***نسیم معرفت***
تاریخ مخابره :1394/9/19
در گفتگو با استاد حوزه بررسی شد؛
اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)
حوزه/ صلح با سازش تفاوت دارد؛ سازش غیرشرعی، غیراخلاقی، حتی غیرسیاسی و بر خلاف عقل و درایت است اما صلح با چهارچوبی که دارد، عقلانی و شرعی است...
سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین سید اصغر سعادت میر قدیم لاهیجی از مدرسین سطوح عالی قم و عضو مجمع عالی تفسیر، اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع) را مورد بررسی قرار داده است.
* مصادیق أُولِی الْأَمْرِ در کلام رسول خدا(ص)
اشاره: در آغاز حدیثی را عرض می کنم وبعد به مطالبی درباره اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی ع می پردازم.
در سوره نساء آیه 59 می فرماید:«أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم» ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را و رسول خدا و اولی الامر را اطاعت کنید.
جابر بن عبدالله انصاری می گوید: از رسول خدا در رابطه با این آیه سؤال کردم که اطاعت از خدا و اطاعت از رسول را فهمیدم اما متوجه نشدم که منظور از اطاعت از اولی الامر چیست؟.
پيامبر اکرم در جواب جابر فرمود: «فَقَالَ (ص) هُمْ خُلَفَائِي وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ بالتوراة [فِي التَّوْرَاةِ] بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ کَنِيِّي حَجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ نَفسُهُ [بَقِيَّتُهُ] فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَلِکَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرَهُ عَلَى يَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»(1)
مراد از اولی الامر امامان بعد از من هستند و آنها جانشینان من هستند و نکته جالب این است که پیامبر اکرم (ص) در جواب جابر، امامان معصوم را از امیر المؤمنین تا امام حسن عسگری(علیهم السلام) معرفی فرمودند و وقتی به امام باقر (ع) رسیدند مکث وتوقفی کردند و به جابر فرمودند: شما عمر طولانی خواهید کرد و فرزندم امام باقر (ع) را ملاقات می کنید، سلام مرا به ایشان برسانید.
سوال:
* چطور شد که امیر المؤمنین علیه السلام و به تبع ایشان امام حسن مجتبی علیه السلام مرکز حکومت بلاد اسلام را از مدینه به کوفه انتقال دادند؟.
این یک سؤال اساسی است که برای ما محبان اهل بیت (ع) و کسانی که در بحث های تاریخی ورود می کنند ایجاد می شود که امیرالمؤمنین (ع) که در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) در مدینه بودند، چرا به عراق رفتند؟ همانطوری که می دانیم در سال 36 هجری قمری ، امیرالمؤمنین (ع) وارد کوفه شدند.
* علت ورود امیرالمؤمنین (ع) به کوفه
الف- مقابله با ناکثین: علت ورود این بود که مولی امیر المؤمنین (ع) بعد از خلیفه سوم نزدیک به 5 سال خلافت ظاهری داشتند و با توجه به حوادث مختلفی که در مکه، شام، مدینه و عراق به وجود آمد حضرت به کوفه مهاجرت فرمودند؛ چرا که پس از قتل عثمان خلافت ظاهری به امیر المومنین (ع) واگذار شد و گستره جغرافیایی حکومت علوی از شام تا یمن و از مصر تا حجاز و بخشی از ایران و عراق را در بر می گرفت و متأسفانه عده ای توسط امثال معاویه تحریک شدند و همسر پیامبر اکرم (ص) (عایشه)را نیز تحریک کردند و افرادی مانند طلحه و زبیر را مقابل حضرت قرار دادند که با دسیسه عده ای جنگ جمل در بصره به وجود آمد.
امیرالمؤمنین (ع) در مدینه است و گستره حکومت ایشان بسیار پهناور است، این افراد( معاویه وعواملش و...) بر اساس گزارشاتی که از مسائل منطقه ای و مردم عراق داشتند، در عراق شورشی را ایجاد کردند و جنگ جمل را به وجود آوردند.
تعداد زیادی از مردم را به کشتن دادند و حضرت برای سرکوبی گروه ناکثین، یعنی طلحه و زبیر و عایشه، از باب ناچاری به عراق مهاجرت کردند و امام حسن (ع) و دیگران هم با ایشان همراه بودند و از مردم کمک خواستند حتی امام حسن مجتبی(ع) به دستور امیرالمؤمنین (ع) وارد کوفه شد و از مردم کمک خواست و مردم وارد صحنه شدند و حضرت در جنگ با ناکثین موفق شدند.
پس علت ورود امیرالمؤمنین (ع) به عراق، سرکوبی عوامل بنی امیه بود که در قالب برخی صحابه ظهور یافت و بعد از جنگ با ناکثین حضرت وارد کوفه شد.
ب- قدردانی از مجاهدت های مردم کوفه: دلیل دیگر هم این بود که مردم کوفه واقعاً جانانه وارد عرصه جهاد شدند و به کمک امیرالمؤمنین (ع) آمدند و حضرت می خواستند با انتخاب کوفه به عنوان مرکز حکومت خود از مردم کوفه قدرشناسی کنند.
ج- کنترل معاویه: علت دیگر اینکه مسیر کوفه تا شام مسیر کوتاهی است و حضرت می خواستند از آن ناحیه معاویه را کنترل کنند. لذا امیرالمؤمنین (ع) در کوفه مستقر شدند. به دنبال این مطلب امام حسن (ع) هم در کوفه مستقر شدند؛ لذا در سال 40 هجری که امیرالمؤمنین (ع) در کوفه به شهادت رسیدند آغاز خلافت و حکومت امام حسن مجتبی (ع) است که متأسفانه امام حسن مجتبی(ع) دوران کوتاهی را در کوفه به عنوان خلافت حضور داشتند و دوران امامت ایشان حدود ده سال بود و بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع) بخش کوتاهی از حیات طیبه خود را در کوفه و بخش دیگری را در مدینه به سر بردند.
