دست از مزدوری دشمن بکشید!

***نسیم معرفت***

 

 

* آیا فلسطینی ها ناصبی هستند ؟!!!


 

 

پايگاه خبري تحليلي «پارس»- حجت الأِسلام مهدي مسايلي- پس از آنکه با روشنگری علماء و دوستداران جریان مقاومت اسلامی، توطئه‌ی مزدوران و فریب‌خوردگان دشمن در ناصبی خواندن مردم فلسطین شکست خورد، و مشخص شد که مردم فلسطین نه تنها ناصبی نیستند بلکه مُحِبّ و دوستدار اهل‌بیت- (عَلَیهِمُ السَّلامُ) می‌باشند، حالا تفرقه انگیزان درصدد توجیه نسبت‌های پیشین خویش برآمده‌اند و با تمسک به مُتشابهاتی از روایات اهل‌بیت- (عَلَیهِمُ السَّلامُ)- مَحمِلی دیگر برای این عنوان تراشیده‌اند.

متأسفانه چند مدتی است که در شبکه‌های اجتماعی عنوان ناصبی بودن مردم فلسطین [ با صغری و کبرای فریبنده] اینگونه توجیه می‌شود که:


1. صُغری یا مقدمه اول : مردم فلسطین با شیعیان دشمنی می‌ورزند.( آنها برای اثبات این مقدمه به اخبار و گزارش‌هایی خاص استناد می‌کنند) + مردم فلسطین و فلسطینی ها دشمنان شیعه هستند!!!

2. کُبری یا مقدمه دوم : در روایات اهل‌بیت - (عَلَیهِمُ السَّلامُ)- به کسانی که با شیعه دشمنی می‌ورزند، نیز اطلاق عنوان ناصبی شده است.( آنها روایاتی را دراین‌باره ذکر می‌کنند) + دشمنان شیعه ناصبی هستند !!!

 

 نتیجه :  اینکه: مردم فلسطین ناصبی هستند.

این در حالی است که هردو مقدمه‌ این استدلال نادرست بوده و طرح آنها نشان از نیّات سوء و تفرقه‌انگیزانه جریانی خاص در شیعه ‌دارد، لذا لازم است برای روشن شدن حقیقتِ مطلب به نقد و بررسی این دلایل بپردازیم :

تفرقه‌انگیزان برای اثبات مقدمه‌ دوم استدلال خویش [ کُبری : دشمنان شیعه ناصبی هستند !!!]، به دو روایت استناد می‌کنند؛ در روایت اول از امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ) نقل شده است که فرمودند: «لَيْسَ‏ النَّاصِبُ‏ مَنْ‏ نَصَبَ‏ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لِأَنَّكَ لَمْ تَجِدْ رَجُلًا يَقُولُ أَنَا النَّاصِبُ [أُبْغِضُ‏] مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ لَكِنَّ النَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَكُمْ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّكُمْ تَتَوَالَوْنَا وَ أَنَّكُمْ مِنْ شِيعَتِنَا. (ثَوابُ الأعمال و عِقابُ الأعمال از مرحوم شیخ صدوق ، ص207  - وسائل الشّیعة ج 9 ص 486)؛

یعنی: ناصبى آن كس نيست كه ما اهل بيت را دشمن بدارد؛ زيرا بى ‏ترديد كسى را نمی‌يابى كه بگويد: من دشمن محمّد و آل محمّد (عَلَیهِمُ السَّلامُ) هستم، بلكه ناصبى كسی است كه با شما شيعيان دشمنى می‌كند در حالى كه مى‏داند شما ما را دوست می‌دارید و از شيعيان ما هستيد.»

