***نسيم معرفت***
** از صفحه21 تا ص 30 از کتاب ( انسان مجموعه اي از جهان ، اثر مرحوم علامه حکيم زين العابدين عسکري گيلاني لشت نشايي ) :
به نام خدا
**امتیازات وفرق های بین انسانوحیوان
بي شک فرق و امتيازات زياد وبسياري از جهت خصوصيات و اطلاعات و بينش و آگاهي ها و اهداف و خواسته ها ، ما بين انسان و حيوانات موجود است . بنده با توجهاتِ خداوندِ مَنّان ، آن مقدار از امتيازات و تفاوت هاي بين اين دو را که لازم است در اينجا بيان مي کنم :
1- انسان داراي عقل مُحيطي است که مُدرِکِ حقايق اشياء ، به طور کلي و جزيي است لکن عقل حيوان اشياء را فقط به نحو جزيي درک مي کند و اصلا کلي و کليت را نمي فهمد . درک و شناخت به امور کلي ندارد .
2- توحيد انسان گذشته از اينکه فطري است ( قوله تعالي : فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ سوره روم آيه 30 . پس روي خود را متوجّه آيين خالص پروردگار کن! اين فطرتي است که خداوند ، انسانها را بر آن آفريده دگرگوني در آفرينش الهي نيست اين است آيين استوار ولي اکثر مردم نمي دانند! ) ( قوله تعالي : وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّي يُؤْفَکُونَ. سوره عنکبوت آيه 61 . و هر گاه از آنان بپرسي: «چه کسي آسمانها و زمين را آفريده ، و خورشيد و ماه را مسخّر کرده است؟» مي گويند: «اللَّه»! پس با اين حال چگونه آنان را ( از عبادت خدا ) منحرف مي سازند؟! ) .
قدرت بر استدلالِ توحيد و برهان و مکاشفه را هم دارد ، و «اَلطُّرُقُ اِلَي اللّهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلايِقِ » به روي او باز است و به راه هاي مختلف مي تواند به يگانگي ذاتِ اقدسِ اَحَدِيَّت راه پيدا کند و راه شناخت براي او به طُرُقِ متعدد امکان دارد ، برخلاف حيوانات که تمام راه ها به رويش بسته است و امکان رفتن از اين راه هاي مختلف برايش ميسّر و ممکن نيست جز توحيد فطري و غريزي .
[محى الدين ابن عربى، در الفُتُوحات المَكِّيَّة، ج: 2 ص: 317 و 411. تصريح مىكند كه اين سخن ( اَلطُّرُقُ اِلَي اللّهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلايِقِ) از جملات به كار رفته توسط «اَهلُ الله» است و جمله را نيز با اندكى تغيير با متن به صورت «اِنَّ الطُّرُقَ اِلَى اللِه عَلَى عَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِقِ» نقل مىكند. اما عارف محقق سيد حيدر آملى جمله را روايتى از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) مىداند. جامع الاسرار و منبع الانوار، ص: 8 و 121 .]
3- انسان داراي قوه تحليل و بررسي است . مي تواند قضايا و مشکلات و مسائل را موشکافي و تحليل کند . غوامض امور و رموزِ مُهِمّات را با تفکر و انديشه توضيح دهد و نظريات را بوسيله بديهيّات کشف و کسب نمايد و ابزار زندگاني و وسايل حياتي خويش و مسکن و آسايشِ خود را به دلخواهِ خويش تغيير و تحوّل دهد و هر روز زندگاني نو و جديدي براي خود ايجاد نمايد و موانع وعويصه هاي لايَنحَلّ را دفعة و يا تدريجا به مرور ايام حل و آسان سازد . مي تواند وسائل و آلات مصنوعي و پيوندي از قبيل دست و پاي مصنوعي و پيوند قلب و کُليه براي خود تهيه نمايد و در مواقع لزوم و ضروري از آن استفاده کند برخلاف حيوان که هيچ نوع قدرتي براينها ندارد و تحليل و بررسي در او مرده است و اينها را درک نمي کند . مثلا شيري که در دام بيفتد قدرت فکري و انديشه براي رهايي از دام را ندارد و يا اگر شاخ گاو يا حيوان ديگري در جنگ شکسته شود هيچ نوع انديشه براي چاره جويي ندارد که مثلا يک شاخ مصنوعي از آهن و غيره بسازد تا در مواقع اضطرار از خود دفاع نمايد بلکه با بي شاخي و نقص عضو تا آخر عمر مي سازد ، نه از کسي شکايت و نه به کسي حکايت مي کند .