* مروری بر اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر امامت امام مجتبی(ع)
امام حسن مجتبی(ع) بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع) در سال 40 هجری بر مسند خلافت مسلمین قرار می گیرند. آن هم محیط وسیع جغرافیایی که شامل عراق، شام، حجاز، یمن، مصر و بخشی از ایران است و نشستن بر چنین مسندی عوارضی هم دارد. با توجه به اینکه حوادثی که در زمان امیرالمؤمنین (ع) رخ داده بود، امام حسن مجتبی(ع) کاملاً در جریان بود که چنین مسندی چه مشکلاتی خواهد داشت. چون در زمان امیرالمؤمنین (ع) سه جنگ عمده رخ داد. بخش عمده آن در عراق و در کوفه بود. جنگ جمل (جنگ با ناکثین) که بیان شد که این جنگ سبب و فلسفه ورود امیرالمؤمنین (ع) به عراق بود. جنگ صفین که معاویه به امیرالمؤمنین (ع) تحمیل کرد که مبارزه وجنگ با قاسطین نام داشت.
معاویه برای اینکه مشکلاتی را برای امیرالمؤمنین (ع) ایجاد کند جنگ صفین را به راه انداخت. در جنگ جمل ( ناکثین) امام حسن (ع) حضور پررنگی دارد و برای سرکوبی آن افراد ،به کوفه رفت تا نیروی انسانی فراهم کند.
ایشان در جنگ صفین هم حضور دارند و فداکاری های زیای انجام میدهند. بعد از آن هم جنگ با خوارج (جنگ نهروان)پیش می آید که در این جنگ هم امام حسن مجتبی(ع) حضور فعال دارند و زمانی که امام (ع) بر مسند خلافت ظاهری قرار می گیرند بازماندگان این افراد ایجاد فتنه کردند.
* دورنمایی از مشکلات امام (ع) در دوران حکومتشان
عوامل جنگ صفین، جنگ نهروان و جنگ جمل، در زمان امام حسن (ع) حضور داشتند و برای شناسایی عصر آن حضرت (ع) ، شناسایی اوضاع عراق و روحیه مردم عراق لازم است.
الف- معاویه و داعیه خلافت مسلمین: یکی از مشکلاتی که سر راه امام حسن مجتبی(ع) قرار می گیرد معاویه است. معاویه ای که ادعای خلافت مسلمین و امیرالمؤمنین بودن را دارد و علاوه بر آن به دنبال سلطنت و پادشاهی بود، به سادگی زیر بار خلافت امام حسن مجتبی(ع) نخواهد رفت. همان عناصری که امیرالمؤمنین(ع) را خانه نشین کردند، مشکلاتی را برای امام حسن مجتبی(ع) ایجاد کردند که یکی از آن ها معاویه است؛ وقتی خبر به معاویه رسید که امام حسن مجتبی(ع) بر مسند خلافت قرار گرفته، عوامل خود را مهیا می کند تا با امام (ع) مقابله کند.
در تاریخ نقل شده که 150 هزار نفر از شام حرکت کردند؛ فاصله قرارگرفتن امام حسن مجتبی(ع) بر مسند خلافت و تشکیل قشون معاویه، فاصله بسیار کوتاهی است؛ استاد مطهری در این باره می گوید:
«امام حسن (ع) در مسند خلافت بود و معاويه هم به عنوان يك حاكم (گو اينكه تا آن وقت خودش را به عنوان خليفه و اميرالمؤمنين نمى خواند) و به عنوان يك نفر طاغى و معترض در زمان اميرالمؤمنين (ع) قيام كرد، به عنوان اين كه من خلافت على (ع) را قبول ندارم به اين دليل كه على كشندگان (ع) عثمان را كه خليفه بر حق مسلمين بوده، پناه داده و حتى خودش هم در قتل خليفه مسلمين شركت داشته است، پس على خليفه بر حق مسلمين نيست. معاويه خودش به عنوان يك نفر معترض و به عنوان يك دسته معترض تحت عنوان مبارزه با حكومتى كه بر حق نيست و دستش به خون حكومت پيشين آغشته است [قيام كرد]. تا آن وقت ادعاى خلافت هم نمى كرد و مردم نيز او را تحت عنوان «اميرالمؤمنين» نمى خواندند؛ همين طور مى گفت كه ما يك مردمى هستيم كه حاضر نيستيم از آن خلافت(خلافت علی ع) پيروى كنيم. امام حسن (ع) بعد از اميرالمؤمنين (ع) در مسند خلافت قرار مى گيرد. معاويه هم روز به روز نيرومندتر مى شود. به علل خاص تاريخى، وضع حكومت اميرالمؤمنين (ع) در زمان خودش- كه امام حسن (ع) هم وارث آن وضع حكومت بود- از نظر داخلى تدريجاً ضعيف تر مى شود به طورى كه نوشته اند بعد از شهادت اميرالمؤمنين (ع)، به فاصله هجده روز (كه اين هجده روز هم عبارت است از مدتى كه خبر به سرعت به شام رسيده و بعد معاويه بسيج عمومى و اعلام آمادگى كرده است) معاويه حركت مى كند براى فتح عراق. (2)
لذا ظرف هجده روز خبر به معاویه رسید و معاویه پیشاپیش منتظر قضایا بود و یکصد و پنجاه هزار نفر را برای سرکوب مردم عراق روانه کرد که چرا با امام حسن مجتبی(ع) بیعت کرده اید.
بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن مجتبی(ع) بر فراز منبر سخنرانی می کنند و از فضایل پدرشان و از اوضاع منطقه صحبت می کنند و درخواست بیعت از مردم می کنند و مردم با نیت های مختلف با ایشان بیعت می کنند؛ در چنین شرایطی معاویه برای سرکوب مردم عراق حرکت میکند؛ امام حسن مجتبی(ع) نیز وارد صحنه می شوند و در مسجد کوفه یکی از مهیج ترین سخنرانی ها را ایراد کرده و از مردم درخواست کمک می کنند، ولی همه ساکت هستند. تاریخ به وضوح نقل می کند؛ بعد از سخنرانی حضرت هیچ کدام پاسخ ندادند و همه ساکت ایستادند؛ فقط عده ای از پیرمردان و باقی ماندگان از دوران سابق برخاستند و صحبت هایی کردند و از باب ناچاری همراه امام (ع) برای مقابله حاضر شدند. در مجموع دوازده هزار نفر حاضر شدند؛ در حالی که طرف مقابل یکصد و پنجاه هزار نفر نیرو دارد. با آن همه سخنرانی های مهیِّج امام (ع) و تحرکات صحابه قدیمی بعد از چند مدت تنها دوازده هزار نفر آماده شدند.
