به نام خدا
شمه ای از زندگینامه مرحوم حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی گیلانی (ره)
به قلم حجت الاسلام جعفر مهدی پور لنگرودی ارباستانی
زمان نگارش: 28 / 2 / 1384
*تذکر:جناب حجت الاسلام جعفر مهدی پور یکی از شاگردان مرحوم حکیم عسکری بود وبیشتر اوقات باهم بودند وارتباط خانوادگی داشتند.
*قال الله تبارک وتعالی:ومن یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا وما یذّکّر الا اولوا الالباب سوره بقره آیه 269
*قال امیرالمؤمنین سید العارفین سلام الله وصلوات الله علیه:الزموا انفسکم بدوام جهادها
*قال المعصوم ع:اذا مات عالم الفقیه بکت الارض اربعین صباحا
سرزمین خطه گیلان ،سرزمین عالم خیزی است. مرحوم شهید مطهری ره می فرماید که اکثر فلاسفه از سرزمین گیلان ومازندران بوده. بسیاری از این بزرگانِ علماء وحکماء ،گمنام زیستند وگمنام مردند. یکی از علماء بزرگ گیلانی می فرمودند:درقدیم الایام اکثر ائمه جماعت رشت مجتهد بودند حتی در فن منبر مجتهد بودند. برای اطلاع باید رجوع شود به کتب مربوطه که در باره علماء بُلدان نگاشته اند. بعضی از علماء خطه گیلان که شهره عام وخاص دارند عبارتند از میرزای قمی ره مدفون در قبرستان شیخان قم –میرزای املشی- حجت الاسلام شفتی مدفون در اصفهان- حضرت آیت الله العظمی بهجت ( کثرالله امثالهم)
یکی از حکمای گیلانی مرحوم حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی بوده واین حقیر شمه ای از حالات آن حکیم فرزانه وگمنام را(به درخواست حجت الاسلام سید اصغرسعادت میرقدیم) به رشته تحریر درآوردم تاشاید بتوانم اندکی از زحمات این استاد گرانمایه را جبران کنم اگرچه این بزرگان را باید از نزدیک دید وگرنه بانوشتن یا شنیدن نمی توان آنها رامعرفی کرد. دیدن ودرک محضر آن بزرگان لذت واثردیگری دارد. قوله تعالی: واذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحی الموتی قال اولم تؤمن قال بلی ولکن لیطئن قلبی (سوره بقره آیه 260)
ذات اقدس حق بندگان خود را با سلائق مختلف آفرید یعنی در هرکس ذوق وشوق مخصوص قرار داده است که کمالش به همان بستگی دارد.در نهاد مرحوم حکیم عسکری گیلانی گویا ذوق عرفان ومعقول تعبیه شده بود. ایشان می فرمودند: از سن نوجوانی علاقه به معقول داشتم. اگر واعظی در محل ما منبر می رفت هرگاه از معقول می گفت من به وجد می آمدم.ایشان می فرمودند: شاخ وبال علم را باید زد وطلبه را معطل نکرد. روش فعلی وقبلی حوزه را نمی پذیرفت ومعتقد بود که باید حوزه در همه زمینه متحول شود وتکامل پیداکند. ایشان از اینکه طلبه سال ها بدون انگیز? خاصی در دروس فقه واصول شرکت نماید انتقاد داشتند. ایشان می فرمودند که طلبه باید خودش را به یک استاد ماهر بسپارد که سال ها در خدمت آن استاد باشد تا ساخته شود.
آن حکیم فرزانه به درس وتدریس بسیار اهمیت می دادند. گاهی اوقات اگر شاگرد را مُجدّ می دیدند روزهای تعطیلی هم تدریس داشتند. روی نظم خیلی پافشاری می کردند.یک وقتی به این حقیر تلفن زدند که بیا منزل کارت دارم، ساعت 8شب باید خودت را برسانی.من کمی دیرتر رفتم ایشان عصبانی شدند که چرا سرساعت نیامدی؟
بنده معتقدم یکی از مهمترین ویژگی های مرحوم حکیم عسکری این بوده که ایشان موحد واقعی بودند.گویا خون وپوست وگوشت شان ندا می داد که:لامؤثّرفی الوجود الاّ اللّه. می فرمود:رزق ما که مقدر شده دیگر تملق وشرک ورزیدن یعنی چه؟!! می فرمود: چرا طلبه خودش را کوچک کند ووقار خود را از دست بدهد؟یک وقتی به من فرموده بودند که اگر حادثه ای برایم رخ بدهد سه هزار تومان پول ندارم. از لحاظ مسکن در مضیقه بودند ولی صبور بودند.