و در روایت دوم نیز مُعَلَّى بن خُنَيْس از امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ) نقل می‌کند که فرمودند: «لَيْسَ النَّاصِبُ مَنْ نَصَبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لِأَنَّكَ لَا تَجِدُ أَحَداً يَقُولُ أَنَا أُبْغِضُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ لَكِنَّ النَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَكُمْ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّكُمْ تَتَوَلَّوْنَا أَوْ تَتَبَرَّءُونَ مِنْ أَعْدَائِنَا وَ قَالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مَنْ أَشْبَعَ عَدُوّاً لَنَا فَقَدْ قَتَلَ وَلِيّاً لَنَا .( مَعانِي الأَخبار، ص: 366)؛

یعنی: ناصبى كسى نيست كه با ما آل محمّد (عَلَیهِمُ السَّلامُ) دشمنى کند، زيرا تو ، كسى را پيدا نمى‏كنى كه بگويد من نسبت به محمّد و آل محمّد (عَلَیهِمُ السَّلامُ) بُغض و كينه دارم، بلكه ناصبى آن كسى است كه با شما  (شیعیان) دشمنى كند، در حالى كه مى‏ داند شما ما را دوست داريد و از دشمنانمان بيزارى مى‏جوييد . همچنين آن حضرت فرمود: هر كس دشمن ما را سير كند، مانند اين است كه دوست ما را به قتل رسانده است.»

اما درباره‌ این دو روایت فقهای شیعه نکات بسیاری مهمی را متذکر شده‌اند که تفرقه انگیزان یا آنها را ندیده‌اند و یا نخواسته‌اند به آنها توجه کنند:

1. این دو روایت از جهت سَنَد ضعیف و بی‌اعتبار هستند.

2. این دو روایت از جهت متن نیز ضعیف و موهون هستند، زیرا در آنها بیان شده است که کسی را نمی‌توان ‌یافت که بگوید من دشمن محمد و آل‌محمد (عَلَیهِمُ السَّلامُ) هستم. این سخن در حالی بیان می‌شود که در زمان اهل‌بیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ) گروه‌های مختلفی دشمنی خویش را با امیرالمؤمنین (عَلَیهِ السَّلامُ) و اولاد ایشان اظهار می‌کردند و افزون بر توهین و دشنام‌گویی به آن بزرگواران، در عمل نیز به دشمنی با آن بزرگواران می‌پرداختند. این مطلبی است که از جهت تاریخی و روایی تردیدی درباره‌ی آن وجود ندارد، از همین رو در روایات بسیاری عنوان ناصبی به کسی اطلاق شده است که نسبت به اهل‌بیت  (عَلَیهِ السَّلامُ) دشمنی ورزیده و به آن بزرگواران دشنام دهد، پس پذیرش این روایت مستلزم انکار آن روایات است.

3. مشهور علمای شیعه ناصبی را کسی می‌دانند که با اهل‌بیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ) دشمنی می‌ورزند و صِرف عُنوان دشمنی با شیعه را در تحقق معنای ناصبی‌گری کافی نمی‌دانند.

4. اما مطلب مهمی که در این دو روایت صریحاً به آنها اشاره شده است و تفرقه‌انگیزان شیعه به آن توجه نکرده‌اند این‌که اطلاق ناصبی به دشمن شیعه هنگامی صحیح است که این دشمنی و خصومت به خاطر محبت و علاقه شیعیان به اهل‌بیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ) باشد که این در واقع نوعی دشمنی و خصومت با اهل‌بیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ) به شمار می‌آید، اما اگر خصومت آنها با شیعه نه از جهت محبت به اهل‌بیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ)، بلکه به خاطر عوامل دیگری، همچون مخالفت مذهبی آنها با شیعه و یا توهین‌های بعضی از شیعیان به مقدسات اهل‌سنّت، باشد، چنین کسانی را نمی‌توان با تکیه بر این روایات ناصبی نامید. این مطلبی است که بسیاری از فقهای متقدّم و متأخر شیعه به آن اشاره کرده‌اند، چنانچه شهید ثانی پس از ذکر این روایات می‌گوید: «قَيَّدنا ذلِكَ بِالحَيثِيَّةِ مَعَ إِطلاقِ الخَبَرِ؛ لِإِخراجِ بُغضِهِم لَنا بِسَبَبِ تَبَرُّئِنا مِن أئِمَّتِهِم وَ وُقُوعِنا فِيهِم، فَإِنَّ ذلِكَ لا يُعدُّ نَصبا كَما لا يُعَدُّ بُغضاََ بُغضُنا لِأَمرِِ آخَرَ [كَما لا يُعَدُّ بُغضُهُم لَنا  لأَمرِِ آخَرَ نَصباََ وَ بُغضاََ لأهل البیت (ع) ] ؛( اَلمَقاصِدُ العَلِيَّة فِي شَرحِ الرَّسالَةِ الأَلفِيّة؛ ص: 142)