* چرا کوفه ای که یک شهر نظامی بود و به طور طبیعی صدها هزار نفر نیرو در آن حضور دارند تنها دوازده هزار نفر آماده شدند؟.
الف- فقدان روحیه جهادی: یکی از دلایل سکوت مردم عراق این بود که از جنگ خسته شده بودند. جنگ صفین و جنگ جمل، جنگ با ناکثین و مارقین و دیگر جنگ ها آن ها را خسته کرده بود. اما خستگی روحی مردم کوفه، عذر درستی نیست.
ب – منفعت طلبی: از طرف دیگر مردم کوفه سعی می کردند زیر پرچمی حاضر شوند که فایده ای برای آن ها داشته باشد، اما احساس کردند که حضور در زیر پرچم امام حسن مجتبی(ع) فایده ای برای آنها ندارد. حتی از لحاظ سیاسی هم بررسی کردند. چون علت سکوت عوامل مختلف دارد، خستگی روحی و تحلیل های سیاسی آنها؛ می گفتند الان زمانی نیست که ما بخواهیم با معاویه تقابل کنیم. جالب اینجاست که معاویه با عواملی که داشت در تمام کشورهای اسلامی شایع کرده بود که فرد صالح و پاک و حلیمی است و همه جا این مطلب را پخش کرده بود که من مملکت داری و حکومت داری بلد هستم و مردم باور کرده بودند که معاویه در اداره حکومت، توانمندی و مدیریت خوبی دارد.؟!
* چرا مردم عراق در مقابل این همه خطابه های مهیج امام ساکت بودند؟.
یک جواب این است که تحلیل سیاسی مردم عراق این بود که معاویه فرد بدی است اما بسیار حلیم و سیاستمدار است. از سوی دیگر معاویه هم ادعای نماز جماعت و نماز جمعه داشت؛ در پهنای حکومتش خطیب جمعه و جماعت داشت و در عصر فتنه هم برای مردم مشکل است که چطور حق را از باطل تشخیص دهند.
دوران امام حسن (ع) از دشوارترین دوران های ائمه معصومین (ع) بوده است. شرایط سیاسی و اجتماعی که به امام حسن (ع) تحمیل شد به مراتب سخت تر از شرایط امیرالمؤمنین (ع) و حتی امام حسین (ع) بود.
در عرصه کربلا یزید در برابر امام حسین (ع) قرار گرفت ودر زمان امام حسن ع ،معاویه در برابر آن حضرت بود .مردم در طول دوران خلافت معاویه و صبر و سکوت اضطراری امام حسن مجتبی(ع) (در مقطعی از زمان) معاویه را (که با فریب برگرده مردم سوار شده بود) به عنوان یک حاکم اسلامی تشخیص داده بودند وقبول کرده بودند و یزید هم(در زمان امام حسین ع) ماهیتش روشن بود. اما در زمان امام حسن (ع) اوضاع به گونه دیگری بود؛ مردم می دیدند که امام حسن (ع) نماز جمعه برگزار می کند و معاویه هم همینطور هر دو به حج می روند؛ هر چیزی از مظاهر اسلام به چشم مردم می آمد معاویه آن را اجرا می کرد؛ لذا شرایط دوران امام حسن ع با شرایط زمان امام حسین ع فرق می کند وامام حسن ع به ناچار بنابرمصالحی صلح می کند حتی جالب است که کاخ معاویه در شام سبز رنگ بود. تحلیل من این است که درست کردن کاخ سبز بر چه ملاکی است؟؛ الان گنبد پیغمبر اکرم (ص) سبز است، می خواهم این را عرض کنم که حتی در ظاهر ،کاخ خودش هم اینطور تبلیغ می کرد که من دنباله رو پیغمبر اکرم (ص) هستم. امام حسن (ص) در چنین صحنه ای قرار گرفته بود.
* چرا امام حسن مجتبی علیه السلام سکوت در مقابل معاویه را جایز نداستند با توجه به اینکه معاویه در حفظ ظاهر اسلامی حکومت خود سعی وافری داشت؟.
معاویه اهل بدعت بود و از باب نمونه بنده چند مورد از بدعت های معاویه را عرض میکنم.
اول: تجویز معاملات ربوی
وقتی معاویه به عنوان خلیفه مسلمین قرار می گیرد معاملات ربوی را تجویز می کند که حتی ابودرداء که قاضی خود اوست به او اعتراض می کند.
دوم: تعطیلی حدود الهی
مثلاً دزدی را گرفتند که بنا بر اصول شرعی، دزدی او محرز شده بود و معاویه با وساطت اجازه اجرای حد را نداد.
سوم: تغییر برخی از احکام حج
در حج یک سری مسائلی است که حرام است؛ معاویه از باب ریا حج را انجام می داد، در حج به خودش عطر می زد و بوی خوش استفاده می کرد که تغییر احکام حج است.
چهارم: معاویه خطبه های نماز عید فطر را قبل از نماز می خواند که برای بنی امیه این روش استمرار داشت.
پنجم: لباس حریر که بر مردان حرام است را بر تن می کرد.
ششم: آب را در ظرف طلا و نقره می نوشید یا در آنها غذا می خورد با اینکه حرام است.
هفتم: لعن امیرالمومنین علیه السلام را رواج داد.
آشکارا لعن به امیرالمؤمنین (ع) را تجویز می کند و به همه خطبا دستور داد موقع خطبه خوانی امیرالمؤمنین (ع) را لعن کنند؛ اگر این مطلب در نماز جمعه سرایت پیدا کند و سال ها ادامه پیدا کند چه تأثیری بر مردم دارد یا برای بچه هایی که با این مطالب بزرگ می شوند مثل عناصر داعش که تلاش می کنند برنامه هایشان را به کودکان آموزش دهند.
هشتم: کارخانه جعل حدیث.
معاویه ارقام بسیار بالایی از اموال و دارایی به افرادی می دهد که جعل حدیث کنند؛ مثلاً جعل حدیث کنند که چطور عثمان کشته شد با اینکه افرادی که باعث کشته شدن عثمان شدند بعداً به خونخواهی او بر ضد امیرالمؤمنین (ع) قیام کردند؛ معاویه هم همین کار را انجام داد. یک وقت بخشنامه کرد که دیگر جعل حدیث برای عثمان و فضایل او کافی است حالا برای خلفای اول و دوم فضیلت جعلی درست کنید و هر فضیلتی امیرالمؤمنین (ع) دارد را به خلیفه دوم نسبت دهید. انجام این کار و کارهای دیگر از سوی یک حاکم اسلامی فاجعه است.
