ) و از فرصت استفاده کنيد ، در حالي که زبانها آزاد، و بدن ها سالم و تندرست ، و اعضاء و جوارح ، فرمانبر و آماده اند، و راه بازگشت نيز فراهم، و فرصت زياد است، پس فرصت را غنيمت بشمريد پيش از آن که وقت از دست برود، و مرگ فرا رسد، پس فرارسيدن مرگ را حتمى بشماريد، و در انتظار آمدنش به سر نبريد که يقينا به سراغ شما خواهد آمد .
3- ياد مرگ و قيامت . امام صادق (عَلَيهِ السَّلامُ) : ذِکْرُ الْمَوتِ يُمِيتُ الشَّهَواتِ فِي النَّفْسِ وَيَقْطَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ وَيُقَوِّي النَّفْسَ بِمَواعِدِ اللّهِ وَيُرِقُّ الطَّبْعَ وَيَکْسِرُ اَعْلامَ الْهَوَي وَيُطْفِيءُ نارَ الْحِرْصِ وَيُحَقِّرُ الدُّنْيا . ياد مرگ خواهش هاي باطل را از دل زايل مي کند و ريشه هاي غفلت را مي کَنَد و دل را به وعده هاي الهي قوي و مطمئن مي گرداند و طبع را رقيق و نازک مي سازد و عَلَمهاي هوا و هوس را مي شکند و آتش حرص را فرو مي نشاند و دنيا را حقير و بي مقدار مي سازد . ( بِحارُ الأنوار ج6ص133ح32 - مصباح الشريعه ، اَلبابُ الثّالِث وَ الثَّمانُون فِي ذِکرِ المَوتِ ص 171 )
4- اجتناب و پرهيز از مال حرام . علي فرمود : إِذا رَغِبتَ فِى المَكارِمِ فَاجتَنِبِ المَحارِمَ . اگر خواهان مكارم و بزرگوارى ها هستى از حرام ها دورى كن. (غُرَرُ الحِكَم، ح4069.)
5- احسان و نيکي و خدمت به مردم مخصوصا خدمت کردن به محرومين و مستضعفين
6- تلاوت قرآن کريم . رسولخدا (صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود : اِنَّ هذِهِ القُلوبَ لَتَصدَاُ کَما يَصدَاُ الحَديدُ وَ اِنَّ جَلاءَها قِراءَةُ القُرآنِ. براستي که اين قلبها ( و روح ها ) زنگار مي گيرد، همان طور که آهن زنگ مي زند و جَلا و صفاي قلب ها قرائتِ قرآن است . ( اِرشادُ القُلوب دَيلَمي ص 78)
7- عشق و محبت و علاقه و ياد و ذکر اهل بيت : رسولخدا (صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود : حُبِّي وَ حُبُ أَهْلِ بَيْتِي نَافِعٌ فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِيمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ فِي الْقَبْرِ وَ عِندَ النُشورِ وَ عِندَ الكِتابِ وَ عِندَ الحِسابِ وَ عِندَ المِيزانِ وَ عِندَ الصِّراطِ . محبت من و خاندانم در هفت جا، كه هول و هراس آنها عظيم است سود مي بخشد : 1- هنگام مرگ 2- در عالم قبر 3- در هنگام رستاخيز 4- هنگام گرفتن نامه اعمال 5- وقت حسابرسي قيامت 6- نزد ميزان و سنجش اعمال 7- هنگام عبور از صراط. (ميزان الحكمه، ج2، ص 237 .)
8- عبوديت و بندگي و اطاعت حضرت پروردگار . خداوند مُتعال نمازهاي پنچگانه را براي انسان بالغ واجب فرمود تا در پنج وعده به طهارت روح و جان و دل خود بپردازد و از اين راه ، روحش را به خداوند پيوند بزند و با او همراه باشد . نماز پيوند و اتصال عبد به معبود است . نماز معراج براي روح مؤمن است و مؤمن واقعي از راه نماز به اوج مقامات معنوي و الهي مي رسد . متاسفانه در جوامع اسلامي آنگونه که شايسته است قدر و ارزش و منزلت نماز دانسته نمي شود . همه انبياء و همه اديانِ معتبر به اشکال مختلف داراي برنامه نماز و نيايش بودند و در اسلام نيز به نحو خاص در پنج وعده نماز مقرر شده است .
در روايت آمده است که رسولخدا (صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در خطاب به اَبُوذَرِ غِفاري (جُنْدَب بْن جُنادَة بْن سُفْيان الغِفاري. ابوذر از طايفه غِفار که از طوايف اصيل عرب به شمار ميرود بوده و او را به واسطه نام فرزندش ذَرّ ، مُکَنّي به ابوذر کرده اند ) فرمود : يَا أَبَاذَرِِّ جَعَلَ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ قُرَّةَ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ و حَبَّبَ إِلَيَّ الصَّلَاةَ کَمَا حَبَّبَ إِلَى الْجَائِعِ الطَّعَامَ وَ إِلَى الظَّمْآنِ الْمَاءَ وَ إِنَّ الْجَائِعَ إِذَا أَکَلَ شَبِعَ وَ إِنَّ الظَّمْآنَ إِذَا شَرِبَ رَوِيَ وَ أَنَا لَا أَشْبَعُ مِنَ الصَّلَاةِ . اي ابوذر همانا خداوند، نور چشمِ مرا در نماز قرار داده و نماز را محبوب من نمود همانگونه که طعام را براي گرسنه و آب را براي تشنه محبوب نمود . گرسنه با خوردن ، سير و تشنه با نوشيدن ، سيراب ميگردد، اما من هرگز از نماز، سير نميشوم. ( بِحارُالانوار، ج74، ص77. بابُ الرابِع : ما أَوصَى بِهِ رَسُولُ اللهِ «ص» إِلَى أَبِي ذَر رَحِمَهُ اللهُ )
9- تفکر . تفکر و تعقل سبب بالندگي و رشد روح و عقل مي گردد و هيچ دين و آييني به اندازه دين اسلام مردم را دعوت به تفکر و انديشيدن نکرده است . آيات و روايات زيادي وجود دارد که انسان ها را دعوت به فکر و فهميدن مي نمايد و اگر مجموعه آيات و رواياتي که در باب تفکر و عقل وارد شده جمع آوري گردد کتاب قَطوري خواهد شد . . امام حسن مجتبي (عَلَيهِ السَّلامُ) فرمود : : عَلَيکُم بِالتَّفَکُّرِ فَأِنَّهُ حَياةُ قَلْبِ البَصيرِ وَ مَفاتِيحُ أَبوابِ الحِکمَةِ. بر شما باد به تفکر و انديشيدن، به درستي که آن مايه زندگي و حيات دلِ انسانِ بصير و کليد درهاي حکمت است. (بحارالانوار، ج 78، ص 115)
و نيز امام صادق ع فرمود : : کانَ أَکْثَرُ عِبادَةِ أَبِي ذَزِِّ أَلتَّفَکُرَ و الْأِعتِبارَ. بيشترين عبادت ابوذر ، تفکر و انديشيدن و پند گرفتن بود. ( بحارالانوار، ج 71، ص 323)
سيداصغر سعادت ميرقديم لاهيجي
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی