حکیم عسکری

 

 

***نسیم معرفت***

 

 

 

به نام خدا

 

 

وِیژگی های شخصی وعلمی وفکری ومعنوی مرحوم حکیم عسکری گیلانی

 

 

 

1- ** باتقوی و باایمان و بااخلاص  و اهل توکل بود.

 

2- ** عالم ربانی بود.

 

3- ** استادی حاذق وماهر در تدریس علوم فلسفی وکلامی وعرفانی بود.

 

4- ** بیش از 30 سال تدریس کرد

 

5- ** مسلط بر متون فلسفی وکلامی وعرفانی بود

 

6- ** دوازده سال ازمحضردرس فلسفی وعرفانی حضرت علامه محمد حسین طباطبایی بهره برد

 

7- ** هشت سال از محضرحضرت امام خمینی استفاده نمود

 

8- ** پانزده سال ازمحضرحضرت آیت الله سیدمحمد رضا گلپایگانی بهره مند گشت

 

9- ** اهل دعا و مناجات وذکر بود.

 

10- ** اهل صفا و صداقت وصمیمیت بود.

 

11- ** طالب و تشنه حقیقت بود

 

12- ** اهل اندیشه و تفکر بود

 

13- ** فروتن و متواضع بود

 

14- ** اهل صبر و بردباری و شکیبایی بود

 

15- ** سختی ها و مرارت های دنیا و حوادث را لمس کرده بود

 

16- ** در هشت سالگی پدرش را از دست داد

 

17- ** باتجربه و کارآزموده بود

 

18- ** دلبستگی به مقام و منصب و شهرت و... نداشت

 

19- ** مرحوم علامه طباطبایی به ایشان توجه داشت

 

20- ** به تربیت طلاب وشاگردان اهتمام داشت

 

21- ** ژرف اندیش بود

 

22- ** به کیفیت درس توجه و اهتمام داشت

 

23- ** از کبر و غرور مبری بود

 

24- ** دارای ذهن باز و منبسط بود و از انجماد فکری و دُگم اندیشی  متنفر بود

 

25- ** اهل شب و تهجد بود

 

26- ** همیشه قبل از اذان صبح بیدار بود

 

27- ** ازنظر وضع معیشتی و اقتصادی ،متوسط بود

 

28- ** وابستگی مالی به هیچ جایی نداشت و مستقل بود

 

29- ** زهد عالمانه داشت

 

30- ** سنگین و متین و با وقاربود

 

31- ** دور اندیش بود

 

32- ** مجلس درسش ساده وبی آلایش بود

 

33- ** نکات واشعار زیادی از عرفاء و بزرگان  از حفظ بود و به زیبایی می خواند وبیان می کرد و قدرت بالایی در تمثیل داشت و مطالب سنگین فلسفی و عرفانی را با مثال های زیبا  تبیین می نمود .

 

34- ** نکته سنج و دقیق بود

 

35- ** اهل قلم بود

 

36- ** اهل نظم وبرنامه در زندگی  بود

 

37- ** تحت تأثیر این و آن قرار نمی گرفت

 

38- ** جوگیر و جوزده نمی شد

 

39- ** استقلال فکری داشت

 

40- ** مرید و مُحب امام خمینی ره بود و اکثر اوقات عشق و ارادت خود را به امام و نظام جمهوری اسلامی نشان می داد و اظهار می کرد

 

41- ** به عرفان حضرت امام خمینی ره خیلی اهمییت می داد

 

42- ** می فرمود حضرت امام خمینی از جمله عرفایی بود که یک امت را به سوی خدا حرکت داد

 

43- ** درمسائل عرفانی بیشتر متأثِّر از حضرت امام خمینی  وحضرت علامه طباطبایی بود

 

44- ** به تبلیغ اهمیت می داد

 

45- ** باجوانان و فرهیختگان و طلاب و فضلاءو دانشمندان و دانشجویان و اساتیدِ دانشگاه ارتباط داشت

 

46- ** بی تکلف و راحت بود

 

47- ** حریم برای خودش ایجاد نمی کرد که کسی جرئت نکند به ایشان نزدیک شود

 

48- ** تکبر علمی و اخلاقی نداشت

 

49- ** از گعده گیری ها بدش می آمد

 

50- ** از اِتلاف عمر ناراحت می شد

 

51- ** ازعقب ماندگی حوزه های علمیه از جامعه و زمان نگران بود

 

52- ** باتصوف بازی وصوفی گری مخالف بود

 

53- ** باانحرافات عقیدتی و اخلاقی برخورد عالمانه و قاطع برخورد می کرد

 

54- ** باانحرافات فکری در گیلان برخورد می کرد

 

55- ** در حال ساده زیستی تدریس می کرد

 

56- ** به بهداشت اهمیت خاصی می داد و از ژولیدگی بدش می آمد

 

57- ** می فرمود طلبه های گیلانی و مازندرانی خوش تیپ وخوش پوش هستند

 

58- ** ازاینکه عده ای رعایت بهداشت کوچه وخیابان را نمی کردند ،ناراحت می شد

 

59- ** معتقد بود که شریعت و طریقت و حقیقت یک چیز است و جدای از هم نیستند و خودش نیز هرسه را باهم داشت

 

60- ** دررابطه با مسائل دینی اهل تسامح و تساهل نبود

 

61- ** معتقد بود که در مسائل ومعارف دینی باید در حد بالا مطالعه داشته باشیم

 

62- ** بامردم و جوانان با گشاده رویی روبرو می شد

 

63- ** از صدای خوش و آهنگ زیبا در چهارچوب شرع خوشش می آمد

 

64- ** ازشتابزدگی در امور پرهیز می کرد و به اصطلاح  عجول نبود

 

65- ** اهل نظم در زندگی و در تد ریس بود

 

66- ** با پای پیاده به تدریس می آمدند

 

67- ** حالت درون گرایی داشتند

 

68- ** اهل ادعای فضل و کرامات نبود و از این کارها بیزاری می جُست

 