4- ابزار و مآخذ و وسائل براي اقتناص و اصطيادِ علوم و شبکه اطلاعاتي براي انسان باز و وسيع است و از طُرُق مختلف و راه هاي متعدد مي تواند کسب دانش و معرفت کند اعم از حواس خمسه ظاهره و باطنه و عقل . به استثناي عقل که ابزاري است براي اطلاعات کليّات ، مجموعا ده تا حسّ براي انسان شماره کرده اند که هرکدام از اينها پليس و جاسوساني هستند در امور جزيي براي آن و عهده دار اطلاعات بخصوص هستند . هيچ کدام از اينها هيچوقت از پيام رساني و از پست وظيفه و محل کارشان تخطّي و تخلف نمي کنند و کارشان را کما هو حَقُّه انجام مي دهند . يعني در واقع و نفس الأمر ، انسان ، محسوسات و معقولات را با ابزار حسي و عقلي درک مي کند بخلاف حيوان که شبکه اطلاعاتيش مُضَيًّق و محدود و منحصر به حواس خمسه ظاهره و وهم و خيال است که درک جزييات مي کند و از عالَم معني و معقولات نزدش خبري نيست . حَيَوان را خبر از عالم انساني نيست .
خفتگان را چه خبر زمزمه? مرغ سحر؟
حيوان را خبر از عالم انساني نيست
از شيخ اجلّ سعدي شيرازي
5- انسان يا جهان صغير داراي دوبُعد بوده و جهان يا انسان کبير هم دوبُعد دارد و احکام اسلام براي تنظيم و اصلاح هردوبُعد آمده است بُعد ظاهري و بُعد باطني ، حسّي و عقلي ، مادي و معنوي ، لکن دستورات الهي بُعد دنيا را قَنطره و وسيله و آلت و ابزار براي آخرت قرار داده و آخرت را هدف و مقصد و غايت . قوله تعالي : وَ ابْتَغِ فيما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَکَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ. سوره قصص آيه 77 . به هرچيزي که خدا به تو عطا کرده ( از قُوا و نعمت هاي دنيا ) بکوش تا سعادت دار آخرت تحصيل کني و بهراه ات را هم از ( نِعَم) دنيا فراموش مکن و تا تواني نيکي کن چنانکه خدا به تو نيکويي و احسان کرده و هرگز در روي زمين فتنه برمينگيز که خدا مفسدان را دوست نمي دارد . و در حديث است (اَلدُّنْيا مَزْرَعَةُ الآخِرَةِ) . خواسته هاي انسان دوبُعدي است و با هر دوبُعد پيش مي رود بخلاف حيوان که خواسته هايش فقط يک بُعدي و بُعد مادي است که جز چريدن و نشخوار کردن و شکم پر کردن و شهوت و لذتِ فانيه و داثِره ، هدفي و مقصدي ندارد و به هيچ داراي آرمان و خواسته هاي خود نيست .
6- نظر انسان ( براساس فطرت پاکش و ... ) در افاده و افاضه و نفع رساني عمومي است . يعني نظر بر رفاه عموم مردم دارد و قانون گذاريش براي عالَمِ ناس است و براي عموم وضع مي شود و کليت در وضع قانون منظور است برخلاف حيوان که قانونش قانون صحرا و جنگل است و نفعش بالذّات جزيي و فردي است ، داراي کليت و عموميت نيست و محدود و مربوط به محيط زيست و زندگاني مکاني و زماني اوست و با بيرون از محيط زندگاني خود سر وکاري ندارد .
