بسم الله الحکیم
بعضی از رفقا از معنی «وحدت وجود» و جایگاه آن در اعتقادات ارزشی پرسیده بودند. نخست به بیان معنی آن از نقل افراد مختلف میپردازم و سپس به بررسی جایگاه آن در «منهاج فردوسیان» خواهم پرداخت:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وحدت وجود چیست؟
آیت الله سید رضی شیرازی: وحدت وجود چند معنا دارد که یک معنایش این است که حقیقت وجود واحد است. حقیقت وجود یک امر واحد در تمام موجودات است از حضرت حق گرفته تا هیولای اولی، همه وجود دارند منتها این وجود مقول به تشکیک است. یعنی یکی فوق ما لا یتناهی است بما لا یتناهی عدةً و شدةً و مدةً، عدةً یعنی عدد فعلیاتش، شدةً یعنی شدت وجودش، مدةً هم از نظر زمان فوق ما لا یتناهی است بما لا یتناهی. این تفکر از نظر عقلی و شرعی مشکلی ندارد.
یک وحدت وجود دیگر هست که ممکن است بعضی از عرفاء بگویند وحدت شخصی است، یعنی وجود حضرت حق عین وجود موجودات است، وجود موجودات هم عین وجود حق است. مثل آن شعری که منسوب به آن شاعر معروف : «روا باشد أنا الحق از درختی * چرا نبود روا از نیکبختی؟».
آخر میگوید به اینکه وقتی که حلاج را میخواستند دار بزنند، آن درخت أنا الحق گفت. آن وقت این شاعر میگوید «روا باشد أنا الحق از درختی * چرا نبود روا از نیکبختی». این که عارف که میگوید: أنا الحق، یعنی چه؟ یعنی حقیقت وجود من با وجود خدا یکی است، مقصود این است؟ یا نه، مقصود این است که من شعاع وجود او هستم و تجلی وجود او هستم ؟ اگر این باشد اشکالی ندارد، بحثی نیست.
………………………………………
وحدت وجود چیست؟
پایگاه برهان: به طور کلّی نظریه وحدت الوجود را در دو قسم میتوان خلاصه کرد؛
۱ـ وحدت وجود وموجود (pantheism ـ همه خدائى ـ پانتیسم) با انکار کثرت که نظریه عرفاء و صوفیه است که طبق این نظریه «همه چیزها، اوست» و فقط اوست که هستی دارد غیر او هستی و وجودى ندارد و موجودات ظهورات وسایههای او هستند و جهان حقیقت ندارد و سایه است که شرح نظریه افلاطون در تمثیل غار است که طبق آن افرادی را در غاری رو به دیوار بستهاند و آنها توان آمدن بیرون از غار را ندارند سایههایی که بر دیوار میافتد آن افراد سایهها را حقیقت فرض مینمایند افلاطون نتیجه میگیرد جهان حقیقت ندارد بلکه سایه است نظریه مُثُل او نیز شرح این نظریه است. اقبال لاهوری با توجه به این تفکّر افلاطون میگوید:
گوسفندی در لباس آدم است * حکم او بر جان صوفی محکم است
فکر افلاطون زیان را سود گفت * حکمت او بود را نابود گفت
در صورتی که از موجودات در قرآن وسنّت به عنوان مخلوقات و آیات الهى یاد شده است این نظریه (وحدت وجود) و نظریه دوّم (قوس صعودى، نزولى)، هر دو با ترجمه تاسوعات فلوطین به جهان اسلام راه یافت، همانطوری که فلوطین دو نظریه متضادّ مذکور را در کتاب خویش آورده است ملّاصدرا نیز هردو را ذکر نموده و هردو را مىپذیرد
۲ـ نظریه وحدت در عین کثرت، که قوس صعودى و نزولى فلوطین اسکندرانى را شرح مىدهد به طوری که وجود شدیدتر نزدیکتر به حق و وجود ضعیف دورتر از حق است. بنابر این اعتقاد أشیاء در حرکت هستند و به سوی تکامل پیش میروند و در قوس صعودى قرار دارند و هر موجودى میخواهد به مافوق خود تبدیل شود و در نتیجه همه چیز در تلاش رسیدن به احد هستند.