69- ** ایشان بااینکه مسلط به همه کتب عرفانی و فلسفی و کلامی و...بود ولی خود رانشان نمی دادند و بعدا افراد به شخصیت علمیش پی می بردند

 

70- ** از نظر شیوه تدریس متأثر از علامه طباطبایی بودند و به متن کتب علمی بسیار اهمیت می دادند و می فرمود مرحوم علامه مُلّامَتنی بود و به متن کتاب علمی اهمیت می داد

 

71- ** دنبال گنبد و بارگاه برای خودش بعد از مرگ نبود

 

72- ** به فکر اصلاح جامعه بود  روی این جهت به تبلیغ اهتمام می ورزید

 

73- ** به امور فرهنگی و معنوی اهمیت می داد

 

74- ** گمنام زندگی کرد

 

75- ** ازسن نوجوانی عشق و علاقه به معقول داشت ومی فرمود اگر واعظی در محل ما منبر می رفت هرگاه از معقول می گفت من به وجد می آمدم

 

76- ** می فرمود  شاخ و بال های اضافی علم را باید قیچی کرد و نباید طلبه را معطل کرد

 

77- ** روش فعلی و قبلی حوزه را نمی پذیرفت و معتقد بود که باید حوزه در همه زمینه ها متحول شود و تکامل پیداکند

 

78- ** ازاینکه طلاب بی انگیزه درس می خوانند  انتقاد می کرد و ناراحت می شد

 

79- ** می فرمود طلبه باید خودش را به یک استاد ماهر بسپارد که سال ها در خدمت آن استاد باشد تا ساخته شود

 

80- ** ایشان حتی روزهای تعطیلی هم گاهی برای بعضی از طلاب مُجِدّ درس می گذاشتند

 

81- ** مُوحِّد واقعی بود

 

82- ** اهل دروغ وحیله و مکرو نیرنگ و کلک نبود

 

83- ** به (لامُؤَثِّرَ فِی الوُجُودِ اِلَااللهُ) باور  داشت

 

84- ** به رزق مقدر اعتقاد و ایمان داشت

 

85- ** درس وتدریس را به جهت گرما و سرما و باران و باد و... تعطیل نمی کرد. در یک روز طوفانی و بارانی یکی از شاگردان از ایشان سؤال می کند اگر باران ادامه پیدا می کرد وخیابان آب می آمد بازهم به درس وکلاس تشریف می آوردید؟!! فرموده بود: اگر خیابان آب می گرفت قایق کرایه می کردم و از روی آب می آمدم و درس را تعطیل نمی کردم

 

86- ** به کیفیت غذا توجه داشت نه کمیت

 

87- ** از گوشت در حد نیاز استفاده می کرد و بیشتر از میوه جات مصرف می نمود

 

88- ** ناهار و شام و صبحانه بطور متعارف میل می فرمود

 

89- ** به تحصیل فرزندان اهمیت می داد

 

90- ** می فرمود روزگار ما روزگاری نیست که دختران بی سواد باشند. می فرمود الگوی ما در تحصیل علم ودانش حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها ) است

 

91- ** از تک بُعدی پرهیز می کرد و از آدم های تک بُعدی بدش می آمد

 

92- ** به منبر و  وعظِ عالمانه اهمیت می داد و از منبرهای کشکولی و جنگلی خوشش نمی آمد

 

93- ** می فرمود منبرها و خطابه ها باید نوآوری داشته باشد ودر شنونده تحول ایجاد کند

 

94- ** معتقد بود که طلاب و ارباب عَمائم(مُعمّمین) باید هدفمند درس بخوانند و هرکس استعداد و ذوق خود را بشناسد که چه کاره می خواهد بشود؟

 

95- ** از حرکات سبک وجاهلانه بعضی از اهل علم ناراحت می شد

 

96- ** می فرمود اهل علم اگر منکری را دیدند باید فورا تذکر دهند و ملاحظه اشخاص را نکنند

 

97- ** در کلاس درس  اجازه اشکال بی مورد به شاگردان نمی داد ومی فرمود اشکال بی مورد باعث اِتلاف وقت و تضییع حق دیگر شاگردان است

 

98- ** با وقار راه می رفت و از عجله و شتاب در راه رفتن پرهیز می کرد

 

99- ** می فرمود طلبه باید عزت نفس داشته باشد

 

100- ** می فرمود اهل علم باید حرّیت و کرامت خودشان را حفظ کنند

 

101- ** می فرمود بدون فلسفه و عرفان بسیاری و یا حداقل بخشی از روایات قابل تفسیر نیست

 

102- ** می فرمود حوزه باید درهمه عرصه های علمی از دنیا جلوتر باشد و یا لااقل عقب نباشد

 

103- ** می فرمود محال است که من قبل از اذان صبح بیدار نباشم و بعد از اقامه فریضه صبح دیگر نمی خوابید تا بعداز صرف ناهار

 

104- ** می فرمود سعی می کردم که وقتم را تلف نکنم

 

105- ** به طبیعت و باغ و بوستان علاقه داشت و می فرمود تابستان ها که به گیلان مسافرت می کردم یکی دو تا کتاب برمی داشتم و می رفتم در باغ کنار نهر آبی مطالعه می کردم

 

106- ** می فرمود با هرکس رفاقت نداشته باشید چون بعضی ها هم ضرر و هم ضِرارند

 

107- ** از جمع کردن کتاب مخالف بود و می فرمود طلبه نباید زیاد کتاب بخرد بلکه می بایست خود محقق باشد . جمع کتب انسان را از تحقیقات باز می دارد

 

108- ** در خانه اش یک کتابخانه کوچک داشت که بیشتر کتاب های منبع را شامل می شد.