7- انسان اصل و زير بنا و به منزله مرکز جهان هستي و واسطه در فيض و ايجاد ساير موجودات امکاني است . در حديث قدسي چنين آمده است : "قال الله تبارک و تعالي : لَولاک لَما خَلَقتُ الأَفلاکَ . ( اي پيامبر ص) اگر تو نبودي هر آينه افلاک را خلق نمي کردم . ودر دعاي عديله راجع به حضرت مهدي ( عليه السلام) است :بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ وَ بِهِ يَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً. به باقي بودن حضرت مهدي ( عليه السلام) باقي است دنيا و به يُمن مَيمنتش روزي داده مي شود ماوراي او و به واسطه وجودش ثابت و برقرار است زمين و آسمان و به واسطه او پُر مي کند خداوند زمين را از حيث عدل وداد بعد از اينکه پُرشد زمين از حيث ظلم و ستم . وايضا ( در حديث آمده ) : لَوْ لَا الْحُجَّةُ لَساخَتِ الْأَرْضُ بِاَهْلِها. اگر نبود حجت ( اعم از انبياء و اوصياء عليهم السلام ) هر آينه فرو مي گيرد زمين اهلش را . و بقيه موجودات امکاني بالنسبه به انسان رو بنا و فرع اند و به منزله محيطِ مرکز جهان هستي به شما مي آيند .
[ لَوْ لَا الْحُجَّةُ لَساخَتِ الْأَرْضُ بِاَهْلِها. به اين مضمون در اصول كافي كتاب الحجه ص 177ـ179 هفده روايت نقل شده است از جمله اين روايت: وَلَولا ما فِي الأَرضِ مِنّا لَساخَت بِأَهلِها: اگر از ما فردي در روي زمين نباشد، هر آينه زمين اهلش را فرو ميبرد.]
8- علم و اطلاعات انسان به اشياء از ظواهر آن مي گذرد و به اعماق و بواطن آن نفوذ و گذر مي کند و مي خواهد به حقيقت و واقعيت اشياء آن طور که هستند برسد . در حديث نبوي (ص) است : رَبِّ اَرِنِي الأشياءَ كَما هِيَ . پيغمبر اسلام (ص) از خداوند مجيد مي خواهد و طلب مي کند پروردگارا بنمايان به ما اشياء را آن طوري که هستند- برخلاف حيوان که دانشش سطحي است و با رنگ و ظواهر اشياء سر وکار دارد و از اين مرحله تجاوز نمي کند .
9- انسان اغلب اوقات ، اعمال و افعالش را از روي رويَّه(انديشه ) و تدبير و تفکر انجام مي دهد ، قضايا و قياساتي برآن مترتب مي کند و نفع و ضرر و مآل آن را مي سنجد و بررسي و عاقبت انديشي مي نمايد ، مصلحت و غايت و فائده و عواقب کار را توجيه و تحليل مي کند و منظور دارد . چه بسا لذت اعمال و افعالش مرهون و معلول مصلحت و غايت کارش مي باشد . برخلاف حيوان که در کار و عملش مصالح و مفاسد و غايت و فائده آن کار را منظور ندارد ، فقط به لذت آن کار نظر دارد و بس .
10- يکي از مراتب ما بين انسان و ساير حيوانات اين است که خداوند مجيد در باره انسان لفظ ( کَرَّمْنا ) را بکار برده و لفظ ( کَرَّمْنا ) در قرآن يک بار بيشتر نيامده ، آن هم در باره انسان . قوله تعالي : وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلي کَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً سوره اِسراء آيه 70 . ما آدميزادگان را گرامي داشتيم و آنها را در خشکي و دريا ، ( بر مَرکب هاي راهوار ) حمل کرديم و از انواع روزيهاي پاکيزه به آنان روزي داديم و آنها را بر بسياري از موجوداتي که خلق کرده ايم ، برتري بخشيديم.