یک روز در درس فصوص به جهت اینکه هوا طوفانی بود مردد بودم که بروم یانه؟ با خود گفتم امروز درس رفتن لازم نیست چون استاد هم بعید است که بیایند ولی طاقت نیاوردم ورفتم. اتفاقا دیدم که استاد زودتر تشریف آوردند. یکی از شاگردان به استاد عرض کرد: جناب استاد اگر باران ادامه پیدا می کرد وخیابان آب می آمد باز هم تشریف می آوردید؟!! مرحوم حکیم عسکری فرمودند: اگر خیابان آب می گرفت قایق کرایه میکردم واز روی آب می آمدم ودرس را تعطیل نمی کردم.
مرحوم حکیم عسکری در صرف غذا به کیفیت آن نظر داشته واز لحوم (گوشت)خیلی کم ودر حد نیاز استفاده می کرده وبیشتر میوه جات مصرف می نمودند.مرحوم بوعلی سینا عبارتی دارد که می فرماید:انسان گوشت خوار نیست چون مثل حیوانات درنده دندان تیز ندارد وعلف خوار نیست چون معده اش مثل معده حیوانات نیست که بعدا نشخوار کند ودانه خوارهم نیست چون مثل پرندگان منقار ندارد پس انسان میوه خوار است. روی این جهت مرحوم حکیم عسکری بیشتر از میوه جات استفاده می کردند. ناهار وشام وصبحانه بطور متعارف میل می فرمودند ودر ضمن از میوه جات استفاده می کردند.
آن بزرگوار روی تحصیلات فرزندان خیلی حساس بودند ذکورا واِناثا ومی فرمودند: روزگارما، روزگاری نیست که دختران بی سواد باشند. ایشان می فرمود: الگوی ما حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها است.اگر آن حضرت بی سواد بودند ماهم دختران خود را مدرسه نمی فرستادیم وبی سواد بار می آوردیم در حالی که حضرت فاطمه س زنی است که مخزن علم خداوند سبحان است.آیا سزاوار است که دختران ما درس نخوانند ومدارج عالیه را احراز نکنند؟
مرحوم حکیم عسکری منابر بعضی از وعاظ را نقد واشکال می کردند ومی فرمودند:منبرهای آنها بدآموزی دارد ومردم را حیران وسرگردان می کنند چون خود گوینده تک بعدی تحصیل داشته است. بالای منبر از توحید سخن می گویند در صورتی که نمی فهمند توحید یعنی چه؟! می فرمود: منبرها کشکولی شده یا اینکه یک حدیث نابی را روی منبر مطرح می کند وبعد بلد نیست که آن را معنی وتفسیر کند. یک آش قلمکاری درست می کند وتمام می کند.
میفرمودند:بسیاری از ارباب عمائم(معممین)سال ها در حوز? مقدسه بودند وهستند ولی معلوم نیست که چه کاره هستند؟!! نه فقیه شدند ونه فیلسوف ونه ادیب بلکه یک زندگی عوامی وتکرار ومکررات دارند. می فرمود بسیاری از وعاظ واهل منبر نوآوری ندارند. منبرها وخطابه ها باید نوآوری داشته باشد ودر شنونده تحول ایجاد کند.
مرحوم حکیم عسکری در خطاب به اهل علم می فرمود: با اهل بازار رابطه داشته باشید ولی بگو وبخند نداشته باشید وکاری نکنید وحرکاتی انجام ندهید که تجار واهل بازار برشما تسلط وجرئت پیداکنند.