 

109- ** خوش مجلس وخوش صحبت بود

 

110- ** به مطالعه کتاب های علمی و مفید اهمیت می داد

 

111- ** هرکتابی را که مطالعه می کرد بعد از فیش برداری و برگزیدن نکات لازم و مفید، آن را یا به کتاب فروشی ها و یا به افراد رد می کرد

 

112- ** به اشعار شعراء نامی توجه داشت مخصوصا اشعار حافظ شیرازی وجلال الدین مولوی

 

113- ** به قرآن و نهج البلاغه و کلمات معصومین  علیهم السلام بسیار و بسیار اهمیت می داد

 

114- ** می فرمود کلمات وسخنان بزرگان و عرفاء و فلاسفه را خشک به مردم تحویل ندهید چون برای مردم ثقیل و سنگین است  بلکه آنها را رنگ و لُعاب بزنید و به مردم بدهید

 

115- ** می فرمود هرشب قبل از خواب سه مرتبه سوره توحید را هدیه به روح استادم  مرحوم علامه طباطبایی میکنم

 

116- ** می فرمود آنهایی که به بزرگانشان توهین وبی حرمتی می کنند عاقبت خوبی ندارند

 

117- ** می فرمود بعضی ها حماری زیستند و حماری رفتند

 

118- ** می فرمود خیلی ها شهرت دارند ولی در معارف الهی کودک وعوام هستند

 

119- ** حرّاف و پرحرف نبود و به قدر نیاز صحبت می کرد

 

120- ** دهن بین و زودباور نبود

 

121- ** به ماست خیلی علاقه داشت

 

122- ** سرسفره از غذا و خورشت و چیزهای  نزدیک خود بر می داشت و در هنگام غذا از سخن گفتن و نگاه به دیگران پرهیز می کرد

 

123- ** در منزل حتی المقدور کارهای مربوط  به خویش را خودش انجام می داد

 

124- ** در حال تدریس در یکی از مدرس های فیضیه دچار عارضه قلبی شد که عصر همان روز به دیار باقی شتافت

 

به بنده (سید اصغر سعادت میرقدیم) می فرمود من به شما امیدوارم وشما آثارم را زنده می کنید

 

 

 

تهیه شده توسط سیداصغرسعادت میرقدیم در تاریخ 26/ 3/    1393

 

 

 

***مطالب فوق نکاتی است که بخشی از آن را بنده در ایشان یافتم ویا به اینجانب فرمودند وبخشی دیگر برگرفته از مصاحبه حجت الاسلام جناب آقای بهرام دلیرنقده ای و مصاحبه حجت الاسلام جناب آقای عبدالرحیم اباذری ونوشتاری ازحجت الاسلام جناب آقای جعفرمهدی پور لنگرودی ارباستانی ، می باشد.

 

سیداصغر سعادت

 

 ********************************************


**یادی آوری : سایت حوزه نیوز متن زیر رو که به  قلم حجت الاسلام جعفر مهدی پور گیلانی است  از  وبلاگ (سایت) حکیم زین العابدین عسکری گیلانی گرفته و کپی نموده ولی متأسفانه رعایت امانت از جهت  ذکر منبع  ننموده است .

** حوزه نیوز : درس و بحث این روحانی هیچگاه تعطیل نشد+(کلیک)

 

 

 

 

کد خبر: 377313 | تاریخ مخابره :۱۳۹۵/۲/۶ - ۱۶:۳۴ | سرویس: علمی، فرهنگی 71
فرزانگان؛
درس و بحث این روحانی هیچگاه تعطیل نشد
حوزه/ یکی از شاگردان به استاد عرض کرد: جناب استاد! اگر باران ادامه پیدا می کرد و آب خیابان ها را می گرفت، باز هم تشریف می آوردید؟. مرحوم حکیم عسکری گفت: اگر آب خیابان را می گرفت، قایق کرایه می کردم و از روی آب می آمدم و درس را تعطیل نمی کردم.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری«حوزه» ، گوشه ای از زندگینامه مرحوم حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی گیلانی (ره) را به قلم حجت الاسلام جعفر مهدی پور، از شاگردان آن مرحوم منتشر می کند.

سرزمین خطه گیلان سرزمین عالِم خیزی است. شهید مطهری (ره) می گوید: اکثر فلاسفه از سرزمین گیلان و مازندران بوده اند؛ بسیاری از این علماء و حکماء، گمنام زیستند و گمنام مُردند.

یکی از علمای گیلانی می گفت: در قدیم الایام اکثر ائمه جماعت رشت مجتهد بودند حتی در فن منبر مجتهد بودند.

در نهاد مرحوم حکیم عسکری گیلانی گویا ذوق عرفان و معقول تعبیه شده بود. ایشان می گفتند: از سن نوجوانی علاقه به معقول داشتم. اگر واعظی در محل ما منبر می رفت هرگاه از معقول می گفت من به وجد می آمدم.

وی می عنوان می کردند: شاخ و بال علم را باید زد و طلبه را معطل نکرد. روش فعلی و قبلی حوزه را نمی پذیرفت و معتقد بود که باید حوزه در همه زمینه متحول شود و تکامل پیدا کند. وی از این که طلبه سال ها بدون انگیزۀ خاصی در دروس فقه و اصول شرکت نماید، انتقاد داشتند. ایشان می گفتند: طلبه باید خودش را به یک استاد ماهر بسپارد که سال ها در خدمت آن استاد باشد تا ساخته شود.

آن حکیم فرزانه به درس و تدریس بسیار اهمیت می داد. گاهی اوقات اگر شاگرد را مُجدّ می دیدند، روزهای تعطیل هم تدریس داشتند. روی نظم خیلی پافشاری می کردند. یک بار به این حقیر تلفن زدند که ساعت 8 شب به منزل بیا با شما  کار دارم. من کمی دیرتر رفتم؛ ایشان ناراحت شدند که چرا سر ساعت نیامدی؟.

یکی از مهم ترین ویژگی های مرحوم حکیم عسکری این بوده که ایشان موحد واقعی بودند. گویا خون، پوست و گوشت شان  ندا می داد که: «لامؤثّر فی الوجود الاّ اللّه». می گفت: رزق ما که مقدر شده دیگر تملق و شرک ورزیدن یعنی چه؟!!؛ چرا طلبه خودش را کوچک کند و وقار خود را از دست بدهد؟.