در باره حيوانات چنين لفظي و آيه اي( در قرآن کريم) نيامده است . کرامت بني آدم يا بواسطه انتساب به حضرت آدم ( عليه السلام ) است که اولين پيامبر خدا است يا بواسطه عقل کلّي است که خداوند در اينها به وديعه گذاشت . در هر صورت حيوانات ، فاقد اين دو و واجد عقل جزيي مي باشند کما اينکه گذشت .
11- يکي ديگر از امتيازات انسان نسبت به ساير حيوانات ، اموري است که حيوان فاقد آن ها مي باشد . اوّلا : به انسان تعليم ِ اسماء شد . قوله تعالي : وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَي الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقينَ. قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَکيمُ. سوره بقره آيه 31 و 32 . و (خداوند ) ياد داد به آدم همه اسماء را و آنگاه حقايق آن اسماء را در نظر فرشتگان پديد آورد و فرمود : اسماءِ اينان را بيان کنيد اگر در ادعاي خود صادقيد . گفتند : منزّهي تو ما نمي دانيم جز آنچه را تو به ما تعليم فرمودي ، تو دانا و حکيمي . ثانيا : به انسان تعليم قرآن و بيان شد . قوله تعالي : الرَّحْمَنُ* عَلَّمَ الْقُرْآنَ *خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ * . سوره الرحمن آيه 1 تا 4 . خداي مهربان تعليم کرد قرآن را ، آفريد انسان را ، تعليم کرد به انسان بيان را . ثالثا : به انسان شرح صدر داده شده . قوله تعالي : أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ . سوره انشراح آيه 1 آيا سينه ات را ( از علم و معرفت و ايمان ) توسعه و وسعت نبخشيديم ؟ . رابعا : انسان مسجود ملائکه شد . قوله تعالي : وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبي وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرينَ . سوره بقره آيه 34 . در زماني که گفتيم از براي ملائکه ها که سجده کنيد براي آدم . همگي سجده کردند مگر ابليس که اباء و امتناع و تکبر کرد و از گروه کافرين گرديد . خامسا : خداوند همه چيز را مسخَّر انسان کرد حتي حيوانات را . قوله تعالي : اللَّهُ الَّذي سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْکُ فيهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ . سوره جاثيه آيه 12 . وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً مِنْهُ إِنَّ في ذلِکَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَ . سوره جاثيه آيه 13 . خداست آنکه براي شما دريا را مسخَّر گردانيد تا کِشتي به امر خدا آسان در آب جاري شود و از آن ( به تجارت و سفر ) از فضل خدا روزي طلبيد شايد که شکر نعمتش به جاي آريد . * و آنچه در آسمان ها و زمين بود تمام آن ها را مسخَّر شما گردانيد . در اين کار نيز براي مردم با فکرت ( و با معرفت ) آيات قدرت ( خداوند ) کاملا پديدار و آشکار است .
قوله تعالي : هُوَ الَّذي خَلَقَ لَکُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوي إِلَي السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ . سوره بقره آيه 29 . اوست آنکه آفريد از براي شما هرچه در زمين است سپس به خلقت آسمان پرداخت و آن را هفت آسمان ساخت و او به هرچيزي بسيار دانا است .
قوله تعالي :وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فيها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ . سوره نحل آيه 5 .
و چهارپایان را خلقت کرد که به (موی و پشم) آنها گرم میشوید و از آنها فواید بسیار دیگر برده و از (شیر و گوشت) آنها غذای مأکول میسازید.
قوله تعالي : وَ لَکُمْ فيها جَمالٌ حينَ تُريحُونَ وَ حينَ تَسْرَحُونَ سوره نحل آيه 6 . و چون به چراگاه بيرون روند زيب و افتخار شما باشند و از کُرک و پشم آن ها تجمُّل و انواع لباس هاي فاخر تهيه کنيد .