متأسفانه مردم هم این را می پذیرند؛ در حالی که معاویه وسط هفته، نماز جمعه می خواند مردم به او اعتراض نمی کنند و این عدم اعتراض مردم نشان می دهد که به تدریج سیطره حکومتی و تبلیغات گسترده معاویه ذهن مردم را تغییر داده بود و مردم قدرت تحلیل را از دست داده بودند؛ با این خصوصیات وحیله گری های معاویه، امام (ع) سکوت در برابر او را جایز ندانستند.
* برخورد امام (ع) در مقابل جریان سازی و لشکرکشی معاویه چگونه بود؟.
وظیفه اصلی و اولیه امام حسن مجتبی(ع) برخورد و قیام در برابر معاویه و لشگرکشی اوست و این کار را با تحمل رنج بسیار انجام دادند. حضرت مجتبی علیه السلام خطِّ سیر پیشروی سپاه را تعیین فرمود و دستور دادند هرکجا که به سپاه معاویه رسیدند، جلوی پیشروی آن ها را بگیرند و جریان را به امام علیه السلام گزارش دهند تا بی درنگ با سپاه اصلی به آنها ملحق شود.
«عبیدالله بن عباس» لشکر تحت فرماندهی خود را حرکت داد و در محلی بنام «مسکن» با سپاه معاویه روبرو شد و در آنجا اردو زد.
طولی نکشید به امام علیه السلام گزارش رسید که عبیدالله با دریافت یک میلیون درهم از معاویه، شبانه همراه هشت هزار نفر به وی پیوسته است.
پیدا است خیانت این فرمانده، در آن شرائط بحرانی، در تضعیف روحیه سپاه و تزلزل موقعیت نظامی امام علیه السلام تا چه حد مؤثر بود؛ ولی هرچه بود «قیس بن سعد» که مردی شجاع و با ایمان و نسبت به خاندان امیرمؤمنان (ع) بسیار با وفا بود، طبق دستور امام حسن علیه السلام فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و طی سخنان مُهیِّجی کوشید روحیه سربازان را تقویت کند. معاویه خواست او را نیز با پول بفریبد، ولی قیس فریب او را نخورد و همچنان در مقابل دشمنان اسلام ایستادگی کرد.
معاویه تنها به خریدن «عبیدالله» اکتفا نکرد؛ بلکه به منظور ایجاد شکاف، اختلاف و شایعه سازی در میان ارتش امام مجتبی علیه السلام، به وسیله جاسوسان و مزدوران خود، در میان لشگر امام مجتبی علیه السلام شایع می کرد که قیس بن سعد (فرمانده مقدم سپاه) با معاویه سازش کرده و در میان سپاه قیس نیز شایع می ساخت که حسن بن علی علیه السلام با معاویه صلح کرده است!.
کار به جایی رسید که معاویه چند نفر از افراد خوش ظاهر وظاهرالصلاح را که مورد اعتماد مردم بودند، به حضور امام علیه السلام فرستاد. این عده در اردوگاه «مدائن» با حضرت مجتبی علیه السلام ملاقات کردند و پس از خروج از چادر امام (ع)، در میان مردم به دروغ فریاد زدند: «خداوند به وسیله فرزند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فتنه را خواباند و آتش جنگ را خاموش ساخت. حسن بن علی علیه السلام با معاویه صلح کرد، و خون مردم را حفظ نمود»!.
مردم که به سخنان آنها اعتماد داشتند، در صدد تحقیق بر نیامدند و سخنان آنها را باور نموده و بر ضد امام (ع) شورش کردند؛ سپس به خیمه آن حضرت حمله ور شده و آنچه در خیمه بود، به یغما بردند و در صدد قتل امام برآمده و آن گاه از چهار طرف متفرق شدند.
* نرمش قهرمانانه امام(ع) و پذیرفتن صلح تحمیلی
در نهایت امام حسن مجتبی علیه السلام وقتی می بینند لشگر معاویه نزدیک شده و عوامل او کاری کردند که عرصه بر امام بسیار تنگ شد، راهی جز صلح ندید؛ همین مسأله صلح که مطرح می شود بسیاری از افراد و تاریخ نویسان، تحلیل های انحرافی از صلح ارائه می دهند.
تفاوت صلح با سازش: اولاً صلح با سازش تفاوت دارد؛ سازش غیرشرعی، غیراخلاقی، حتی غیرسیاسی و بر خلاف عقل و درایت است اما صلح با چهارچوبی که دارد، عقلانی و شرعی است و لذا اگر افراد آن زمان این مطلب را می فهمیدند به حضرت یا مُذِّلَ المُؤمنین خطاب نمی کردند؛ دسیسه معاویه این گونه است که افراد وجیه و سرشناس که مردم عراق آنها را قبول دارند به خیمه امام حسن مجتبی(ع) می فرستد تا عوام فریبی کند و بگوید ما صلح طلب هستیم؛ این افراد که داخل خیمه حضرت می شوند که با حضرت صلح کنند، عوامل دیگر همه جا شایع می کنند که امام حسن صلح را پذیرفته است؛ یعنی قبل از اینکه امام حسن (ع) صلح را قبول کنند و این مطلب را علنی کنند. افرادی پشت پرده پیشاپیش قضیه صلح را تبلیغ می کنند تا صلح را به امام (ع) تحمیل کنند و معاویه کاغذ سفید امضایی به امام حسن مجتبی (ع) می دهند که تو هر چه بنویسی ما قبول داریم.
این جای سؤال است که معاویه چه اعتمادی داشت که کاغذ سفید امضاء شده را می دهد که بدهید به حسن بن علی و او هرچه بنویسد من قبول دارم!. او اوضاع را به نفع خود می دید وبه اصطلاح براوضاع مسلط شده بود لذا کاغذ سفید امضاء شده را می دهد تا امام حسن ع هرچه می خواهد بنویسد!!