ملاّصدرا این نظر را با نظر شیخ اشراق بهم مىآمیزد که تمام عالم را نور فرض کرده و معتقد به شدّت وضعف در آن است و نور شدیدتر نور الانوار است. ملاّ صدرا به جای «نور» واژه « وجود» را قرار میدهد امّا بدون تعارفات شبه علمی، دو نظریه فوق الذکر، یک حقیقت را بیان مینماید که همان همه خدائی است، مىتوان گفت، وحدت الوجود صدرائی تلفیقی از نظریه تکامل افلاطون و نظریه وحدت الوجود هندوها است که توسط فلوطین اسکندرانی به مسلمین رسید. در نظریه تکامل همه اشیاء جهان به سوی تکامل به پیش میروند چنانکه افلاطون میگوید: «همه چیزها متحرکند و حرکتشان یا تند است یا کند….» پس چنانکه از آغاز بحث بارها گفته ایم در باره هیچ چیز نمی توان گفت «هست» بلکه همه چیز همواره «می شود» و «شدن » هر چیز همیشه برای چیز دیگری است. افلاطون در ادامه میگوید: «امّا نه تنها از یکایک موجودات باید بدین گونه سخن بگوئیم بلکه این روش را باید در مورد مفهومهای کلّی مانند آدمی وسگ و انواع همه جانوران نیز به کار بندیم (ثئای تتوس/۱۵۷)
چنانکه دیدیم افلاطون حرکت اشیاء را به سوی «شدن» تبیین نمود و آن را بر تمام موجودات تعمیم داد و این حرکت به سوی کمال یکی از بزرگترین اصول ملّا صدرا قرار گرفته است.در نظریه حرکت انسان به سوی انسان کامل شدن پیش میرود و انسانهای کامل به قول افلاطون به خدایان میپیوندند و بقیه انسانها به آنچه که مناسب حال آنان باشد تبدیل میشوند. واگر بد کردار باشند به طرف حیوان شدن به پیش میروند. ارسطو نیز میگوید: «که انسان کامل خدا میشود » (نیکومانوس/ص۲۴۲) بدین ترتیب ملّا صدرا وجود را به شدید و ضعیف تقسیم نمود وجودى که به خدا شدن نزدیکتر است شدیدتر و وجودی که فاصله بیشتری دارد ضعیف تر پنداشت. در واقع شرح نظریه تکامل افلاطون به اضافه مسئله نور سهروردى، وحدت الوجود تشکیکی نام دارد. ملّا صدرا این نظریه را به حکماء فهلویون یا پهلویها(زرتشتی) نسبت میدهد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وحدت وجود چیست؟
پایگاه حوزه نت: وحدت وجود به صورتهای گوناگونی مطرح شده است: یکی آنکه اساساً غیر از خدای متعال هیچ چیزی وجود نداشته است و نخواهد داشت و آنچه به نام موجودات دیگر نامیده میشود توهّمات و خیالاتی بیش نیست.
شکل دیگر قضیه این است که چیزی خارج از ذات خدا یا خارج از ظرف علم الهی وجود ندارد و بدین ترتیب، نوعی کثرت در وحدت پذیرفته میشود.
شکل دیگر مدّعا، که شیوع بیشتری دارد، این است که سالک در نهایت سیرش، به مقام فنا میرسد و از او جزاسمی باقی نمی ماند.
و بالاخره، شکل معتدل تر مدعا این است که سالک به مقامی میرسد که چیزی جز خدا نمی بیند و همه چیز در او محو میشود. به تعبیر دقیق تر، محو بودن همه چیز را در وجود خدای متعال مشاهده میکند، مانند محو شدن نور ضعیف در نور خورشید.