ایشان از تقدس خوششان می آمد ولی از مقدس مئابی خوشش نمی آمد.یک وقتی من یک قصه ای برایشان نقل کردم وایشان لبخندی زدند.قصه این بود که یکی از اساتید می فرمودند که فلان عالم زاهد اهل فلان شهر وقتی که از دنیا رفتند اورا در مَغسل گذاشتند که غسل میت بدهند دیدند که گردن آن عالم خیلی کج است وچانه شان به سینه اش چسبیده است. از فرزندانش سؤال شد که پدر شما چرا گردنش اینقدر کج شده است وبه سینه اش چسبیده است؟!!فرزندانش گفتند برای اینکه مرحوم ابوی در زمان حیات شان توی کوچه وخیابان که راه می رفته سرشان را خم می کردند وپایین می آوردند که مبادا چشمش به زن نامحرم بیفتد. مرحوم حکیم عسکری بعد از شنیدن این قصه لبخند ملیحی زدند وفرمودند: چرا یک عالم این تفکر را داشته باشد؟انسان باید سرش را بالا بیاورد وراه برود واعتماد به نفس داشته باشد وبرخودش تسلط داشته باشد ونگاه به نامحرم نکند وازطرفی هم سرش را بالا بیاورد وجامعه را تحت نظر بگیرد که اگر منکری را دید نهی از منکر کند والا سر را پایین آوردن ورفتن که هنر نسیت. مگر قرآن نمی فرماید که انبیاء در بازار راه می رفتند. ما لهذا الرسول یأکل الطعام ویمشی فی الأسواق. خلاصه ایشان می فرمودند که اهل علم باید حریتشان را حفظ کنند واگر منکری را دیدند فورا تذکر بدهند وملاحظه اشخاص را نکنند.
یکی از ویژگی های مرحوم حکیم عسکری این بود که درس را خوب تفهیم می کردند واجازه اشکال بی مورد به شاگردان نمی دادند ومعتقد بودند که اشکال بی مورد باعث اتلاف وقت وتضییع حق دیگر شاگردان است. مرحوم حکیم عسکری راه رفتنشان هم حکیمانه بوده وبا شتاب وعجولانه راه نمی رفتند بلکه زودتر از منزل راه می افتادند وسر وقت در تدریس حاضر می شدند.
آن مرحوم تهجد داشتند ومی فرمودند که محال است که من قبل از اذان صبح بیدار نباشم وبعد از اقام? فریضه صبح دیگر نمی خوابید تابعد از صرف نهار. می فرمود:سعی می کردم که وقتم را تلف نکنم حتی تابستان که به گیلان مسافرت می کردم یکی دوتا کتاب برمی داشتم ومی رفتم در باغ کنار نهر آبی مطالعه می کردم.
ایشان می فرمودند که باهرکس رفاقت نداشته باشیدو اگر دیدید که عمامه بسری مفید نیست ومُجدّ نیست واهمیت به درس نمی دهد با او رفاقت نداشته باشید بلکه فقط به سلام واحوالپرسی بسنده کنید چون این جوراشخاص هم ضررند وهم ضرار.
یکی دیگر از ویژگی های آن حکیم فرزانه این بوده که از جمع کردن کتاب مخالف بودند ومی فرمودند که طلبه نباید زیاد کتاب بخرد بلکه می بایست خود محقق باشد. جمع کتب انسان را از تحقیقفات می اندازد.
پایان
*تذکر:جناب مستطاب حجت الاسلام آقای جعفر مهدی پور لنگرودی از دوستان دیرینه اینجانب وبه نوعی همسایه ما درچهار مردان (چهار راه سجایه قم – درآن سال هایی که ساکن آنجا بودیم) بودند ودردرس فصوص حکیم عسکری ایشان را زیارت می کردم وبعد از رحلت آن بزرگوار از ایشان خواستم که باتوجه به اینکه سال های طولانی با حکیم عسکری محشور ومصاحب بودند ورفت وآمد خانوادگی داشتند ، شمه ای از حالات وخصویات علمی واخلاقی وسلوکی ایشان را بنویسند وبه بنده تحویل دهند که لطف فرمودند ودر تاریخ28/ 2/ 1384 این درخواست را محقق ساختند.خداوند در دنیا وآخرت اورا مشمول رحمت وعنایتش فرماید. سید اصغر سعادت میر قدیم لاهیجی.