قوله تعالي :وَ تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ إِلي بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بالِغيهِ إِلاَّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ سوره نحل آيه 7 . وبارهاي سنگين شما را از شهري به شهري ديگر برند که جز با مشقت بسيار نتوانيد بُرد و خدا در باره شما رئوف و مهربان است .
قوله تعالي : وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَميرَ لِتَرْکَبُوها وَ زينَةً وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ سوره نحل آيه 8 . واسب و اَستر و حمار را براي سواري و تجمل مسخَّر شما گردانيد و چيز ديگري هم که شما هنوز نمي دانيد براي (سواري و...) شما خواهد آفريد .
قوله تعالي : وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ في ذلِکَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ سوره نحل آيه 12 .
او شب و روز و خورشید و ماه را مسخّر شما ساخت و ستارگان نیز به فرمان او مسخّر شمایند در این ، نشانه هایی است ( از عظمت خدا ، ) برای گروهی که عقل خود را به کار می گیرند!
"و نیز آنچه در زمین برای شما آفرید و به انواع گوناگون و اشکال رنگارنگ در آورد (همه را مسخر شما کرد)؛ همانا در این کار هم آیت و نشانهای ( پروردگار ) بر مردم هشیار پدیدار است."
وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَي الْفُلْکَ مَواخِرَ فيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ سوره نحل آیه 14 .
او کسی است که دریا را مسخّر ( شما ) ساخت تا از آن ، گوشت تازه بخورید و زیوری برای پوشیدن ( مانند مروارید ) از آن استخراج کنید و کشتیها را می بینی که سینه دریا را می شکافند تا شما ( به تجارت پردازید و ) از فضل خدا بهره گیرید شاید شکر نعمتهای او را بجا آورید!
سادسا : انسان خَليفةُ الله است در روي زمين . منصب خلافت که منصب و موهبت اعظم الهي است به او تفويض شد و خداوند او را جايگزين خودش قرار داد در روي زمين . قوله تعالي : وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ سوره بقره آيه 30 .
( به خاطر بیاور ) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین ، جانشینی [ نماینده ای ] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد و خونریزی کند؟! ( زیرا موجودات زمینی دیگر ، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز ، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان ، عبادت است ، ) ما تسبیح و حمد تو را بجا می آوریم ، و تو را تقدیس می کنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را می دانم که شما نمی دانید.»
قوله تعالي : يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوي فَيُضِلَّکَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ سوره ص آيه 26 . اي داود به درستي که قرار داديم ترا جانشيني در زمين پس حکم کن ميان مردم بحق و پيروي مکن هوي و هوس را که گمراه مي کند تو را از راه خدا . به درستي که آنان که گم (گمراه )مي شوند از راه خدا به جهت اینکه روز حساب را فراموش کرده اند ، به عذاب سختي معذَّب خواهند شد .
سابعا : يکي از خواص و مختصات انسان حِکمت است . حکمت را که در واقع نور و علم لدُنّي و موهبت عُظماي الهي است . خداوند مَنّان امتنانا به بعضي از انسان ها اختصاص داد و حيوان از اين موهبت بي بهره است و نصيب او (صُمٌّ بُکْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ سوره بقره آیه 18) است و بحث مفصّلش انشاء الله تعالي در جاي خود خواهد آمد .