یعنی: ما اطلاق این روایات را به خصوصیت [دشمنی با محبت اهل‌بیت- (عَلَیهِمُ السَّلامُ)-] مقیّد نمودیم؛ زیرا دشمنی و بغض آنها با شیعه، که به جهت تَبرِّی ما از پیشوایان آنها و یا  درگیری مذهبی ما با آنها می‌باشد، از موضوع بحث این روایات خارج است، و این گونه دشمنی‌ها را نمی‌توان نَصب و دشمنی با اهل‌بیت – (عَلَیهِمُ السَّلامُ)- به شمار آورد، همانگونه که اگر آنها به دلایل دیگری بغض و کینه‌ی ما را در دل داشته باشند، نمی‌توان این بغضِ نسبتِ به ما را، بغض اهل‌بیت- (عَلَیهِمُ السَّلامُ)- به شمار آورد.»

فقیه بزرگ معاصر آیت الله خویی نیز پس از ذکر این روایات درباره آنها می‌نویسد: «إن رَجَعَ النَّصبُ لِلشِّيعَةِ إِلَى النَّصبِ لِأَميرِ المُؤمِنينَ (عَلَیهِ السَّلامُ) وَ الأَئِمَّةِ المَعصُومِينَ (عَلَیهِمُ السَّلامُ)- بِأَن كانَ سَبَبُ العَداوَةِ مَعَ الشِّيعَةِ حُبُّهُم لِأَهلِ البَيتِ  (عَلَیهِمُ السَّلامُ) كانَ ذلِكَ مِنَ النَّصبِ الحَقيقِيِّ، إِذ هُوَ عَينُ النَّصبِ لَهُم (عَلَیهِمُ السَّلامُ). وَ أَمّا إِن كانَ النَّصبُ لِلشِّيعَةِ فَقَط، مَعَ عَدَمِ النَّصبِ لِوُلاتِهِم، بَل رُبَما يَجتَمِعُ مَعَ حُبِّ أَهلِ البَيتِ (ع)، وَ إِنَّما كانُوا يُبغِضُونَ الشِّيعَةَ لِعَدمِ مُتابَعَتِهِم لِمَن يَرَونَهُ خَليفَةََ لِرَسُولِ اللّهِ  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ)  فَلا دَليلَ عَلَى نَجاسَة ِ النّاصِبِيَّةِ بِهذَا المَعنَى وَ اِنَّما دَليلُ النَّجاسَةِ يَختَصُّ بِناصِبِ أَهلِ البَيتِ (ع)، كَما سَبَقَ ( فِقهُ الشِّيعَة - كِتابُ الطَّهارَةِ؛ ج‌3، ص: 154) ؛