*******************************************************
*** نوشتاری از حجت الاسلام جعفر مهدی پور گیلانی لنگرودی ارباستانی در باره حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی +درخواست کننده : استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی +تذکر : متأسفانه خبرگزاری رسمی حوزه متن مذکور را بدون استناد به منبع ، منتشر کرده است در حالی که اصل نسخه و نوشتار جناب آقای مهدی پور در اختیار استاد سعادت میرقدیم بوده و توسط ایشان تایپ شده و در سایت حکیم عسکری گیلانی منتشر شده بود . و بارها در این رابطه تذکر داده شده ولی توجهی نکردند . (+لطفا به این لینک به خبرگزاری رسمی حوزه رجوع کنید : https://www.hawzahnews.com/news/377313/%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%D9%88-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%87%DB%8C%DA%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AA%D8%B9%D8%B7%DB%8C%D9%84-%D9%86%D8%B4%D8%AF+درس و بحث این روحانی هیچگاه تعطیل نشد
+ متن تذکر به خبرگزاری رسمی حوزه : باسلام.چرا جواب پیام ها رو نمی دهید؟! این چندمین بار است که در فاصله های زمانی متعدد در اینجا پیام میدم!!. قبلا هم تذکر داده شده بود که رعایت امانت در نقل مطلب فوق الذکر(راجع به حکیم عسکری) نکردید زیرا مطلبی که جناب حاج آقای مهدی پور در باره حکیم عسکری به سفارش بنده در سال 1384 نوشته فقط در اختیار بنده بوده که در سال 1393 تایپ کردم و در سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی منتشر کردم . شما یا از این سایت مطلب رو گرفتید و یا جاهایی که از این سایت اخذ کرده بودند . رو هم رفته می بایست منبعی که از آنجا اخذ نمودید جهت رعایت امانت ذکر می کردید که نکردید!!! لطفا به این لینک مراجعه کنید : [سایت حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی : http://hakim-askari.rozblog.com/post/7] + رعایت امانت در نقل بر اعتبار کار شما افزایش خواهد داد ....متاسفم بر شما ها که پاسخ نمی دهید و امانت داری در نقل ندارید . جناب حجت الاسلام مهدی پور شاهد این ماجرا است که بنده مطلبی که درباره حکیم عسکری است تایپ کردم و در سایت حکیم عسکری منتشرکردم . چرا امانت داری نمی کنید؟!! شما کمی جستجوی اینترنتی کنید متوجه می شوید . ....(سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی. پنجم فروردین 1399.
*******************************************
- چاپ
حوزه/ یکی از شاگردان به استاد عرض کرد: جناب استاد! اگر باران ادامه پیدا می کرد و آب خیابان ها را می گرفت، باز هم تشریف می آوردید؟. مرحوم حکیم عسکری گفت: اگر آب خیابان را می گرفت، قایق کرایه می کردم و از روی آب می آمدم و درس را تعطیل نمی کردم.
سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری«حوزه» ، گوشه ای از زندگینامه مرحوم حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی گیلانی (ره) را به قلم حجت الاسلام جعفر مهدی پور، از شاگردان آن مرحوم منتشر می کند.
سرزمین خطه گیلان سرزمین عالِم خیزی است. شهید مطهری (ره) می گوید: اکثر فلاسفه از سرزمین گیلان و مازندران بوده اند؛ بسیاری از این علماء و حکماء، گمنام زیستند و گمنام مُردند.
یکی از علمای گیلانی می گفت: در قدیم الایام اکثر ائمه جماعت رشت مجتهد بودند حتی در فن منبر مجتهد بودند.
در نهاد مرحوم حکیم عسکری گیلانی گویا ذوق عرفان و معقول تعبیه شده بود. ایشان می گفتند: از سن نوجوانی علاقه به معقول داشتم. اگر واعظی در محل ما منبر می رفت هرگاه از معقول می گفت من به وجد می آمدم.
وی می عنوان می کردند: شاخ و بال علم را باید زد و طلبه را معطل نکرد. روش فعلی و قبلی حوزه را نمی پذیرفت و معتقد بود که باید حوزه در همه زمینه متحول شود و تکامل پیدا کند. وی از این که طلبه سال ها بدون انگیزۀ خاصی در دروس فقه و اصول شرکت نماید، انتقاد داشتند. ایشان می گفتند: طلبه باید خودش را به یک استاد ماهر بسپارد که سال ها در خدمت آن استاد باشد تا ساخته شود.
آن حکیم فرزانه به درس و تدریس بسیار اهمیت می داد. گاهی اوقات اگر شاگرد را مُجدّ می دیدند، روزهای تعطیل هم تدریس داشتند. روی نظم خیلی پافشاری می کردند. یک بار به این حقیر تلفن زدند که ساعت 8 شب به منزل بیا با شما کار دارم. من کمی دیرتر رفتم؛ ایشان ناراحت شدند که چرا سر ساعت نیامدی؟.
یکی از مهم ترین ویژگی های مرحوم حکیم عسکری این بوده که ایشان موحد واقعی بودند. گویا خون، پوست و گوشت شان ندا می داد که: «لامؤثّر فی الوجود الاّ اللّه». می گفت: رزق ما که مقدر شده دیگر تملق و شرک ورزیدن یعنی چه؟!!؛ چرا طلبه خودش را کوچک کند و وقار خود را از دست بدهد؟.