ثامنا : از خواصِّ انسان ، تصرف و دخالت در امور طبيعت و جهانِ ماده است . تنها انسان است که موفق گشت و توانست مُهر تصرف خويش را بر امور جهانِ طبيعت و ماده زند و با جستجوي عميق و انديشمندانه خويش آثار و خصوصيات و خواص اشياء و امور طيبعت را با تجربه و علم بيابد و بدست آوَرَد و با حوادث سرسام آور آن به خوبي به مُحاربه و جنگ بپردازد و با تحوّلات و تغييرات در آن ، آن را در راه اهداف و آرمان هايش بکار گيرد و بر آن ها غالب و مسلط شود و آن ها را خادمِ اهداف و آرمان و اغراضش سازد و خودش را مخدوم آن ها قرار دهد و ايجاد دگرگوني در طبيعت بنمايد ، برخلاف ساير حيوانات که فقط از مزاياي طبيعت بهره مي گيرند و اگر تصرفي هم در امور طبيعت داشته باشند اندک و ناچيز است . ( براساس غريزه خاصي که خداوند در نهادشان قرار داد تصرفات اندکي نيز دارند )
تاسعا : از خواص و خصوصيات انسان ، خوف و خشيت به خداوند است . قوله تعالي : .... إِنَّما يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ غَفُورٌ سوره فاطر آيه 28 که اين خشيت در حيوانات نيست .
مسئله را در اين باره خلاصه و سخن را کوتاه کنيم . تکريم خداوند انسان را از جهات عديده است از قبيل نطق ، عقل ، شعور ، فهم و درک در سطح بالا و صورت حَسَنه و نیکو و قامت معتدله و موزون و مسلط کردن او را بر ساير موجودات مادّيه مطلقا و امثال ذلک ، ذرّه اي از اقيانوس بي کران فضائل او را در خور استعداد خودمان بيان و اظهار داشتيم . ان شاءالله تعالي تا آنجا که براي ما مقدور است عنان قلم را در همين راستا رها مي کنيم تا پرده از اسرار حقيقت او در حد ظرفيت خود برداريم .
وجود انسان معمّا و طلسمي است بي کران . رسيدن به عمق اين معمّا کاري است دشوار و بيرون از حدّ توان چنانچه خواجه حافظ در اين باره خوب مي گويد :
وجود ما معمايي است حافظ که تحقيقش فسون است و فسانه
هرکسي که در باره شناخت وجود و حقيقت انسان چيزي گفت يا مطلبي نوشت به اندازه اطلاعات ودر خور فهم خودش بوده نه اينکه حقيقت انسان را کما هُوَ حَقُّهُ شناخته ودر باره او قضاوت کرده باشد . مانند کساني که در تاريکي براي شناخت فيل مي روند و هر يک ، عضوي از اعضاي فيل را لمس کند . مثلا يکي دستش به گوش فيل برخورد کند و بگويد فيل مانند بادبزن است ، ديگري با پشت فيل تماس پيدا کند و آن را مانند تختي بپندارد ، ديگري با پاي فيل تماس پيدا کند و آن را مانند اُستوانه و ستون بشمارد ، بنابراين سخن هريک در باره فيل در خور فهم و تماس آنها در تاريکي با فيل بوده است نه اينکه فيل را کما هُوَ حَقُّهُ شناخته باشند و به حقيقت او پي برده باشند . حقيقت انسان هم همينطور است . هرکسي در باره او يک طور بحث کرده و شناخت بخصوصي دارد مانند فلاسفه و عُرَفاء و رفتارشناسان ( که خودشان را معروف کرده اند به روانشناس و حال آنکه روانشناسي مربوط به اينها نيست ، بلکه مربوط به عرفان و عُرَفاء است ) و همچنين اطبّاء و جامعه شناسان و امثال ذلک . هرکدام از اين طايفه در باره او به اندازه فهم و اطلاعاتشان بحث کرده و شناخت پيدا کرده اند . هيچکدام از اينها به حقيقتش در واقع نرسيده و محتواي او را درک نکرده اند . واقعيت و حقيقت انسان بالاتر از اينهاست . عَنقاي وجود او در اوج و اَعلي قُلَل جبال قاف قرار گرفته و کوتاه فکران در معارف و واماندگان در طريق و فاعلين در غفلت به اصطياد حقيقت وجود او نائل نمي شوند و نخواهند شد .
**تايپ و اصلاح و کمي اضافات : توسط استاد سيداصغر سعادت ميرقديم