یک وقتی به من گفت: اگر حادثه ای برایم رخ بدهد سه هزار تومان پول ندارم. از لحاظ مسکن در مضیقه بودند، ولی صبور بودند.

یک روز در درس فصوص به جهت اینکه هوا طوفانی بود، مردد بودم که بروم یا نه؟. با خود گفتم امروز درس رفتن لازم نیست چون استاد هم بعید است بیایند، ولی طاقت نیاوردم و رفتم. اتفاقا دیدم که استاد زودتر تشریف آوردند. یکی از شاگردان به استاد عرض کرد: جناب استاد! اگر باران ادامه پیدا می کرد و آب خیابان ها را می گرفت، باز هم تشریف می آوردید؟. مرحوم حکیم عسکری گفت: اگر آب خیابان را می گرفت، قایق کرایه می کردم و از روی آب می آمدم و درس را تعطیل نمی کردم.

مرحوم حکیم عسکری در صرف غذا به کیفیت آن نظر داشته و از گوشت خیلی کم و در حد نیاز استفاده می کرد و بیشتر میوه جات مصرف می نمودند. مرحوم بوعلی سینا عبارتی دارد که می گوید: انسان، گوشت خوار نیست چون مثل حیوانات درّنده دندان تیز ندارد و علف خوار نیست چون معده اش مثل معده حیوانات نیست که بعدا  نشخوار کند و دانه خوار هم نیست چون مثل پرندگان منقار ندارد؛ پس انسان میوه خوار است. روی این جهت مرحوم حکیم عسکری بیشتر از میوه جات استفاده می کرد. ناهار و شام و صبحانه به طور متعارف میل می کرد.

آن بزرگوار روی تحصیلات فرزندان خیلی حساس بود؛ به فرزندان دختر و پسر خود سفارش می کرد: روزگار ما، روزگاری نیست که دختران بی سواد باشند. الگوی ما حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها است؛ اگر آن حضرت بی سواد بودند ما هم دختران خود را به مدرسه نمی فرستادیم و بی سواد بار می آوردیم در حالی که حضرت فاطمه (س) زنی است که مخزن علم خداوند سبحان است. آیا سزاوار است که دختران ما درس نخوانند و مدارج عالیه را احراز نکنند؟.

مرحوم حکیم عسکری منابر بعضی از وعاظ را نقد و اشکال می کرد و می گفت: منبرهای آنها بدآموزی دارد و مردم را حیران و سرگردان می کند چون خود گوینده تک بُعدی تحصیل داشته است. بالای منبر از توحید سخن می گویند در صورتی که نمی فهمند توحید یعنی چه؟!

وی متذکر می شد: منبرها کشکولی شده، یا اینکه یک حدیث نابی را روی منبر مطرح می کند و بعد بلد نیست که آن را معنی و تفسیر کند. یک آش قلمکاری درست می کند و تمام می کند.

وی می گفت: برخی از روحانیون سال ها در حوزۀ مقدسه بوده و هستند، ولی معلوم نیست که چه کاره اند؟؛ نه فقیه شدند و نه فیلسوف و نه ادیب، بلکه یک زندگی عوامی و تکرار و مکررات دارند. برخی از وعاظ و اهل منبر نوآوری ندارند. منبرها و خطابه ها باید نوآوری داشته باشد و در شنونده تحول ایجاد کند.

مرحوم حکیم عسکری در خطاب به اهل علم می گفت: با اهل بازار رابطه داشته باشید، ولی بگو و بخند نداشته باشید و کاری نکنید و حرکاتی انجام ندهید که تجار و اهل بازار بر شما تسلط و جرئت پیدا کنند.

وی از تقدس خوششان می آمد ولی از مقدس مآبی خوشش نمی آمد. یک وقتی من قصه ای برایشان نقل کردم و ایشان لبخندی زدند. گفتم: یکی از اساتید می گفت؛ فلان عالم زاهد اهل فلان شهر وقتی که از دنیا رفت او را در مَغسل گذاشتند که غسل میت بدهند؛ دیدند که گردن آن عالم خیلی کج است و چانه شان به سینه اش چسبیده است. از فرزندش سؤال شد؛ پدر شما چرا گردنش اینقدر کج شده و به سینه اش چسبیده است؟. فرزندش گفت: برای اینکه مرحوم ابوی در زمان حیات شان توی کوچه و خیابان که راه می رفته سرشان را خم می کردند و پایین می آوردند که مبادا چشمش به زن نامحرم بیفتد.

مرحوم حکیم عسکری بعد از شنیدن این قصه لبخند ملیحی زد و گفت: چرا یک عالم این تفکر را داشته باشد؟ انسان باید سرش را بالا بیاورد و راه برود و اعتماد به نفس داشته و بر خودش تسلط داشته باشد و نگاه به نامحرم نکند؛ از طرفی هم سرش را بالا بیاورد و جامعه را تحت نظر بگیرد که اگر منکری را دید، نهی از منکر کند و الا سر را پایین آوردن و رفتن که هنر نسیت. مگر قرآن نمی فرماید: انبیاء در بازار راه می رفتند: «قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشي‏ فِي الْأَسْواقِ» (فرقان، 7)

بعد ادامه داد: اهل علم باید حرّیتشان را حفظ کنند و اگر منکری را دیدند فورا تذکر بدهند و ملاحظه اشخاص را نکنند.

یکی از ویژگی های مرحوم حکیم عسکری این بود که درس را خوب تفهیم می کرد و اجازه اشکال بی مورد به شاگردان نمی داد. ایشان معتقد بود، اشکال بی مورد باعث اتلاف وقت و تضییع حق دیگر شاگردان است.

راه رفتن وی هم حکیمانه بوده و با شتاب و عجولانه راه نمی رفتند، بلکه زودتر از منزل راه می افتاد و سر وقت در تدریس حاضر می شد.

آن مرحوم تهجد داشتند و می گفت: محال است که من قبل از اذان صبح بیدار نباشم؛ بعد از اقامه فریضه صبح دیگر نمی خوابید. می گفت: سعی می کردم که وقتم را تلف نکنم حتی تابستان که به گیلان مسافرت می کردم یکی دو تا کتاب برمی داشتم و در باغ کنار نهر آبی مطالعه می کردم.