در خصوص مسألهی وحدت وجود، باید گفت: نفی وجود از غیر خدای متعال و نفی مطلق کثرت نه تنها مستلزم نفی اعتبار احکام عقل است، بلکه هم چنین مستلزم نفی اعتبار علوم حضوری متعلق به نفس و افعال و انفعالات آن نیز میباشد. در این صورت، چگونه میتوان برای کشف و شهود، اعتباری قایل شد با اینکه بالاترین سندِ اعتبارش حضوری بودنِ آن است. پس وحدت وجود با چنین تفسیری به هیچ روی، قابل قبول نیست، اما میتوان برای آن تفسیر قابل قبولی در نظر گرفت که در حکمت متعالیه مطرح شده است، و حاصل آن این است که وجود مخلوقات نسبت به خدای متعال ربطی و تعلّقی است، و با دقت، میتوان گفت که عین ربط و تعلق است و از خود هیچ گونه استقلالی ندارد، و آنچه را عارف مییابد همین نفی استقلال از سایر موجودات است که آنرا نفی وجود حقیقی مینامند.
در مورد وحدت وجود هم آنچه دقیقاً مورد شهود واقع میشود اختصاص وجود استقلالی به خدای متعال است که با مسامحه، به وجود حقیقی تعبیر میشود و بر اساس آن، وجود حقیقی از سایر موجودات نفی میگردد.
علامه آیه الله حسینی طهرانی در این باب میفرمایند: کسانی که به وحدت وجود اعتراض و ایراد دارند، أبداً معنای آن را تعقّل ننمودهاند. وحدت وجود، با توحید که مبنای اساس شرایع إلهیه و بالاخصّ دین حنفیة اسلام است، یک معنی است. وحدت مصدر باب لازم و مجرّد است، و توحید مصدر باب متعدّی و مزید فیه. اللهُ اکبر، و لا إله إلاّ الله، معنایشان همین حقیقت بزرگ است.
ارباب شهود و کشف توحید میگویند: در عالم وجود، غیر از خدا چیزی نیست. یعنی وجود او چنان سیطره و إحاطه در اثر وحدت حقّة حقیقیه و صرفه خود دارد که هیچ موجودی در قبال او، و در برابر او عرض اندام ندارد. وجود اقدس حقّ همه اشیاء را مندکّ و مضمحلّ و فانی نموده است. آنجا حدود و قیود که لازمه شیئیت أشیاء هستند، کجا میتوانند وجود و تحقّق داشته باشند؟!
تمام موجودات در برابر ذات او وجودی ندارند؛ آنها همه تعین و ماهیت و حدود میباشند؛ و اصل وجودِ موجودات بسته به ذات حقّ است، که از آن به صمدیت و مصدریت و قیومیت و منشأیت تعبیر شده است.
این معنی و مفهوم را اگر درست دقّت کنیم، مفاد و مراد همین کلمهی تکبیر و کلمهی تهلیلی است که هر روز در نمازهای خود، واجب است چندین بار بر زبان آوریم؛ و به محتوا و مفاد آن معتقد باشیم.
امّا مسکینان نمی فهمند؛ و معنای وحدت را از نزد خود، حلول و اتّحاد میگیرند که منشأ آن شرک و دوئیت است. این امر ناشی است از پائین آمدن سطح عمومی معارف اسلام، و اکتفاء به علوم مصطلحه و مقرّره، و دور شدن از آبشخوار حقایق.
همان بزرگوار در کتاب دیگرش میفرمایند: وحدت وجود، از راقی ترین أسرار آل محمّد علیهم السّلام است. وحدت وجود از بزرگترین و عالیترین و غامض ترین و لطیف ترین مسائل حکمت متعالیه است، و فهمیدنش کار آسانی نیست. إنسان باید یک عمر زحمت بکشد علماً و عملاً، آیا خدا به او قسمت کند که أصل و حقیقت وحدت وجود را بفهمد یا نه ؟! این از أسرار است.
وحدت وجودی میگوید: غیر از خدا هیچ نیست!
فرق است بین این که بگوئیم : همه چیز خداست. (کُلُّ شَیءٍ هُوَ اللَه) و یا اینکه بگوئیم : غیر از خدا چیزی نیست. وحدت وجودی میگوید: غیر از ذات مقدّس حضرت واجب الوجود علی الإطلاق، وجودی در عالم نیست. وجود استقلالی یکی است و بس؛ و او تمام موجودات را فرا گرفته است، وَ لا تَشُذُّ عَنْ حیطَةِ وُجودِهِ ذَرَّة! و هر موجودی را که شما موجود مستقلّ میپندارید، این استقلال ناشی از نابینائی و عدم إدراک شماست! موجود مستقلّ اوست و بس. تمام موجودات وجودشان وجود ظلّی است؛ وجود تَبعی و اندکاکی و آلی برای أصل وجود است. همه، وجودشان وجودی است قائم به آن ذات مقدّس حی قیوم. همه، سایهها و أظلال وجود او هستند.