یعنی: اگر بازگشت دشمنی آنها با شیعه، به دشمنی آنها با امیرالمؤمنین و ائمه- (عَلَیهِمُ السَّلامُ) - باشد، روشن است که سبب دشمنی آنها با شیعه، محبت شیعیان به اهل‌بیت- (عَلَیهِمُ السَّلامُ)- می‌باشد و این نَصب و دشمنی حقیقی است، زیرا این دشمنی عیناً همان نَصب و دشمنی با اهل‌بیت –(عَلَیهِمُ السَّلامُ)- است. و اما اگر دشمنی آنها فقط با شیعه باشد و نه با ائمه شیعه (ع)- که این دشمنی می‌تواند با محبت اهل‌بیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ) نیز جمع شود[یعنی کسی می‌تواند هم مُحِبّ اهل‌بیت (ع) باشد و هم دشمن شیعه] - پس چنین کسانی اگرچه بُغض شیعه را - به خاطر عدم مُتابَعَت و پیروی از کسانی که آنها ایشان را خلیفه بعد از رسول خدا  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ)  می پندارند- در دل دارند، ولی نمی‌توان آنها را ناصبی دانست و حکم به نجاستشان کرد، بلکه ناصبی کسی که با اهل‌بیت- (عَلَیهِمُ السَّلامُ)  دشمنی می‌ورزد.»

5. در تمام روایات اهل‌بیت-(عَلَیهِمُ السَّلامُ)- معنای ناصبی به کسی اطلاق شده است که با امیرالمؤمنین و اولاد او (عَلَیهِمُ السَّلامُ) به دشمنی می‌پردازد، و مشهور فقهای شیعه نیز بر این معنا اجماع دارند، از همین رو احتیاط ایجاب می کند که به وجودِ قدر مُتیقَّن اکتفاء نموده و دیگران را ناصبی ننامیم.

6. حتی اگر معنای ناصبی را همان معنایی بدانیم که تفرقه‌انگیزان شیعه با تمسک به این روایات درصددِ اِلقای آن هستند، باز نیز باید بین این معنا و معنای خاصِ ناصبی ، یعنی دشمن اهل‌بیت- (عَلَیهِمُ السَّلامُ)- ، تمایز قائل شویم، زیرا اجماع همه‌ فقها بر آن است که احکامِ خاصِّ ناصبی- همچون نجاست و حلال بودن مال و دِماء او - مخصوص گروه دوم است، و گروه اول ، یعنی دشمنان شیعه، موضوع این احکام نیستند. به عبارت دیگر بنابراین معنا نیز باید برای ناصبی گری مراحل متفاوتی قائل شویم که احکام آنها با یکدیگر متفاوت است. این درحالی است که تفرقه‌انگیزان با ارائه معنایی واحدی از عنوان ناصبی، در تلاش‌اند که احکامِ ناصبی به معنای دشمن و مُبغِض اهل‌بیت- (عَلَیهِمُ السَّلامُ)- را برای گروه دوم، یعنی مُبغِض شیعه، نیز اِعمال کنند. همچنین بعضی از فقهای شیعه این احتمال را داده‌اند که ناصبی خوانده شدن دشمنان شیعه در این روایات، از جهت عُقوبت اُخروی آنها باشد نه از جهت عنوان شرعی و احکام عملی آن، همچون اطلاق عنوان اسلام و ایمان.

از طرفی دیگر تفرقه‌انگیزان برای اثبات مقدمه‌ی اول استدلال خویش [صُغری : مردم فلسطین و فلسطینی ها دشمنان شیعه هستند!!!]، یعنی اثبات دشمنی مردم فلسطین با شیعه، به گزارش‌هایی تکیه می‌کنند که حکایت از وجود افرادی تندرو و افراطی در فلسطین دارد. آنها سپس به تعمیم اعتقادات و رفتارهای این افراد به تمام جریان‌های مقاومت و حتی مردم فلسطین می‌پردازند و به مُخاطَبین خویش اینگونه القاء می‌کنند که تمام مردم فلسطین دشمن شیعه هستند. اگر از غیر مستند بودن بسیاری از این گزارش‌ها هم بگذریم، اینگونه تعمیم شتاب‌زده ، رفتاری غیراخلاقی است که نمونه‌ی آن را در رفتارهای جریان وَهّابیت نیز بسیار دیده‌ایم، زیرا وَهّابیون نیز با تعمیم رفتارهای تفرقه‌انگیز و موهونِ همین گروه‌های تندروی شیعه به تمام شیعیان، آنان را به عنوان نماینده تفکر شیعه معرفی می‌کنند.