وی سفارش می کرد: با هر کس رفاقت نداشته باشید و اگر دیدید که عمامه به سری  مفید نیست و مُجدّ نیست و اهمیت به درس نمی دهد با او رفاقت نداشته باشید بلکه فقط به سلام و احوالپرسی بسنده کنید چون این جور اشخاص هم ضررند و هم ضرار.

یکی دیگر از ویژگی های آن حکیم فرزانه این بوده که با جمع کردن کتاب مخالف بوده و می گفت: طلبه نباید زیاد کتاب بخرد بلکه می بایست خود محقق باشد. جمع کُتب طلبه را از تحقیقات می اندازد.

گفتنی است که علامه زین العابدین عسکری لشت نشائی، در سال 1308ش. در یکی از روستاهای بخش لشت نشا به نام نوحدان چشم به دنیا گشود. در سن هشت سالگی پدرش که از روحانیون سرشناس آن منطقه بود را از دست داد.

وی تا سن 16 سالگی در همان روستا کنار مادرش به عُسرت و سختی زندگی می کرد؛ سپس برای تحصیل علوم دینی و معارف الهی به سوی رشت حرکت کرد و در مدرسه مهدویه متصل به مسجد معروف کاسه فروشان، سکنی گزید.

آن مرحوم کتاب جامع المقدمات و سیوطی را در آنجا خواند و تا آخر سال 1326 در آن مدرسه بود. در سال 1335 وارد درس کفایۀ الاصول و اسفار شد و از سال 1335 تا سال 1347 در حدود 12 سال افتخار شاگردی حضرت علامه طباطبائی (ره) را داشته است.

وی حدود دو سال در درس خارج فقه آیت الله العظمی بروجردی(ره) و آقای شیخ عباسعلی شاهرودی (ره) و آیت الله میرزا هاشم آملی(ره) و حدود هشت سال در درس خارج فقه و اصول، جامع المعقول والمنقول امام خمینی(ره) حاضر گشت. همچنین حدود پانزده سال به درس خارج فقه آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) شرکت داشت.

سرانجام آن مرحوم در روز یکشنبه مورخ 4/2/84 بر اثر عارضه قلبی و در سن 76 سالگی دارفانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت.

http://hawzahnews.com/detail/News/377313

 

** حوزه نیوز : درس و بحث این روحانی هیچگاه تعطیل نشد+(کلیک)

 

**یادی آوری : سایت حوزه نیوز متن بالا رو که به  قلم حجت الاسلام جعفر مهدی پور گیلانی است  از  وبلاگ (سایت) حکیم زین العابدین عسکری گیلانی گرفته و کپی نموده ولی متأسفانه رعایت امانت از جهت  ذکر منبع  ننموده است .

*****************************


** اصل متنی که در سایت حکیم عسکری آمده به شرح زیر است :

 

به نام خدا

شمه ای از زندگینامه مرحوم حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی گیلانی (ره)

به قلم حجت الاسلام جعفر مهدی پور لنگرودی ارباستانی

زمان نگارش: 28 / 2 /  1384

*تذکر:جناب حجت الاسلام جعفر مهدی پور یکی از شاگردان مرحوم حکیم عسکری بود وبیشتر اوقات باهم بودند وارتباط خانوادگی داشتند.

 

*قال الله تبارک وتعالی:ومن یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا وما یذّکّر الا اولوا الالباب سوره بقره آیه 269

 *قال امیرالمؤمنین سید العارفین سلام الله وصلوات الله علیه:الزموا انفسکم بدوام جهادها

*قال المعصوم ع:اذا مات عالم الفقیه بکت الارض اربعین صباحا

سرزمین خطه گیلان ،سرزمین عالم خیزی است. مرحوم شهید مطهری ره می فرماید که اکثر فلاسفه از سرزمین گیلان ومازندران بوده. بسیاری از این بزرگانِ علماء وحکماء ،گمنام زیستند وگمنام مردند. یکی از علماء بزرگ گیلانی می فرمودند:درقدیم الایام اکثر ائمه جماعت رشت مجتهد بودند حتی در فن منبر مجتهد بودند. برای اطلاع باید رجوع شود به کتب مربوطه که در باره علماء بُلدان نگاشته اند. بعضی از علماء خطه گیلان که شهره عام وخاص  دارند عبارتند از میرزای قمی ره مدفون در قبرستان شیخان قم –میرزای املشی- حجت الاسلام شفتی مدفون در اصفهان- حضرت آیت الله العظمی بهجت ( کثرالله امثالهم)

یکی از حکمای گیلانی مرحوم حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی بوده واین حقیر شمه ای از حالات آن حکیم فرزانه وگمنام را(به درخواست حجت الاسلام سید اصغرسعادت میرقدیم) به رشته تحریر درآوردم تاشاید بتوانم اندکی از زحمات این استاد گرانمایه را جبران کنم اگرچه این بزرگان را باید از نزدیک دید وگرنه بانوشتن یا شنیدن نمی توان آنها رامعرفی کرد. دیدن ودرک محضر آن بزرگان لذت واثردیگری دارد. قوله تعالی: واذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحی الموتی قال اولم تؤمن قال بلی ولکن لیطئن قلبی (سوره بقره آیه 260)

ذات اقدس حق بندگان خود را با سلائق مختلف آفرید یعنی در هرکس ذوق وشوق مخصوص قرار داده است که کمالش به همان بستگی دارد.در نهاد مرحوم حکیم عسکری گیلانی گویا ذوق عرفان ومعقول تعبیه شده بود. ایشان می فرمودند: از سن نوجوانی علاقه به معقول داشتم. اگر واعظی در محل ما منبر می رفت هرگاه از معقول می گفت من به وجد می آمدم.ایشان می فرمودند: شاخ وبال علم را باید زد وطلبه را معطل نکرد. روش فعلی وقبلی حوزه را نمی پذیرفت ومعتقد بود که باید حوزه در همه زمینه متحول شود وتکامل پیداکند. ایشان از اینکه طلبه سال ها بدون انگیز? خاصی در دروس فقه واصول شرکت نماید انتقاد داشتند. ایشان می فرمودند که طلبه باید خودش را به یک استاد ماهر بسپارد که سال ها در خدمت آن استاد باشد تا ساخته شود.