نه اینکه او میگوید: کُلُّ شَیءٍ هُوَ اللَه، با لفظ «شَیءٍ» إشاره به حدود ماهوی میکند. حدود، همه نواقص و أعدام و فقر و احتیاجند؛ با خدا چه مناسبت دارند؟ و این مسلّم است که شرک است.
وحدت وجود، حقیقت لاَ إلَهَ إلاَّ اللَه است. وحدت وجود حقیقت ولایت است! وحدت وجود حقیقت نبوّت است! وحدت وجود حقیقةُ کُلِّ شَیءٍ از جهت ربط خاصّ آن به ذات أقدس پروردگار است!
آیات بلند قرآن کریم هم، برداشتهای ابتدایی و ساده از توحید را به کناری مینهد و فهم عرفا از توحید را تائید میکند. همانند: «أَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه» (بقره، ۱۱۵) به هر طرف رو کنید چهرهی خدا آن جاست. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْکُمْ» (واقعه، ۸۵) از شما به او (میت) نزدیک تریم، «هُوَ اْلأَوَّلُ وَ اْلآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِن» (حدید، ۳) و اصلا الهام بخش توحید به معنایی که ذکر شد، همین آیات قرآن بوده است.
در پایان توجه شما را به نظر دکتر دینانی جلب میکنیم: ایشان در بارهی وحدت وجود میگویند: روح عرفان معرفت حقیقی است و معرفت حقیقی درک وحدت وجود است. این امر خلاصهی تعلیمات انبیاست. توحید واقعی بدون وحدت وجود و بدون وحدت حقه حقیقی امکان پذیر نیست.
اما باید دقت کرد که وحدت وجود به کدام یک از معانی خود، موافق تعالیم شرع میباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وحدت وجود چیست؟
پایگاه اسلام کوئست: نظریه وحدت وجود و موجود همان نظریه مشهور عرفاست که بر اساس آن جز ذات حق و اسماء و صفات و فعل او که ظهور و تجلی اوست، امری واقعیت ندارد و موجودات نیز جز بعنوان مظاهر حق تعالی و تعینات افعالی او که محض ربط به او هستند حقیقتی ندارند.
اما قائلین به نظریه وحدت وجود و کثرت موجود میگویند که اصالت در خدا با وجود و در غیر خدا با ماهیت است و وجود در عالم یکی است و آن هم خداست؛ ولی موجود در عالم کثیر است.
بنابراین، در نظریه اول وحدت، هم در وجود و هم در موجودات ادعا شده است اما در نظریه دوم وحدت فقط در مورد خداوند محقق است و در مورد موجودات کثرت آنها مورد تاکید قرار گرفته است.
پاسخ تفصیلی
در این سؤال «وحدت وجود» و «وحدت موجود» به عنوان دو نظریه، قسیم هم قلمداد شدهاند ولی صحیح تر این است که عنوان «وحدت وجود»، یک عنوان کلی است که خود شامل دو قول و دو نظریه است:
۱ ـ وحدت وجود و موجود
۲ـ وحدت وجود و کثرت موجود
به نظر میرسد، آنچه در سؤال با عنوان «وحدت وجود» بطور مطلق (بدون قید وحدت موجود) ذکر شده میتواند اشاره به همان نظریه وحدت وجود بدون قول به وحدت موجود داشته باشد(یعنی نظریه وحدت وجود و کثرت موجود) وعنوان دوم سؤال (وحدت موجود) اشاره به وحدت وجودی دارد که در عین حال موجودات را هم واحد میداند یعنی نظریه وحدت وجود و موجود.