البته افزون بر این عده بر بعضی از موضع‌گیری‌های سیاسی مسئولین فلسطین و حَماس نیز استناد می‌کنند، درحالی‌که همه می‌دانند این موضع‌گیری‌ها به واسطه تحریکات سیاسی خارجی بوده و یا عکس‌العملی در مقابل رفتارهای زشت همین افراط‌گرایان شیعه در توهین به مقدسات اهل‌سنت می‌باشد.

هرچه هست باید پذیرفت که مردم فلسطین هیچ خصومت و دشمنی با شیعه ندارند و وجود افرادی تندرو در میان آنها و یا موضع‌گیری مذهبی آنها در مقابل شیعه را نباید ناصبی‌گری پنداشت، زیرا در میان شیعیان نیز افزون بر وجود افرادی تندرو و افراطی، مواجهه مذهبی با اهل‌سنت نیز به چشم می‌خورد، یعنی شیعیان نیز حاضر نیستند اهل‌سنت آزادانه در میان آنها به تبلیغ مَرام و مَسلک خویش برای جوانان شیعه بپردازند و با اعتقادات شیعه مخالفت کنند.

البته افزون بر استدلالی که گذشت تفرقه‌انگیزان همچنین به مُکاتَبه‌ای از امام‌هادی- (عَلَیهِ السَّلامُ)- نیز استدلال می‌کنند که آن حضرت در ظاهر تمام اهل‌سنت را ناصبی می‌خواند. این روایت نیز علاوه بر ضعف سندی از جهت متن نیز ضعیف و موهون است و با روایات پیشینی که همین عده به آن استناد ‌کردند نیز تعارض دارد، زیرا در آن روایات ناصبی به کسی اطلاق شده بود که با شیعه دشمنی می‌ورزد ولی در این روایت تمامی اهل سنت ناصبی خوانده شده‌اند !!!. از همین رو هیچ‌یک از فقهای شیعه معنای ظاهری این روایت را اخذ نکرده‌اند، بلکه یا آن کنار گذاشته و یا درصدد توجیه آن برآمده‌اند. از همین رو شیخ صَدوق دراین‌باره می‌نویسد: «اَلْجُهَّالُ يَتَوَهَّمُونَ أَنَّ كُلَّ مُخَالِفٍ نَاصِبٌ وَ لَيْسَ كَذَلِكَ‌» (مَن لا يَحضُرُهُ الفَقيهُ؛ ج‌3، ص: 408) یعنی: جُهّال می‌پندارند هر سُنّی و مُخالف مذهبی ناصبی است ولی این‌چنین نیست.»

فقیه بزرگ  مرحوم شیخ مُرتضی انصاری نیز دراین‌باره می‌نویسد: «وَ أَنتَ إِذا تَأَمَّلتَ عُمدَةَ ما ذَكَرَهُ مِنَ الأَخبارِ وَجَدتَهُ غَيرَ دالِِّ عَلَى أَنَّ النّاصِبَ لِلشِّيعَةِ ناصِبٌ لِأَهلِ البَيتِ (عَلَیهِمُ السَّلامُ). (كتاب الطهارة (للشيخ الأنصاري)، ج‌5، ص: 147‌)؛

یعنی: شما اگر در عمده‌ی روایاتی که در این بحث ذکر شده است تأمل کنی، می‌یابی که آن ها دلالت ندارند که ناصب و دشمنِ شیعه ، ناصب و دشمن اهل بیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ)  باشد .