اولاً جو تبلیغاتی راه می اندازند که ما صلح طلبیم مثل شرایط امروز ما، که استکبار جهانی خود را صلح طلب معرفی می کند؛ در این شرایط امام (ع) را جنگ طلب و معاویه را صلح طلب معرفی می کنند و معاویه هم اوضاع عراق و شرایط جنگی حضرت را دید و فهمید که حضرت هر چه بنویسد، اشکالی ندارد و او قصد نداشت به شرایط صلح عمل کند، لذا قشون معاویه در نُخیله استقرار پیدا می کنند و بین امام حسن (ع) و معاویه صلحی ایجاد می شود.
* مواد قرارداد صلح
1- حکومت به معاویه واگذار می شود به شرط اینکه به کتاب خدا و سنت و سیره پیامبر و سیره خلفا عمل کند. استاد مطهری می گوید: تعبیر حکومت ترجمه فارسی است و گر نه عبارت عربی آن تسلیم حکومت است (3)
2-پس از معاویه حکومت از آن حسن بن علی (ع) است و هر حادثه ای برای او رخ داد متعلق به حسین بن علی (ع) است.
3- معاویه باید لعن نسبت به امیرالمؤمنین (ع) در منابر را ترک کند و از آن حضرت به نیکی یاد کند.
4- بیت المال که موجودی آن پنج میلیون درهم است تسلیم معاویه نخواهد شد.
5- مردم در همه مناطق شام، عراق، حجاز، یمن، ایران و... باید در امنیت باشند.
سؤال این است که امام حسن مجتبی(ع) می دانند که معاویه به این مطالب عمل نمی کند چون ایشان تجربه زیادی در همراهی پدرشان(حضرت علی ع) دارند و بیش از چهل سال در سیاست حضور داشته اند ومعاویه را خوب می شناسند و می داند که او پابند به این قرار داد نخواهد بود؛ پس چرا قراداد صلح با معاویه را قبول می کنند؟! جوابش این است که با توجه به شرایط وحوادث بوجود آمده آن حضرت بخوبی می داند که حالا نمی شود با معاویه برخورد نظامی کرد؛ لذا براساس اهداف تربیتی برای جامعه و مصالح دیگری که در نظر امام (ع) بود( که به قول استاد مطهری زمینه ساز قیام امام حسین (ع) است) امام علیه السلام قرار داد صلح را می پذیرد.
حضرت به عنوان حجت شرعی و این که این قرارداد در همه جا پخش می شود این قیود و ضوابط را در قرارداد قبول می کنند؛ ایشان با درایت این صلح را پذیرفت همانطور که پیامبر اکرم (ص) در حدیبیه صلح را عقلاً و شرعاً پذیرفتند؛ امام حسن (ع) بعد از قبول صلح، فوراً به سمت مدینه حرکت کردند تا به اهدافی که مورد نظرش بود بپردازند.
* پس از صلح تحمیلی علت حضور امام (ع) در مدینه چه بود؟.
1-تربیت و آموزش نیروهای کارآمد
یک عالم و مبلّغ اگر در مکانی موفق نشد، باید هجرت کند و به مکان دیگری برود. امام ساکت نماندند و در مدینه اقداماتی کردند.
2-نشر فرهنگ اصیل اسلام
چون آن زمان اسلام از جانب معاویه معرفی می شد مثل امروز که هم اسلام آمریکایی داریم و هم اسلام ناب محمدی، هم اسلام وهابیت و حتی شیعه لندنی ایجاد کرده اند؛ شیعه لندن در قم با پول انگلیس کار می کند، شبکه های ماهواره ای دارند.
امام حسن علیه السلام با نشر اسلام اصیل در مقابل نشر اسلامی که معاویه معرفی میکند مقابله نمود و این موضوع بعد از صلح نیز ادامه یافت.
3-مباره با بدعت های معاویه
4-رسیدگی به نیازمندان
5-حمایت های سیاسی از موالیان
6-افشاگری علیه اهداف شوم فرهنگ معاویه
امام چنین حرکتی را در مدینه انجام داده و شاگردان خوبی را پرورش می دهند؛ چند نفر از شاگردان ایشان مثل جابربن عبدالله انصاری، حبیب بن مظاهر، اصبغ بن نباته، برخی از شاگردان ایشان دارای وجاهت اجتماعی و با سابقه بودند و برخی نیز جوانانی مثل: حجر بن عدی، رشید هجری، رفاعة بن شداد، زید بن ارقم، سلیمان بن صرد خزاعی، کمیل بن زیاد نخعی، میثم تمار، ابوالاسود دوئلی که از اصحاب امیر المؤمنین (ع) بودند.
ابو مخنف که درباره کربلا کتاب دارد، عبدالله بن جعفر طیار، عبدالله بن عباس، عبدالرحمن بن عوف، محمد بن اسحاق، هلال بن نصّاف و شاگردانی از تمامی نقاط حتی ایران را نام می برد که از وجود حضرت بهره مند بودند.
پاورقی:
(1)- كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 54.
(2)-مجموعه آثار شهيد مطهري؛ صلح امام حسن (ع) (سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام)، ج16، ص: 638.
(3)- مجموعه آثار شهيد مطهري، صلح امام حسن (ع) (سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام)، ج16، ص: 644.
*حوزه نیوز :اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام حسن مجتبی(ع)
http://hawzahnews.com/detail/News/363869
بسم الله الرحمن الرحیم
مصاحبه خبرگزاری حوزه با استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
خبرگزاری حوزه بررسی کرد اعیاد چهارگانه اسلام و ریشه تاریخی نوروز باستان حوزه/ ریشه نوروز در ایران باستان است، پس قدمت آن در حد پنج هزار سال قبل بوده و کسی که نوروز را پایه گذاری کرد؛ جمشید پسر طهمورث است . |
سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در گفتوگو با حجت الاسلام سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی به بررسی ریشه تاریخی نوروز پرداخته است.
بهار در شعر و ادب فارسی
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
برای ورود به بحث عید نوروز مناسب میدانم چند بیت شعر را بیان بدارم. جناب مولانا در مثنوی، شعری را در باب فصل بهار آورده است:
گفت پیغمبر به اصحاب کبار****تن مپوشانید از باد بهار
آنچه با برگ درختان میکند***با تن و جان شما آن میکند
و از جهت لطفی که این شعر داشت آن را قرائت کردم و همین طور شعر زیبایی از جناب سعدی شیرازی قرائت میکنم.
