آيت الله سيد محمد جواد علوي بروجردي («نوه» مرحوم آيت الله سيد حسين طباطبايي بروجردي از مراجع و زعيم حوزه علميه قم) :
..... ..... .... آيتالله بروجردي قُدِّسَ سِرُّه به کتاب عَبَقاتُ الأَنوار ميرحامد حسين توجه بسيار داشتند...... .....
زحمتهايي که امثال ميرحامد حسين کشيدند، بسيار با اهميت و با ارزش است؛ ايشان نزديک به 400 طريق براي واقعه غدير در کتاب عَبَقاتُ الأَنوار نقل کرده است، مرحوم ميرحامد حسين، ادله و احاديث غدير را آورده است. بعد هر طريق را با نظر اهل تسنن از نظر رجالي تصحيح کرده است. اما فقط هنرش اين نيست، اين هم کار بسيار بزرگي است، اما بزرگتر از اين آمده مصدّقين اين افراد را، يعني آن کساني از رجاليون اهل تسنن را که “ثقه” گفتند دو نفر از افراد و علماي اهل تسنن آورده که آن را تصديق کردند و اين کار بسيار پرزحمتي است.
آيتالله بروجردي قُدِّسَ سِرُّه به کتاب عَبَقاتُ الأَنوار ميرحامد حسين توجه بسيار داشتند. حتي در درس خودشان اين کتاب را ترويج ميکردند. الان در زمان ما مثل عَبَقات تأليف نميشود. منتها اشکال عَبَقات اين بوده که مجموعهاي دائِرةُالمَعارفي است و اگر بخواهد چاپ شود، بيش از صد جلد خواهد شد. تمام احاديث مربوط به ولايت آقا اميرالمومنين (عَلَيهِِ السَّلامُ ) را به همين شکل جمع آوري کرده است از حديث يَومُ الدّار گرفته تا واقعه غدير ولي بعضي از مجلدات و احاديث به فارسي و بعضي به عربي و هندي هم هست. مرحوم آقاي مولانا سي يا چهل جلد اين مجموعه را تعريب کرده بود، اما من هنوز نديدهام که بهطور کامل عرضه شده باشد. آيتالله سيد علي ميلاني «رحمة الله عليه» هم مقداري از آن را تعريب کرده بودند. اين مجموعه کتاب بسيار شامخي است، اما شناخته شده هم نيست. علامه اميني در الغدير اساساً در خصوص غدير در وادي ديگري بودند و ادله ديگري براي آن آوردهاند. يعني به راويان غدير و اشعاري که درباره اين واقعه سروده شده اشاره کرده و تکيه اصلياش بر روي آن شواهد است و در ابتداي کتاب هم به اين مسئله اشاره کرده است. اما صاحب عَبَقات، تمام آن رواياتي را که درباره ولايت اميرالمؤمنين موجود است، از جمله حديث غدير و حديث ثقلين را آورده است. مثلاً حديث ثقلين قسم دلالت و قسم سند دارد که آنها را در اثرش آورده است و انصافاً زحمت کشيده است.
ميرحامد حسين و تحمل مشقات فراوان براي پژوهش در باب غدير
سابقاً من به کتابخانه ايشان در هند، در شهر لکهنو رفته بودم. در لکهنو نوهها و نبيرههاي ايشان بودند و نقل ميکردند که ميرحامد حسين در اواخر عمر از حيث حرکت مشکل پيدا کرده بود. لذا رختخواب و بساطش را طوري مهيا کرده بودند که وقتي او دراز ميکشيده، روي سينهاش تختهاي ميگذاشتند که کتاب را روي آن بگذارند و ايشان بخواند و فکر کند و بگويد تا کاتبي بنويسد. بر اثر مداومت بر همين کار، تمام روي سينه ايشان پينه بسته بوده است. شخصيت عجيبي داشته، معروف است که ايشان براي دسترسي به برخي کتابها به مدينه رفته بود. از آنجا که کتابها و مستنداتش همه در دسترس ايشان نبود، شنيده بود برخي نسخههاي مورد نيازش در مدينه است. در خانه يک عالم سُنّي خادم ميشود تا به اين کتابها دسترسي داشته باشد. آن زمان هم کپي و امثال اينها نبوده است. ميرحامد حسين بعد از مدتها جلب اعتماد آن عالم سُنّي، از او اجازه گرفته بود که شبها در کتابخانه بماند و از کتابها استفاده کند و شروع کرده بود به نوشتن بعضي از نسخ. کارش که تمام ميشود به قصد خروج از مدينه حرکت ميکند. آن عالم سنّي متوجه ماجرا ميشود. ميرحامد را تا جده تعقيب ميکند؛ اما ميرحامد ديگر سوار کشتي شده بود و آن عالم سُنّي نتوانسته بود به او دسترسي پيدا کند. ميرحامد حسين چنين آدم فوقالعادهاي بوده است.
https://fa.shafaqna.com/news/621261/