حال به بیان تفصیلی این دو نظریه میپردازیم:
۱ـ وحدت وجود و موجود (نظریه عرفا)
نظریه وحدت وجود و موجود درواقع تفسیری است که عرفا از«توحید»ارائه دادهاند، چرا که توحید در نزد ایشان نه تنها نفی هر گونه شریک در ذات خداوند و نفی هر گونه معادل در صفات و نفی هر گونه مددکار در افعال وجودی میباشد، بلکه اساساً آنها توحید را مستلزم نفی هر گونه وجودی غیر از وجود حق تعالی میدانند.
طبعا انحصار هر گونه فعل در فعل حق تعالی و هر گونه صفت و کمال در اسماء و صفات باری تعالی به تبع انحصار وجود در حق متعال از پی آمدهای این نظریه است که به«وحدت وجود»یا «وحدت شخصی وجود»و یا به تعبیری«وحدت وجود و موجود» موسوم است [۱].
بنابراین در این نظریه جز ذات حق و اسماء و صفات و فعل او که ظهور و تجلی اوست، امری واقعیت ندارد و موجودات نیز جز بعنوان مظاهر حق تعالی و تعینات افعالی او که محض ربط و اضافه اشراقیه به اویند، حقیقتی ندارند [۲].
عرفا«وحدت وجود»را نشأت گرفته از معارف قرآن کریم و ظهور آیات و احادیثی از نبی اکرم(ص) و معصومین(ع)و نیز حاصل دریافتهای شهودی و علم حضوری خویش میدانند [۳].
۲ـ وحدت وجود و کثرت موجود (نظریه ذوق المتالهین)
عدّهای مثل علامه دوانی معتقدندکه اصالت در خدا با وجود و در غیر خدا با ماهیت است؛ وجود در عالم یکی است و آن هم خداست؛ ولی موجود در عالم کثیر است. لذا اینها به وحدت وجود و کثرت موجود قائلند. که به نظریه ذو ق المتالهین نیز مشهور شده است.
از نظر اینان وجود در حریم خداوند است و ماهیات در حریم ممکنات.حقیقت وجود قائم به ذات خود است (و آن واجب تعالی است) که هیچ تکثّری در آن نیست و تکثر فقط در ماهیات است که منسوب به وجود هستند. از طرفی وجود قائم به ماهیات نیست و عارض بر آنها هم نشده.اطلاق موجود بر این حقیقت واحد (خداوند) به این معناست که او نفس وجود است و اطلاق آن بر ماهیات به این معناست که منسوب به وجود هستند [۴].
این نظریه را علامه طباطبایی در نهایه الحکمه نقل نموده و ضمن استدلالهایی که داشته، آن را مردود دانسته است [۵].
با این بیان روشن شد که در نظریه اول وحدت، هم در وجود و هم در موجودات ادعا شده است اما در نظریه دوم وحدت، فقط در مورد خداوند محقق است و در مورد موجودات کثرت آنها مورد تاکید قرار گرفته است.
پینوشتها:
[۱] کاشف الغطاء، محمد حسین، ترجمه رحیمیان، سعید. کیهان اندیشه، مرداد و شهریور ۱۳۷۳ ـ شماره ۵۵.
[۲] همان
[۳] همان
[۴] آیت الله حسن زاده آملی، شرح المنظومه، ج۲، ص ۱۱۵، نشرناب، ۱۳۶۹، تهران.
[۵] طباطبائی، سید محمد حسین، نهایه الحکمه، ص ۱۱ـ۱۳، موسسه النشر الاسلامی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وحدت وجود چیست؟
مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی: در میان مسلمانان وحدت وجود به چهار گونه مطرح شده است :
۱ـ وحدت وجود یعنی وحدت شهود. این گونه تفسیر به تعبیر شهید مطهری از سوی متوسطان عرفا بیان شده و کسی نیز ایرادی بر آن نگرفته است. (۱).
در این نظریه هر چند گفته میشود که وجود منحصر به وجود حضرت حق است اما منظور این است که ذات حق وجود لا یتناهی میباشد. عارف با رؤیت عظمت حق، موجودات متناهی را در برابر او هیچ و غیر قابل اعتنا میبیند، این نوع وحدت در حقیقت وحدت مشهود و موجود است، نه وحدت وجود.
۲ـ تمام عالم مساوی با خداست. ذات احدیت به صورت مجرد از مظاهر و مجالی، بالفعل متحقق نیست. خداوند مجموع عالم ظاهری باشد.