یک وقتی به من گفت: اگر حادثه ای برایم رخ بدهد سه هزار تومان پول ندارم. از لحاظ مسکن در مضیقه بودند، ولی صبور بودند.
یک روز در درس فصوص به جهت اینکه هوا طوفانی بود، مردد بودم که بروم یا نه؟. با خود گفتم امروز درس رفتن لازم نیست چون استاد هم بعید است بیایند، ولی طاقت نیاوردم و رفتم. اتفاقا دیدم که استاد زودتر تشریف آوردند. یکی از شاگردان به استاد عرض کرد: جناب استاد! اگر باران ادامه پیدا می کرد و آب خیابان ها را می گرفت، باز هم تشریف می آوردید؟. مرحوم حکیم عسکری گفت: اگر آب خیابان را می گرفت، قایق کرایه می کردم و از روی آب می آمدم و درس را تعطیل نمی کردم.
مرحوم حکیم عسکری در صرف غذا به کیفیت آن نظر داشته و از گوشت خیلی کم و در حد نیاز استفاده می کرد و بیشتر میوه جات مصرف می نمودند. مرحوم بوعلی سینا عبارتی دارد که می گوید: انسان، گوشت خوار نیست چون مثل حیوانات درّنده دندان تیز ندارد و علف خوار نیست چون معده اش مثل معده حیوانات نیست که بعدا نشخوار کند و دانه خوار هم نیست چون مثل پرندگان منقار ندارد؛ پس انسان میوه خوار است. روی این جهت مرحوم حکیم عسکری بیشتر از میوه جات استفاده می کرد. ناهار و شام و صبحانه به طور متعارف میل می کرد.
آن بزرگوار روی تحصیلات فرزندان خیلی حساس بود؛ به فرزندان دختر و پسر خود سفارش می کرد: روزگار ما، روزگاری نیست که دختران بی سواد باشند. الگوی ما حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها است؛ اگر آن حضرت بی سواد بودند ما هم دختران خود را به مدرسه نمی فرستادیم و بی سواد بار می آوردیم در حالی که حضرت فاطمه (س) زنی است که مخزن علم خداوند سبحان است. آیا سزاوار است که دختران ما درس نخوانند و مدارج عالیه را احراز نکنند؟.
مرحوم حکیم عسکری منابر بعضی از وعاظ را نقد و اشکال می کرد و می گفت: منبرهای آنها بدآموزی دارد و مردم را حیران و سرگردان می کند چون خود گوینده تک بُعدی تحصیل داشته است. بالای منبر از توحید سخن می گویند در صورتی که نمی فهمند توحید یعنی چه؟!
وی متذکر می شد: منبرها کشکولی شده، یا اینکه یک حدیث نابی را روی منبر مطرح می کند و بعد بلد نیست که آن را معنی و تفسیر کند. یک آش قلمکاری درست می کند و تمام می کند.
وی می گفت: برخی از روحانیون سال ها در حوزۀ مقدسه بوده و هستند، ولی معلوم نیست که چه کاره اند؟؛ نه فقیه شدند و نه فیلسوف و نه ادیب، بلکه یک زندگی عوامی و تکرار و مکررات دارند. برخی از وعاظ و اهل منبر نوآوری ندارند. منبرها و خطابه ها باید نوآوری داشته باشد و در شنونده تحول ایجاد کند.
مرحوم حکیم عسکری در خطاب به اهل علم می گفت: با اهل بازار رابطه داشته باشید، ولی بگو و بخند نداشته باشید و کاری نکنید و حرکاتی انجام ندهید که تجار و اهل بازار بر شما تسلط و جرئت پیدا کنند.
وی از تقدس خوششان می آمد ولی از مقدس مآبی خوشش نمی آمد. یک وقتی من قصه ای برایشان نقل کردم و ایشان لبخندی زدند. گفتم: یکی از اساتید می گفت؛ فلان عالم زاهد اهل فلان شهر وقتی که از دنیا رفت او را در مَغسل گذاشتند که غسل میت بدهند؛ دیدند که گردن آن عالم خیلی کج است و چانه شان به سینه اش چسبیده است. از فرزندش سؤال شد؛ پدر شما چرا گردنش اینقدر کج شده و به سینه اش چسبیده است؟. فرزندش گفت: برای اینکه مرحوم ابوی در زمان حیات شان توی کوچه و خیابان که راه می رفته سرشان را خم می کردند و پایین می آوردند که مبادا چشمش به زن نامحرم بیفتد.