آن حکیم فرزانه به درس وتدریس بسیار اهمیت می دادند. گاهی اوقات اگر شاگرد را مُجدّ می دیدند روزهای تعطیلی هم تدریس داشتند. روی نظم خیلی پافشاری می کردند.یک وقتی به این حقیر تلفن زدند که بیا منزل کارت دارم، ساعت 8شب باید خودت را برسانی.من کمی دیرتر رفتم ایشان عصبانی شدند که چرا سرساعت نیامدی؟

بنده معتقدم یکی از مهمترین ویژگی های مرحوم حکیم عسکری این بوده که ایشان موحد واقعی بودند.گویا خون وپوست وگوشت شان  ندا می داد که:لامؤثّرفی الوجود الاّ اللّه. می فرمود:رزق ما که مقدر شده دیگر تملق وشرک ورزیدن یعنی چه؟!! می فرمود: چرا طلبه خودش را کوچک کند ووقار خود را از دست بدهد؟یک وقتی به من فرموده بودند که اگر حادثه ای برایم رخ بدهد سه هزار تومان پول ندارم. از لحاظ مسکن در مضیقه بودند ولی صبور بودند.

یک روز در درس فصوص به جهت اینکه هوا طوفانی بود مردد بودم که بروم یانه؟ با خود گفتم امروز درس رفتن لازم نیست چون استاد هم بعید است که بیایند ولی طاقت نیاوردم ورفتم. اتفاقا دیدم که استاد زودتر تشریف آوردند. یکی از شاگردان به استاد عرض کرد: جناب استاد اگر باران ادامه پیدا می کرد وخیابان آب می آمد باز هم تشریف می آوردید؟!! مرحوم حکیم عسکری فرمودند: اگر خیابان آب می گرفت قایق کرایه میکردم واز روی آب می آمدم ودرس را تعطیل نمی کردم.

مرحوم حکیم عسکری در صرف غذا به کیفیت آن نظر داشته واز لحوم (گوشت)خیلی کم ودر حد نیاز استفاده می کرده وبیشتر میوه جات مصرف می نمودند.مرحوم بوعلی سینا عبارتی دارد که می فرماید:انسان گوشت خوار نیست چون مثل حیوانات درنده دندان تیز ندارد وعلف خوار نیست چون معده اش مثل معده حیوانات نیست که بعدا  نشخوار کند ودانه خوارهم نیست چون مثل پرندگان منقار ندارد پس انسان میوه خوار است. روی این جهت مرحوم حکیم عسکری بیشتر از میوه جات استفاده می کردند. ناهار وشام وصبحانه بطور متعارف میل می فرمودند ودر ضمن از میوه جات استفاده می کردند.

آن بزرگوار روی تحصیلات فرزندان خیلی حساس بودند ذکورا واِناثا ومی فرمودند: روزگارما، روزگاری نیست که دختران بی سواد باشند. ایشان می فرمود: الگوی ما حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها است.اگر آن حضرت بی سواد بودند ماهم دختران  خود را مدرسه نمی فرستادیم وبی سواد بار می آوردیم در حالی که حضرت فاطمه س زنی است که مخزن علم خداوند سبحان است.آیا سزاوار است که دختران ما درس نخوانند ومدارج عالیه را احراز نکنند؟

مرحوم حکیم عسکری منابر بعضی از وعاظ را نقد واشکال می کردند ومی فرمودند:منبرهای آنها بدآموزی دارد ومردم را حیران وسرگردان می کنند چون خود گوینده تک بعدی تحصیل داشته است. بالای منبر از توحید سخن می گویند در صورتی که نمی فهمند توحید یعنی چه؟!  می فرمود: منبرها کشکولی شده  یا اینکه یک حدیث نابی را روی منبر مطرح می کند وبعد بلد نیست که آن را معنی وتفسیر کند. یک آش قلمکاری درست می کند وتمام می کند.

میفرمودند:بسیاری از ارباب عمائم(معممین)سال ها در حوز? مقدسه بودند وهستند ولی معلوم نیست که چه کاره هستند؟!! نه فقیه شدند ونه فیلسوف ونه ادیب بلکه یک زندگی عوامی وتکرار ومکررات دارند. می فرمود بسیاری از وعاظ واهل منبر نوآوری ندارند. منبرها وخطابه ها باید نوآوری داشته باشد ودر شنونده تحول ایجاد کند.

مرحوم حکیم عسکری  در خطاب به اهل علم  می فرمود:  با اهل بازار رابطه داشته باشید ولی بگو وبخند نداشته باشید وکاری نکنید وحرکاتی انجام ندهید که تجار واهل بازار برشما تسلط وجرئت پیداکنند.

 ایشان از تقدس خوششان می آمد ولی از مقدس مئابی خوشش نمی آمد.یک وقتی من یک قصه ای برایشان نقل کردم وایشان لبخندی زدند.قصه این بود که یکی از اساتید می فرمودند که فلان عالم زاهد  اهل فلان شهر وقتی که از دنیا رفتند اورا در مَغسل گذاشتند که غسل میت بدهند دیدند که گردن آن عالم خیلی کج است وچانه شان به سینه اش چسبیده است. از فرزندانش سؤال شد که پدر شما چرا گردنش اینقدر کج شده است وبه سینه اش چسبیده است؟!!فرزندانش گفتند برای اینکه مرحوم ابوی در زمان حیات شان توی کوچه وخیابان که راه می رفته سرشان را خم می کردند وپایین می آوردند که مبادا چشمش به زن نامحرم بیفتد. مرحوم حکیم عسکری بعد از شنیدن این قصه لبخند ملیحی زدند وفرمودند: چرا یک عالم این تفکر را داشته باشد؟انسان باید سرش را بالا بیاورد وراه برود واعتماد به نفس داشته باشد وبرخودش تسلط داشته باشد ونگاه به نامحرم نکند وازطرفی هم سرش را بالا بیاورد وجامعه را تحت نظر بگیرد که اگر منکری را دید نهی از منکر کند والا سر را پایین آوردن ورفتن که هنر نسیت. مگر قرآن نمی فرماید که انبیاء در بازار راه می رفتند. ما لهذا الرسول یأکل الطعام ویمشی فی الأسواق. خلاصه ایشان می فرمودند که اهل علم باید حریتشان را حفظ کنند واگر منکری را دیدند فورا تذکر بدهند وملاحظه اشخاص را نکنند.