این نظریه به جهله صوفیه نسبت داده شده و از سوی عرفای بزرگ تکذیب و تکفیر شده است. ملا صدرا این قول را کفر آشکار میداند (۲).
۳ـ وحدت تشکیکی وجود.
این وحدت عبارت است از این که حقیقت وجود واحد، صاحب مراتب است.
یک مرتبه از آن حقیقت، واجب است و مرتبه دیگر ممکن. این وحدت وجود در آرای اولیه صدرالمتالهین شیرازی وجود دارد که مبتنی بر فهم اصالت وجود است.
در مواجهه با اشیای خارجی دو مفهوم به دست میآوریم :
یکی وجود و هستی که در میان همه موجودات مشترک است (اشتراک معنوی وجود). دیگری چیستی و ماهیت که تنها به بخش خاصی از اشیا اختصاص دارد مانند انسان، آب و اسب و درخت.
از یک سو همه اشیا موجودند. از طرفی این اشیا اموری گوناگونند؛ یعنی ذهن ما دو حیثیت اشتراک وجود و هستی و تفاوت و اختلاف را تشخیص میدهد. در این جا این مساله مطرح میشود که کدام یک از این دو مفهوم ذهنی اصالت دارد و کدام یک اعتباری است.
چون بر اساس نظر فلسفی اشیاء خارجی تنها یک واقعیت دارند. فقط یکی از دو مفهوم وجود و ماهیت در ازای آن واقعیت خارجی قرار میگیرند. مدعای حکمت متعالیه آن است که وجود، اصل است یعنی واقعیت خارجی ما به ازای مفهوم وجود است و ماهیت تنها نمایانگر حدود و قالبهای وجود عینی است که در ذهن منعکس میشود، (۳).
آیا حقیقت وجود که طارد عدم و تشکیل دهنده خارج است، واحد است یا کثیر؟
اگر واحد است، چگونه امر واحد (که از تمام جهات واحد است) منشأ انتزاع ماهیات کثیر و گوناگون شده، یعنی چرا ذهن ما انواع کثیر و افراد مختلف دریافت میکند؟
اگر کثیر است، وجود به چه نحو است و چرا تنها مفهوم واحد در ذهن ما دارد؟
در پاسخ، سه نظریه مطرح شده است که مجال برای طرح همه آنها نیست. (۴)
یک پاسخ، همین گونه سوم از وحدت وجود، یعنی وحدت تشکیکی وجود است. ملا صدرا پس از طرح اصالت وجود به این بحث میپردازد که آیا وجود خارجی همانند مفهوم وجود امری واحد است یا وجودات متباینی در خارج داریم.
وی پس از اثبات این نکات که وجود خارجی نیز امر واحدی است، به چگونگی تحلیل این وحدت میپردازد.
به اعتقاد وی از آن جا که در خارج چیزی جز وجود محض نیست و ماهیت اعتباری است، وحدت موجودات را باید براساس وجود تفسیر کرد، نه بر اساس ماهیت.
از سوی دیگر، کثرت و تمایزات موجودات امری بدیهی و مشهود است؛ بنابراین کثرت نیز نیازمند توجیه و تفسیر است.
به نظر ایشان چون ماهیت امری اعتباری است، نمی توان کثرت خارجی را به کثرت ماهوی باز گرداند؛ بلکه کثرت را نیز باید بر اساس وجود تفسیر کرد. به این ترتیب، وحدت و کثرت هر دو به وجود باز میگردند؛ یعنی وجود هم بیانگر وحدت موجود است و هم توجیه کننده کثرت آنها.
اشتراک موجودات وجود است و امتیاز آنها نیز وجود است، مانند مراتب اعداد که کثرت غیرمتناهی را تشکیل میدهند. امتیازشان از گونه اشتراک است. زیرا، اعداد اشتراک شان همان عددیت است و عدد یعنی مجموعهای از وحدات.