که تواند بدهد میوه رنگین از چوب***یا که باشد که برآرد گل صد برگ از خار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود***هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
ارغوان ریخته بر درگه خضرای چمن***چشمه هایی که در او خیره بماند ابصار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیحاند***نه همه مستمعان فهم کنند این اسرار
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است***دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
خبرت هست که مرغان سحر میگویند؟***کآخر ای خفته سر از بالش غفلت بردار
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش؟***حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
*بهار و تفکر در آفرینش
دو آیه از آیات قرآن کریم در سوره حج متناسب با فصل بهار و نوروز است، یکی آیه «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ؛ آیه 63 سوره حج » و دیگری در ابتدای سوره حج که میفرماید:«... وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ ؛ حج آیه 5»
*ریشه تاریخی نوروزوپایه گذار آن
ریشه تاریخی نوروز، به پنج هزار سال قبل بر میگردد. پس دانستن این مسأله میتواند در بعضی مواقع در مبنای فکری و نظری ما هم تأثیر گذار باشد؛ لذا ما باید بدانیم که سر منشأ نوروز از کجاست؟ در جواب باید گفت که ریشه نوروز در ایران باستان است، پس قدمت آن در حد پنج هزار سال قبل بوده و کسی که نوروز را پایه گذاری کرد؛ جمشید پسر طهمورث است .
جناب ابوریحان بیرونی در کتاب «آثار الباقیه» در زمینه عید نوروز میفرماید: مردم ایران در عصر باستان پنج روز را تعطیل کرده و جشن میگرفتهاند، اول فروردین تا پنجم فروردین که جزو جشن های عمومی بود. همچنین روز ششم فروردین جشنی خاص بود که مخصوص شاه و اطرافیان وی بوده است.
*آیا نوروز از نظر اسلام پذیرفته شده یا خیر؟
حضرت آیت الله محمد حسین آل کاشف الغطاء در این رابطه نظری دارند،و آن این که عید بر چهار قسم است، اول عید دینی، دوم عید مذهبی، سوم عید ملی و چهارم عید تکوین که عید تکوین همان عید عالم وطبیعت است . اما در روایتی از امام هادی (ع) داریم که فرمود : اَلعِیدُ اَربَعَهُُ لِلشِّیعَهِ ، برای شیعه چهار عید داریم الاضحی، الفطر، الغدیر و الجمعه، پس عید دینی به معنای عام خود که مذهب را هم شامل میشود، این چهار عید است(اَلأَضحی، اَلفِطر، اَلغَدیر و الجُمُعَهُ )و در تقسیمی که امام هادی(ع) کردند: بر مبنای تقسیم دینی بالمعنی العام است، اما بنابرتقسیمی که آقای کاشف الغطاء کردند، چهار عید داریم، عید دینی، عید مذهبی، عید ملی و تکوین (که همان عید آفرینش و طبیعت و عالَم است). طبق تقسیم ایشان معلوم است که عید دینی عبارتست از عید قربان و عید فطر، عید مذهبی فقط غدیر است که البته به نظرمن غدیر برای همه است (واختصاصی به مذهب شیعه ندارد) .
چرا ایشان این تقسیم را انجام داد؟
منظورشان( حضرت آیت الله محمد حسین آل کاشف الغطاء)این بود که عید نوروز جزو عید عالم ، طبیعت و تکوین بوده و ربطی به شیعه، سنی، دین اسلام و یا باستان هم ندارد، بر این اساس، آنچه هست به طبیعت باز میگردد وربطی به دین ومذهب ندارد، یعنی در اول نوروز که زمین بعد از آن شکوفا میشود، فصل بهار و روز آغازین آن عید میباشد، البته باید بدانیم که حلاوت این عید تا یک ماه در اذهان وجود دارد، این طور نیست که بگوییم چون روز عیدِ نوروز تمام شد پس عید هم تمام میشود، باید توجه داشت که عید نوروز عیدی باستانی و ملی است که رنگ اسلامی دارد و مورد تأیید اسلام میباشد.
*عید نوروز در مجامع روایی
در رابطه با عید نوروز میتوان به کتاب بحار الانوار جلد 56 مراجعه کرد که بسیاری از روایات مربوط به عید نوروز در آنجا ذکر شده یکی از این روایات، روایت مُعَلّی بن خُنَیس از شاگردان فدایی امام صادق ع )بود و به شهادت هم رسید، در زمان حکومت عبد الله سفاح اولین خلیفه عباسی فرماندار مدینه ایشان را دستگیر کرد و گفت که نام شیعیان را بگو و ایشان درجواب گفت: حتی اگر شیعیان زیر پای من باشند من قدمهایم را جابجا نمیکنم لذا ایشان را به دار زدند، مرحوم مجلسی بخشی از این روایات مربوط به نوروز را از مُعَلّی بن خُنَیسنقل میکند، یک سری از روایات، نوروز را مخدوش کرده و جنش نوروز را رد می کند و طبق این روایات، عید نوروز مردود است، اما علامه مجلسی میفرماید: روایات معلی بن خنیس مورد اعتماد، ممدوح و ثقه است و سند روایات ایشان درست، محکم و صحیح می باشد، بنابراین روایات دیگر در باب نوروز نمیتوانند با روایات معلی بن خنیس مقابله کنند.