یکی از ویژگی های مرحوم حکیم عسکری این بود که درس را خوب تفهیم می کردند واجازه اشکال بی مورد به شاگردان نمی دادند ومعتقد بودند که اشکال بی مورد باعث اتلاف وقت وتضییع حق دیگر شاگردان است.  مرحوم حکیم عسکری راه رفتنشان هم حکیمانه بوده وبا شتاب وعجولانه راه نمی رفتند بلکه زودتر از منزل راه می افتادند وسر وقت در تدریس حاضر می شدند.

آن مرحوم تهجد داشتند ومی فرمودند که محال است که من قبل از اذان صبح بیدار نباشم وبعد از اقام? فریضه صبح دیگر نمی خوابید تابعد از صرف نهار. می فرمود:سعی می کردم که وقتم را تلف نکنم حتی تابستان که به گیلان مسافرت می کردم یکی دوتا کتاب برمی داشتم ومی رفتم در باغ کنار نهر آبی مطالعه می کردم.

ایشان می فرمودند که باهرکس رفاقت نداشته باشیدو اگر دیدید که عمامه بسری  مفید نیست ومُجدّ نیست واهمیت  به درس نمی دهد با او رفاقت نداشته باشید بلکه فقط به سلام واحوالپرسی بسنده کنید  چون این جوراشخاص هم ضررند وهم ضرار.

یکی  دیگر از ویژگی های آن حکیم فرزانه این بوده که از جمع کردن کتاب مخالف بودند ومی فرمودند که طلبه نباید زیاد کتاب بخرد بلکه می بایست خود محقق باشد. جمع کتب انسان را از تحقیقفات می اندازد.

پایان

*تذکر:جناب مستطاب حجت الاسلام آقای جعفر مهدی پور لنگرودی از دوستان دیرینه اینجانب وبه نوعی همسایه ما درچهار مردان (چهار راه سجایه قم – درآن سال هایی که ساکن آنجا بودیم) بودند  ودردرس فصوص حکیم عسکری ایشان را زیارت می کردم وبعد از رحلت آن بزرگوار از ایشان خواستم که باتوجه به اینکه سال های طولانی با حکیم عسکری محشور ومصاحب بودند ورفت وآمد خانوادگی داشتند ، شمه ای از حالات وخصویات علمی واخلاقی وسلوکی ایشان را بنویسند وبه بنده تحویل دهند که لطف فرمودند ودر تاریخ28/  2/  1384  این درخواست را محقق ساختند.خداوند در دنیا وآخرت اورا مشمول رحمت وعنایتش فرماید.   سید اصغر سعادت میر قدیم

 


** شمه ای از زندگینامه مرحوم حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی گیلانی (ره)+ لطفاکلیک کنید


** شمه ای از زندگینامه مرحوم حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی گیلانی (ره)+ لطفاکلیک کنید

 

 

 

*******************************************

******************************************

 

فرزانگان, فرزانگان شماره خبر: ٤١٠٢٣٢ ١١:٢١ - 1398/09/05   علامه حاج شیخ  زین العابدین حکیم عسگری گیلانی رحمه الله علیه فرزانگان شماره 608 ارسال به دوست نسخه چاپي

 


 

علامه حاج شیخ  زین العابدین حکیم عسگری گیلانی رحمه الله علیه فرزانگان شماره 608

 

علامه حاج شیخ زین العابدین حکیم عسگری گیلانی رحمه الله علیه

 


 

• تولد: 1308 شمسی • وفات: 1384 شمسی • مدفن: روستای سیاه گوارب لاهیجان • اساتید: آیات عظام سیدحسین‌ بروجردی، امام‌خمینی، سیدمحمدرضا گلپایگانی، میرزاهاشم آملی و...

 


 

 

 

توجه توجه : متاسفانه جناب آقای محمد تقی ادهم نژاد مطالبی که بحمدالله در اوائل رحلت علامه حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی نوشته بودیم (و  مدت ها  نیز افتخارشاگردی کلاس های ایشان داشتیم) و این مطالب را علاوه بر سایت حکیم عسکری گیلانی  در پایگاه اندیشوران حوزه نیز منتشر کرده بودیم ، بدون استناد به ذکر منبع و بدون رعایت در امانت نگارش ،همه مطالب را به نام خود منتشر کرده و مع الاسف در افق حوزه نیز منتشر شده است . (سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی 24 فروردین 1399 .)

علامه بزرگوار حکیم و فقیه ربانی حاج شیخ زینالعابدین حکیم عسکری گیلانی در سال 1308 شمسی در بخش لشت نشاء از توابع رشت و در میان خانوادهای روحانی دیده به جهان گشود. در 8 سالگی پدر بزرگوارش را که از روحانیون و مبلغان سرشناس منطقه بود، را از دست داد و از مهر و محبت او محروم گردید. ایشان که تا 16 سالگی در زادگاهش و تحت کفالت مادرش مشغول کار کشاورزی بود و زندگی سختی را پشت سر نهاد، در سال 1324 شمسی جهت تحصیل علوم دینی وارد شهر رشت گردید و در مدرسه مهدویه که تحت اشراف آیتالله سیدحسین رودباری بود سکنی گزید. مقدمات و ادبیات علوم دینی را نزد اساتید این مدرسه بهخوبی آموخت و بعد از دو سال اقامت، وارد حوزه علمیه قم گردید. سطوح عالیه را نزد اساتید فرزانه با موفقیت به اتمام رساند و سپس در دروس خارج فقه و اصول بزرگان نامدار و مراجع عالیقدر جهان تشیع شرکت و مبانی علمی خود را استوار نمود. اسامی اساتید حکیم عسکری گیلانی عبارتند از آیات عظام، سیدحسین طباطبایی بروجردی ، امام خمینی قدس سره ، سیدمحمد رضا موسوی گلپایگانی، میرزا هاشم آملی و شیخ عباسعلی شاهرودی.