پس هر عددی با عدد دیگر در این جهت شریک است که هر دو، مجموعهای از وحدتها هستند. البته هر عددی از عدد دیگر متمایز است،زیرا واضح است که عدد چهار غیر از عدد پنج، شش و هفت است. اما امتیاز هر عددی از عدد دیگر با اشتراک آنها مغایر نیست؛ یعنی از دو سنخ و از دو جنس نیست، زیرا امتیاز هر عددی از عدد دیگر، به اضافه شدن واحد یا واحدهایی است؛ یعنی همان چیزی که مناط عددیت و مناط اشتراک اعداد است،مناط اختلاف، کثرت و امتیاز آنها واقع شده است یا مثلاً نور ضعیف و قوی در اصل حقیقت نوریت، با هم شریکند. در عین حال نور قوی و نور ضعیف با هم فرق دارند و از یکدیگر متمایزند. این تمایز به شدت و ضعف است، ولی شدت و ضعف نور خارج از حقیقت نور نیست؛ یعنی نه این است که نور در اثر اختلاط غیر نور به نور دارای شدت یا ضعف شده؛ نور شدید مرکب است از نور و غیر نور؛ نور ضعیف مرکب است از نور و غیر نور. پس اشتراک نور قوی و ضعیف همان خود نوریت است. امتیاز آنها نیز تراکم و عدم تراکم نور است. تراکم نور امری خارج از نور نیست که با نور مختلط شده باشد. (۵).
موجودات نیز چنین هستنند؛ یعنی اشتراک شان همان وجود است و امتیازشان نیز باز وجود است.
این موضوع همان وحدت تشکیکی وجود است. (۶)
از این رو صدق وجود بر واجب،اولی و اشد است بر صدق وجود بر ممکن. هم واجب و هم ممکن هر دو اشتراک شان در وجود است و امتیازشان نیز وجود است، ولی صدق وجود بر علت العلل که واجب است، اولی و اقدم است بر صدق وجود بر ممکن که معلول است.
۴ـ تفسیر چهارم از وحدت وجود که صدر المتالهین به تدریج آن را در جلدهای دیگر کتاب گرانسنگ خود اسفار بر میگزیند، (۷) تحلیل خاص عرفا است که توسط ابن عربی و پیروانش تبیین شد. بر اساس این نظریه وجود از جمیع جهات بسیط و واحد است. کثرت طولی و عرضی در او راه ندارد. این حقیقت واحد،خداست و غیر او وجود نیست، بلکه وجود نما است.
به عبارت دیگر کثرتها نمود است، نه بود.
وجود خلق و کثرت در نمود است، نه هر چه آن نماید، عین بود است.
نظریه تجلی که در صدر تبیین کثرتهای ظاهری و رابطه آنها با حق تعالی است، همچنین تحلیل مراحل و مراتب تجلی ذات الهی، بر اساس همین نگرش است.(۸)
بر اساس این دیدگاه نسبت کثرات به وجود خداوند، نسبت سایه به صاحب سایه و یا آیینه به صاحب تصویر است. همه عالم هستی سایه آن وجود واحد است و همه موجودات تجلی آن ذات یگانه.
این بدان معنا نیست که وجود کثرات و وجود ممکنات همان وجود خداست و یا خدا در این موجودات حلول کرده است. اینها ادعاهایی بیپایه بوده و به هیچ وجه در ذهن عرفای بزرگ اسلامی و حکیمان متاله نبوده و نیست و نخواهد بود.
در این بیان مختصر بخشی از دیدگاه آیه الله جوادی آملی بیان شد؛ در مورد نظرات دیگر مراجع نیز میتوانید به سایت این بزرگواران مراجعه بفرمایید.
پی نوشتها:
۱.شهید مطهری، مجموعه آثار (تماشاگه راز) انتشارات صدرا، تهران ۱۳۷۴ش، ج ۲۳ ص ۳۹۳.
۲.صدر الدین شیرازی، الاسفار الاربعه، قم، منشورات مصطفوی، ج ۲، ص ۳۴۵.
جوادی آملی، رحیق مختوم، قم، نشر اسرا، چاپ اول، ۱۳۷۵ ش، بخش یکم از جلد اول، ص ۴۷۲ ـ ۴۹۲؛
رنجکار، آشنایی با علوم اسلامی،تهران و قم، سمت و طه، چاپ اول، ۱۳۷۸ ش، ص ۱۵۳.