*نوروز در لسان شرع چه جایگاهی دارد؟
اگر برای پاسخ، روایات جلد 56 بحارالانوار را بررسی کنیم، مشخص میشود که نوروز در اسلام چه جایگاهی دارد. منصور دوانیقی (لعنة الله علیه)، امام کاظم (علیه السلام) را دعوت میکند و میگوید یابن رسول الله اول نوروز است شما اینجا جلوس بفرمایید تا آقایان هدایایی که میآورند و تبریک میگویند، شما هم حضور داشته باشید؛ امام(ع) امتناع میکند و میفرمایند: من به روایات جدم رسول الله مراجعه کردم و روایتی مبنی بر تأیید نوروز ندیدم، بلکه اسلام آیین نوروز را محو کرد. این یعنی مخدوش شدن نوروز و آنهایی که نوروز را رد میکنند، یک سری از این روایات را میگیرند، منصور دوانیقی ایشان را قسم میدهد که شما را به خدا اینجا بنشینید و امام(ع) ناچاراً نشستند [وَ حُکِیَ أَنَّ المَنصُورَ تَقَدَّمَ إِلیَ مُوسَی بنِ جَعفَرِِ(ع) بِالجُلُوسِ لِلتَّهنِئَةِ فِی یَومِ النِّیرُوزِ وَ قَبضِ ما یُحمَلُ إِلَیهِ فَقالَ (ع): «إِنِّی قَد فَتَّشتُ الأَخبارَ عَن جَدِّی رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَلَم اَجِدْ لِهذَا العِیدِ خَبَراً وَ إَنَّهُ سُنَّةُُ لِلفُرسِ وَ مَحاها الإِسلامُ، وَ مَعاذَ اللّهِ أَن نُحیِیَ ما مَحاهُ الإسلامُ». فَقالَ المَنصُورُ: «إِنَّما نَفعَلُ هَذا سِیاسَةََ لِلجُندِ، فَسَأَلتُکَ بِاللّهِ العَظیمِ إِلاّ جَلَستَ.... بِحارالأنوار ج 56 ص 101]
مرحوم مجلسی در ادامه میفرماید: روایات معلی بن خنیس از نظر استحکام سند بالاتر از این روایتی است که اشاره شد. نظر بنده این است که از این روایت هیچ خدشه ای بر نوروز نفهمیدم. من که به همه روایات اشراف داشتم و مسائل را در ذهن داشتم به این نتیجه رسیدم که امام (ع) میخواهند بفرمایند: اسلام آیین نوروز و سنت ایرانیان را محو نکرد بلکه خرافات و شرکهایی را که مربوط به نوروز و جشن نوروز بود، را محو کرد (وتعبیر امام کاظم ع که فرمود :اسلام ، آیین نوروز را محو کرد ، مرداش ، محو کردن شرک وخرافاتی بود که همراه نوروز بوده نه اینکه اسلام اصل نوروز را محو کند.)
پس باید گفت که کار اسلام تصفیه است، گاهی (بعضی از امور را)به طور کل رد کرده و گاهی نیز پاکسازی میکند(به این معنی که اصل مساله ومطلب را قبول دارد ولی جوانب انحرافی وباطل آن را رد می نماید . مثل نوروز که اسلام اصل آن را که که همراه با شکفتن طبیعت و دید وبازدید وصله ارحام و نظافت وپاکی ظاهری وباطنی ...می باشد رد نمی کندبلکه امور باطل وانحرافی آن را نفی می نماید)، روایاتی که از معلی بن خنیس وارد شده و علامه هم آنها را تأیید میکند در واقع نشان دهنده عظمت نوروز است، و این روایتی که نقل شد هم به صورت نفی بِالکُلّ نبوده بلکه اسلام خرافاتی را محو کرده که آلوده به شرک بوده اند.
آیا مطلبی بی پایه و اساس میتواند پنج هزار سال قدمت داشته و خوبان و بدان عالم به آن توجه داشته باشند؟ اگر افراد فاسد و بی عقل به مسأله ای پنج هزار سال توجه کنند، مطلب دیگری است؛ ولی آیا ما میتوانیم اثبات کنیم که در این پنج هزار سال همه کسانی که از نوروز حمایت کردند، افراد نادانی بوده اند؟ خیر، اولاً ایرانیان مردمی هوشمند بودند و الان هم هوشمندی خود را به جهان نشان میدهند، این قرینه و کاشف است که در نوروز چیزهای بسیار خوبی نهفته، پس در یک نظر ما به این نتیجه میرسیم که از دیدگاه اسلام، مطالب مثبت نوروز صد در صد مورد تأیید است .
مضمون روایت معلی بن خنیس چیست؟
ایشان در روز نوروز به محضر امام صادق(ع) شرفیاب میشود حضرت از وی میپرسد که امروز چه روزی است؟ ایشان میگوید من شنیدهام ایرانیان این روز را جشن گرفته و به هم تبریک میگویند و هدیه میدهند، امام فرمودند: بله امروز نوروز است و نوروز از چیزهای کهن است، نوروز روزی است که خدای تعالی با بندگان خود میثاق بست و از آنها پیمان گرفت که غیر از خدا را نپرستیده و برای او شریکی قائل نشوند، نوروز روزی است که خدای تعالی باد را آفرید روزی است که خدای تعالی زمین را خلق کرد و باران را ایجاد کرد، روزی است که غدیر در آن صورت گرفت، نوروز روزی است که قائم آل محمد(ع) در آن روز ظهور خواهد کرد و روزی است که ابراهیم بتهای قومش را شکست، نوروز روزی است که پیغمبر(ص) امیر المؤمنین(ع) بر شانه های خود قرار دادند و در پشت بام کعبه هر بتی بود را بر زمین انداخته و آنها را خرد کردند.
در روایت دیگری مرحوم مجلسی نقل میکند نوروز روزی است که حضرت آدم(ع) خلق شد و هر کسی در نوروز از خدا حاجتی طلب کند، حاجت او روا خواهد شد. سند این روایات قوی است و شیخ بهایی و دیگران برای شخصیت معلی بن خنیس و سند وی اهمیت قائل هستند، وقتی فی الجمله این روایات را قبول کنیم، میبینیم نوروز در نظر بزرگان دینی ما مثبت است.
نوروز روز دعوت به توحید است
بنده به عنوان یک شهروند ایرانی به نوروز افتخار میکنم، در روز چهارم اسفند 1388 برابر با 23 فوریه 2010 میلادی در سازمان ملل متحد، قطعنامه ای را گذراندند و گفتند که در 21 مارس برابر با اول فروردین روز جهانی نوروز خواهد بود، این افتخار ایران است، کسی نگوید که شرک را جهانی میکنند، خیر، ما توحید را جهانی میکنیم، وقتی روایات جلد 56 بحار را بررسی میکنیم می بینیم که نوروز روز دعوت به توحید وتفکر در آفرینش است . نوروز ،روز صفا وصلح ومحبت واحسان ونیکی و... است ، بر این اساس است که در سازمان ملل نوروز ایرانیان، به عنوان روز جهانی نوروز شمرده میشود، یعنی ما (از طریق نوروز )چه چیزی را به دنیا ثابت میکنیم؟ پیام صلح و صمیمیت، اتحاد و انسان دوستی، حریت و آزادگی، خدا دوستی و حتی اهلبیت(ع) را ، منتهی ما وظیفه ای داریم که بگوییم نوروز ما این چنین است، در حال حاضر گستره نوروز شامل ایران، هندوستان، کشورهای قفقاز، آسیای میانه و بخشی از مردم سوریه و عراق به خصوص قسمت های ترک نشین این کشور ها می باشد.