وی همچنین به مدت 12 سال از دروس فلسفه و حکمت علامه سیدمحمد حسین طباطبایی قدس سره بهرهمند شد و بدین وسیله مبانی علمی خویش را نزد اساتید بزرگوار و فرزانه استوار ساخت و به مدت 30 سال به تدریس کتب فلسفه پرداخت و شاگردان زیادی را در مکتب علمی خود تربیت و پرورش داد.

عشق به امام و علامه

مرحوم حکیم عسکری، عشق و علاقه زیادی به حضرت امام خمینی قدس سره داشت و در اکثر موارد عشق و ارادت خود را به امام راحل اظهار میکرد، و به عرفان ایشان خیلی اهمیت میداد و میفرمود: «امام از جمله عرفایی بود که یک امت را به سوی خدا حرکت داد. بعضی از عرفا فقط گلیم خود را از آب در میآورند، ولی حضرت امام خمینی یک ملت و امت را به سوی خدا سوق داد». همچنین از نوجوانی علاقه به معقول داشت و میفرمود: «اگر واعظی در محل ما منبر میرفت، هر گاه از معقول میگفت من به وجد میآمدم». از سال 1335 تا 1347 شمسی در درس علامه طباطبایی شرکت کرد و شیوه تدریس ایشان متأثر از علامه بود و میفرمود:« علامه ملای متنی بود و به متن کتاب اهمیت میداد». ایشان نیز همانند استادش به متن کتابهای عرفانی و فلسفی اهمیت زیادی میداد. حکیم عسکری با اینکه مسلط بر کتب عرفانی و علمی و فلسفی بود، ولی بسیاری از طلاب و فضلاء بعداً متوجه شدند که ایشان مقام علمی بالایی داشتند

ویژگیهای شخصی

حکیم عسکری عالمی با تقوا، با اخلاص، اهل توکل و اهل دعا و مناجات و ذکر بود. فروتن و متواضع و طالب و تشنه حقیقت بود. عالمی ربانی، رژفاندیش و اهل صفا و صداقت و صمیمیت و اهل اندیشه و تفکر بود. سختیها و حوادث و مرارتهای دنیا را لمس کرده بود. دلبستگی به مقام و منصب و شهرت نداشت، زهد عالمانه داشت. سنگین و متین و باوقار بود، همیشه قبل از اذان صبح بیدار و اهل نماز شب و تهجد بود. اهل نظم و برنامه در زندگی بود. استقلال فکری داشت. مرید و محب امام خمینی قدس سره بود و به امام و نظام اسلامی اظهار عشق و علاقه میکرد. بیتکلف و راحت بود. تکبر علمی و اخلاقی نداشت و از اتلاف عمر ناراحت میشد و از گعدهگیریها بدش میآمد.

ویژگیهای علمی و اجتماعی

با تصوف و صوفیگری مخالف بود و با انحرافات عقیدتی و اخلاقی بر خورد عالمانه و قاطع داشت. به بهداشت اهمیت خاصی میداد و از ژولیدگی بدش میآمد و معتقد بود. طلاب در عین سادهزیستی باید شیکپوش باشند. با مردم و جوانان با گشادهرویی روبهرو میشد. در رابطه با مسایل دینی اهل تسامح و تساهل نبود و معتقد بود که در مسایل و معارف دینی باید در حد بالا مطالعه داشته باشیم. به فکر اصلاح جامعه بود. روی این جهت به تبلیغ اهتمام میورزید. روش فعلی و قبلی حوزه را نمیپذیرفت و اعتقاد داشت که باید حوزههای علمیه در همه زمینههای متحول شده و تکامل پیدا کند و نیز معتقد بود که طلاب و فضلاء باید هدفمند درس بخوانند و هر کس استعداد و ذوق خود را بشناسد و بر اساس آن کار کند. او میگفت منابر و خطابهها باید نوآوری داشته باشد و در شنونده تحول ایجاد کند.

او اعتقاد داشت بدون فلسفه و عرفان حداقل بخشی از روایات قابل تفسیر نیست. حکیم عسکری به طبیعت و باغ و بوستان علاقه داشت و میفرمود: تابستانها که به گیلان مسافرت میکردم یکی دو تا کتاب برمیداشتم و میرفتم در باغ کنار نهر آبی مطالعه میکردم. او اعتقاد داشت طلبهها باید عزت نفس داشته باشند و باید حریت و کرامت خود را حفظ کنند و میفرمود حوزههای باید در همه عرصههای علمی از دنیا جلوتر باشند و یا لااقل عقب نباشند.

رحلت

وی پس از سالهای طولانی تدریس معقول و تربیت شاگردان فاضل که اینک در سمتهای گوناگون از خدمتگزاران صدیق نظام مقدس به شمار میروند، در حین تدریس در مدرسه فیضیه دچار عارضه سکته قلبی شد و عصر همان روز دارفانی را وداع گفت، پیکر پاکش بعد از تشییع و تجلیل فراوان در قم، به گیلان منتقل و در روستای سیاهگواراب لاهیجان به خاک سپرده شد.

تهیه و تنظیم: محمدتقی ادهمنژاد

 

http://www.ofoghhozeh.ir/news/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4+%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/410232/%D8%B9%D9%84%D8%A7+ هفته نامه افق حوزه.

 

 



برچسب‌ها: ,,,,