از همه‌ این استدلال‌ها و مُباحثات علمی و روایی هم که بگذریم، و بر فرض هم که عنوان ناصبی بر مردم فلسطین صحیح باشد، آیا این موضوع مُجوِّزی برای سکوت در مقابل جنایات صهیونیست‌های جانی و آدم‌کُش است؟

آیا می‌توان با این توجیه‌ها چشم بر کشتار زنان و کودکان بست؟

مگر این خطاب قرآن کریم را نشنیده‌ایم که می‌فرماید: «وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اِعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى؛ دشمنی با گروهی ديگر وادارتان نکند که عدالت نورزيد  ، عدالت ورزيد که به تقوی نزديک تر است.»؟ (سوره مائده آیه 8 .)

آیا ظلم و ستم رفته بر مردم فلسطین را می‌توان با تکیه بر تعصّبات کور نادیده انگاشت؟

ما خویش را پیرو محمد و آل محمد (عَلَیهِمُ السَّلامُ) می‌دانیم چرا در این موضوع به آنها اقتدا نمی‌کنیم؟!!!

همه شنیده‌ایم که پیامبر اسلام  (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) در دوران شرک و جهالت با شرکت در پیمان حَِلفُ الفُضُول (پيمان جوان‌مردان)، سوگند ياد كردند تا به ستمديدگان و افراد غريبه‌اي را كه وارد شهر مي‌شوند و  مورد ستم زورمندان واقع مي‌شوند ياري رسانند. [ وجه نامگذاری این پیمان به حَِلفُ الفُضُول : 1- در وجه نام گذاری حلف‌الفضول گفته‌اند چون حلف‌الفضول پس از حَِلفُ المُطَیَّبِین و حَِلفُ الأََحلاف منعقد شد  و غیر از این دو پیمان و افزون بر آنها بود، آن را به این نام خواندند 2- همچنین گفته‌اند این پیمان را به دلیل فضل و برتری آن بر دیگر پیمان‌هایی که تا آن روز میان عرب سابقه داشت، و نیز به دلیل شرافت و فضیلت کسانی که آن را مُنعقد کردند، حَِلف‌ُالفُضُول نامیدند 3- زیرا که در این پیمان ، سه تن به نام فَضْل  که جمع آن ، فُضُول است حضور داشتند لذا  آن را حَِلف‌ُالفُضُول گفتند 4- نخستین بار مردانی از جُرهُم  که نام هایشان مُشتق از فَضْل بود، با یکدیگر هم پیمان شدند که از مظلوم حمایت کنند و حق او را بگیرند و این پیمان را، به پیروی از پیمان جُرهَمی‌ها، حَِلف‌ُالفُضُول نامیدند . علت شکل‌گیری حَِلفُ الفُضُول یا پیمان جوانمردان ، واکنش در برابر ظلم و ستم برخی از قُرَیشیان  به افراد مظلوم و بی‌یاور در مکه بود ]

از این گذشته آیا مُواجَهَه اسرائیل تنها با مردم فلسطین است؟ آیا شیعیان جنوب لبنان هم سُنّی هستند؟

آیا حفاظت از اماکن مقدسی هم‌چون مَسجِد الأَقصی بر ما فرض و واجب نیست؟

و در انتهای سخن برادرانه به تفرقه انگیزان توصیه می‌کنیم که دست از مُزدوری برای دشمن بکشند و به جای تکیه بر مُتشابهات و ایجاد اختلاف میان مردم، به مُحکَمات الهی و حَبل‌ُاللهِ المَتین چنگ زنند.

 


**  اصلاحات و اضافات و   توسّط  :  استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 


https://www.parsnews.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-3/226468-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-

 

*************************************************

*** موضوعات و عناوین اخلاقی و تربیتی و اجتماعی و اعتقادی و حدیثی+پایگاه اندیشوران حوزه+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی


*** عناوین و موضوعات اخلاقی،تربیتی ، اجتماعی، سیاسی...+وبلاگ نسیم معرفت+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی


موضوعات مرتبط: حکیم عسکری,عقائد,
برچسب‌ها: ,,,,,,,,,