۳.علامه طباطبایی، بدایه الحکمه، دفتر انتشارات اسلامی، قم، بیتا، ص ۱۲ ـ ۱۳؛
مصباح یزدی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶، ج اول، ص ۳۰۶ ـ ۳۰۸.
۴. اصول فلسفه و روش رئالیزم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا، ج ۱ ـ ۵، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۰.
۵. همان، قسمت پاورقی، ص ۳۹۰ ـ ۳۹۴.
۶.اسفار، ج ۱، ص ۳۶.
۷.همان، ج ۲، ص ۲۸۶ ـ ۳۴۷.
۸.شرح رساله المشاعر به تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۶ ش، ص ۳۵ ـ ۴۱،
شرح مقدمه قیصری، سید جلال الدین آشتیانی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۵ ش، ص ۱۳۹ ـ ۱۴۱،
مهر تابان، سید محمدحسین حسینی طهرانی، تهران، انتشارات باقر العلوم، بیتا، ص ۱۲۱ ـ ۱۴۸.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وحدت وجود چیست؟
حاج فردوسی: «وحدت وجود» یک فرضیهی علمی بیارزش از نظر شارع مقدس و بیتأثیر در کمال و سعادت است. خدای متعال، هیچ امر یا نهیای در کتاب عظیم قرآن در بارهی اعتقاد یا عدم اعتقاد به آن نیاورده است. رسول اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و جانشینان بحق آن حضرت نیز هیچ امری به اثبات یا نفی آن ندارند. از این که شارع مقدس از کنار موضوع «وحدت وجود» بیتفاوت عبور کرده، دو موضوع به دست میآید:
اول: خوشبینانهترین حالت این است که بگوییم چون این مسأله در صدر اسلام مطرح نبوده و بعدها با ترجمهی متون یونانی وارد جوامع مسلمین شده است، لهذا آیه یا روایتی نداریم.
جوابش این است که قرآن کریم و پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای هدایت انسان به سوی آخرین درجات تکامل آمدهاند. اگر اعتقاد داشتن یا نداشتن به این موضوع، نقشی در کمال و سعادت ما میداشت، باید ابتداءً تذکر میدادند و به روشنی بیان میکردند که به زودی چنین بلایی بر سرتان خواهد آمد یا چنین تحفهای از جانب یونان به شما خواهد رسید و اگر بلاست، چارهاش این است و اگر تحفه است، با آغوش باز بپذیرید.
دوم: شارع مقدس یعنی خدا و رسول، از روی فراموشی و نادانی نبوده که مسألهی وحدت وجود و حواشی آن را بیان نکردهاند، بلکه از سر بیاعتنای و نقش نداشتن در کمال و سعادت انسان بوده است.
اصحاب منهاج ـ که پنج حجاب غلیظ را دریده و موفق به ورود در منهاج فردوسیان شدهاند ـ از استدلال زیر، تمام مطلب را میگیرند و راه را مییابند.
استدلال بر نظریهی بالا: در فرمایشات رسول اعظم و ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) دربارهی خواص «برگ چغندر»، خواص «شلغم»، خواص «زردک»، آداب مستراح رفتن، آداب نوره کشیدن، آداب مجامعت، آداب خرید و فروش و غیره به تفصیل پرداخته شده است؛ اما هیچ (هیچ یعنی هیچ) امر یا نهیای دربارهی «وحدت وجود» صادر نشده و به ما نرسیده است. اگر اعتقاد داشتن یا نداشتن به این نظریه، نقشی در کمال و سعادت اصحاب منهاج میداشت، حتماً باید (بر طبق قاعدهی لطف) استادان منهاج (علیهمالسلام) به روشنی بیان میفرمودند.
بر فرضیهی «وحدت وجود» بیافزایید فرضیهی «نسبیت انیشتین»، فرضیهی «تکامل داروین»، فرضیهی «جهانهای موازی»، فرضیهی «بیگ بنگ» و غیره. هیچکدام ارزش نگاه کردن به سویشان را ندارند و پشیزی در کمال و سعادت انسان، تأثیر نمیگذارند.
و الحمد لله
حاج فردوسی
منهاج یار http://menhajyar.ir/281