* گستره جغرافیایی نوروز پیام دارد
گستره جغرافیایی نوروز پیام دارد و پیام آن این است که ما میتوانیم جهان را به سوی صلح ببریم، اگر برخی چیزهایی که ما داریم آنها داشتند چه کارها که نمی کردند؟ ولی ما این گونه عمل نمی کنیم ، پهنه جغرافیایی نوروز بسیار گسترده است و وقتی نوزوز در سازمان ملل عنوان روز جهانی را به دست میآورد و در کشورهایی مثل چین و هندوستان برای نوروز اهمیت قائل هستند میتوانیم پیام صلح و نوع دوستی را از طریق این روز به همه جهانیان برسانیم، سفرای ایران در کشورهای دیگر و مبلغین ما که به قارهها و کشورهای دیگر میروند میتوانند پیام نوروز را برای همه بیان نمایند، چون نوروز با طبیعت انسان سازگار است( چه آنهایی که مسلمان باشند وچه غیر مسلمان ، نوروز را با زیبایی ها وخوبی هایی که دارد دوست می دارند) اگر نوروز را با خوبی ها وزیبایی هایی که دارد به دنیا معرفی کنیم مردم عاشق نوروز خواهند شد و چون نوروز با فرهنگ ایران تبیین میشود عاشق ایران نیز خواهند شد، همین مسأله ثبت نوروز در سازمان ملل، به این معنی است که نوروز همراه با فرهنگ اصیل ایرانی ثبت شده، بر سردر سازمان ملل شعر معروف سعدی را نوشته اند:
بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند،
خوب این بیت شعر پیامی برای صلح و دوستی جهانی است.
در نوروز به چه اموری توجه کنیم؟
یکی از چیزهایی که در نوروز باید به آن توجه شود، مسافرت است در شعری منسوب به امیر المؤمنین(ع) آمده که
تَغَرَّبْ عَن الأَوْطَانِ فی طَلَبِ الْعُلُى
وَسَافِرْ فَفِی الأَسْفَارِ خَمْسُ فَوَائِدَ
تَفَرُّجُ هَمٍّ، وَاکْتِسابُ مَعِیشَة ٍ
وَعِلْمٌ، وَآدَابٌ، وَصُحْبَة ُ مَاجِدِِ
برای کسب مجد و عظمت از وطن خود دور شو و سفر کن که در مسافرت پنج فایده است : برطرف شدن اندوه ، به دست آوردن روزی و دانش و آداب زندگی و هم نشینی با بزرگواران .
مستدرک الوسائل، ج8، باب استحباب السفر.
از وطن خود خارج شده و به مسافرت بروید برای چیزهای با ارزش، مسافرت کنید و در مسافرت پنج چیز نصیب شما میشود، غم و غصه از بین میرود، عصر ما عصر اضطراب است، ساختمان های غیر اسلامی در محیط شهر انسان را کلافه میکند و روح و روان افراد را آزرده میکند همه اینها عارضه دارد، اسلام میفرماید: مسافرت کنید تا سالم بمانید {قال رسول الله : سافِروا تَصِحُّوا یعنی مسافرت کنید تا سالم بمانید. الدعوات (للراوندی) ،ص 76}، در این شعر هم امیر المؤمنین(ع) میفرمایند در سفر پنج خاصیت وجود دارد یکی از آنها اینکه غم و غصه از بین میرود، وقتی انسان یکسال در مکانی خاص حضور دارد، اگر در تعطیلات نوروز مسافرت نکند، چه میشود؟ مسافرت هم دو بخش است، کوتاه مدت و بلند مدت، حضرت آیت الله بهجت فرمود: مسافرت بدن را تنظیم میکند، ایشان فرمود: شما مسافرت کنید حتی برای رفتن به یک امامزاده، یعنی مسافرت این قدر ارزش دارد و امام صادق(ع) فرمودند: مسافرت به سه نحو است، یکی مسافرت برای تحصیل، مسافرت برای زاد و توشه آخرتی، مثل مسافرت به مکه معظمه و کربلا، دوم مسافرت برای تأمین معاش و همچنین مسافرت برای حلال، یعنی تفرج و امور حلال.
آسیب شناسی نوروز
متأسفانه نوروز مواجه با برخی خرافات و آسیب هاست که باید آنها را کنار بگذاریم، مثل فخر و مباهاتی که افراد نسبت به هم انجام میدهند و یا ریخت و پاشهایی که صورت می پذیرد و یا خدای نکرده موسیقی مبتذل یا جوک هایی که شخصیت افراد حتی غیر مسلمانان را تخریب میکند، لذا شوخی هایی که مربوط به اقوام بوده و به صورت پیامکی هم رد و بدل میشود باید کنار گذاشته شود.
دیگر مسائلی که باید در نوروز به آنها توجه شود،عبارتند از صله ارحام، نظافت عمومی و اجتماع، پوشیدن لباس نظیف و نو، رفتن به زیارت بزرگان و دانشمندان، مثلاً امام صادق(ع) فرمود: وقتی روز نوروز شد، غسل انجام داده و پاک ترین لباسهایت را بپوش و از بهترین عطرها استفاده کن، هدیه دادن در نوروز سفارش شده، زیارت قبور اموات و خصوصاً شهدا سفارش شده، ایجاد نشاط و سرور، آشتی دادن در نوروز، شکر گزاری از نعمات الهی مثل باران و طبیعت، تفکر در آفرینش، با هم بودن، گاهی خود با هم بودن برکاتی دارد، نوروز فرصتی است که خانوادهها میتوانند در کنار هم باشند و عاطفه ای را که در ضمیرشان است به همدیگر نشان دهند، دعای خیر برای دیگران، خود نوروز تجدید قوا برای کار در طول سال است، خانه تکانی ظاهر و باطن است، نوروز شستشوی کینهها از سینه هاست، نوروز توجه کردن به بچه هاست، بچهها حق دارند که در نوروز برایشان لباس مناسب تهیه شود و به آنها عیدی داده شود.