مرحوم حکیم عسکری بعد از شنیدن این قصه لبخند ملیحی زد و گفت: چرا یک عالم این تفکر را داشته باشد؟ انسان باید سرش را بالا بیاورد و راه برود و اعتماد به نفس داشته و بر خودش تسلط داشته باشد و نگاه به نامحرم نکند؛ از طرفی هم سرش را بالا بیاورد و جامعه را تحت نظر بگیرد که اگر منکری را دید، نهی از منکر کند و الا سر را پایین آوردن و رفتن که هنر نسیت. مگر قرآن نمی فرماید: انبیاء در بازار راه می رفتند: «قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشي فِي الْأَسْواقِ» (فرقان، 7)
بعد ادامه داد: اهل علم باید حرّیتشان را حفظ کنند و اگر منکری را دیدند فورا تذکر بدهند و ملاحظه اشخاص را نکنند.
یکی از ویژگی های مرحوم حکیم عسکری این بود که درس را خوب تفهیم می کرد و اجازه اشکال بی مورد به شاگردان نمی داد. ایشان معتقد بود، اشکال بی مورد باعث اتلاف وقت و تضییع حق دیگر شاگردان است.
راه رفتن وی هم حکیمانه بوده و با شتاب و عجولانه راه نمی رفتند، بلکه زودتر از منزل راه می افتاد و سر وقت در تدریس حاضر می شد.
آن مرحوم تهجد داشتند و می گفت: محال است که من قبل از اذان صبح بیدار نباشم؛ بعد از اقامه فریضه صبح دیگر نمی خوابید. می گفت: سعی می کردم که وقتم را تلف نکنم حتی تابستان که به گیلان مسافرت می کردم یکی دو تا کتاب برمی داشتم و در باغ کنار نهر آبی مطالعه می کردم.
وی سفارش می کرد: با هر کس رفاقت نداشته باشید و اگر دیدید که عمامه به سری مفید نیست و مُجدّ نیست و اهمیت به درس نمی دهد با او رفاقت نداشته باشید بلکه فقط به سلام و احوالپرسی بسنده کنید چون این جور اشخاص هم ضررند و هم ضرار.
یکی دیگر از ویژگی های آن حکیم فرزانه این بوده که با جمع کردن کتاب مخالف بوده و می گفت: طلبه نباید زیاد کتاب بخرد بلکه می بایست خود محقق باشد. جمع کُتب طلبه را از تحقیقات می اندازد.
گفتنی است که علامه زین العابدین عسکری لشت نشائی، در سال 1308ش. در یکی از روستاهای بخش لشت نشا به نام نوحدان چشم به دنیا گشود. در سن هشت سالگی پدرش که از روحانیون سرشناس آن منطقه بود را از دست داد.
وی تا سن 16 سالگی در همان روستا کنار مادرش به عُسرت و سختی زندگی می کرد؛ سپس برای تحصیل علوم دینی و معارف الهی به سوی رشت حرکت کرد و در مدرسه مهدویه متصل به مسجد معروف کاسه فروشان، سکنی گزید.
آن مرحوم کتاب جامع المقدمات و سیوطی را در آنجا خواند و تا آخر سال 1326 در آن مدرسه بود. در سال 1335 وارد درس کفایۀ الاصول و اسفار شد و از سال 1335 تا سال 1347 در حدود 12 سال افتخار شاگردی حضرت علامه طباطبائی (ره) را داشته است.
وی حدود دو سال در درس خارج فقه آیت الله العظمی بروجردی(ره) و آقای شیخ عباسعلی شاهرودی (ره) و آیت الله میرزا هاشم آملی(ره) و حدود هشت سال در درس خارج فقه و اصول، جامع المعقول والمنقول امام خمینی(ره) حاضر گشت. همچنین حدود پانزده سال به درس خارج فقه آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) شرکت داشت.
سرانجام آن مرحوم در روز یکشنبه مورخ 4/2/84 بر اثر عارضه قلبی و در سن 76 سالگی دارفانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت.
https://www.hawzahnews.com/news/377313/%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%D9%88-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%87%DB%8C%DA%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AA%D8%B9%D8%B7%DB%8C%D9%84-%D9%86%D8%B4%D8%AF .+خبر گزاری رسمی حوزه