ويژگى هاى جوهر «علم»
ويژگى ها و آثار و علائم جوهر دانش ۲ در قرآن و احاديث اسلامى ، مشابه ويژگى ها و آثار و علائم حقيقت حكمت ۳ و جوهر عقل ۴ است . اين تشابه ، كمك فراوانى به شناخت حقيقت دانش و عقل از نظر اسلام مى كند . در اين جا تنها به فهرست مهم ترينِ اين ويژگى ها اشاره مى كنيم :
13
۱ . ريشه داشتن نور علم در فطرت انسان
احاديثى كه دانش را «سرشته در قلب» ۱ مى دانند و يا آن را به «فطرى» و «اكتسابى» ۲ تقسيم مى كنند و يا از آن به «نورى كه خداوند متعال به دل افاضه مى نمايد» تعبير مى كنند ۳ و همچنين ، همه آيات و احاديثى كه خداشناسى را فطرى مى دانند ، ۴ بدين ويژگى دانش ، اشاره دارند .
۲ . يكى بودن جوهر علم
به عكس دانش هاى رسمى (و به تعبير احاديث : دانش هاى سمعى) كه رشته هاى مختلف دارند ، جوهر دانش ، يك حقيقت ، بيش نيست و شايد اين سخن كه «العِلمُ نُقطَةٌ كَثَّرَهَا الجاهِلونَ ؛ دانش ، نقطه اى بود . نادانان آن را زياد كردند» ۵ ، اشاره به اين ويژگى باشد .
۳ . تفكيك ناپذيرى حقيقت علم از ايمان
اين ويژگى در آيات و احاديث فراوانى ، مورد توجّه قرار گرفته است و حاصل آن ، اين است كه انسان ، نمى تواند عالِم به مفهوم حقيقى آن باشد و مؤمن نباشد . به گفته امام على عليه السلام : الإيمانُ وَ العِلمُ أخَوانِ تَوأمانِ ، و رَفيقانِ لا يَفتَرِقانِ . ۶ ايمان و دانش ، برادران هم زادند و دو رفيق اند كه از هم جدا نمى شوند .
۴ . همراهى علم با ترس از خدا
از نظر قرآن كريم ، دانش همراه با خشيت از خداوند متعال است . اين كتاب آسمانى با صراحت و با قاطعيت اعلام كرده است كه : «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَـؤُاْ . ۱ از بندگان خدا ، تنها دانايان اند كه از او مى ترسند» . نكته قابل تأمّل ، اين است كه اثبات ملازم بودن دانش با خشيت خدا در قرآن ، در ادامه سخن درباره چند رشته از دانش هاى طبيعى است . خداوند در قرآن چنين مى فرمايد : «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَ تٍ مُّخْتَلِفًا أَلْوَ نُهَا وَ مِنَ الْجِبَالِ جُدَدُم بِيضٌ وَ حُمْرٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَ نُهَا وَ غَرَابِيبُ سُودٌ * وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعَـمِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَ نُهُ كَذَ لِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَـؤُاْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ . ۲ آيا نديده اى كه خدا از آسمان ، آبى فرود آورد و به وسيله آن ، ميوه هايى كه رنگ هاى آنها گوناگون است ، بيرون آورديم؟ و از برخى كوه ها ، راه ها و رگه هاى سپيد و گلگون به رنگ هاى مختلف و سياه پُررنگ آفريديم ، و از مردمان و جانوران و دام ها كه رنگ هايشان همان گونه مختلف است ، پديد آورديم . از ميان بندگان خدا ، تنها دانايان اند كه از او مى ترسند . آرى ! خدا ، پيروزِ آمرزنده است» . بنا بر اين ، دانش هاى طبيعى نيز مى توانند موجب خشيت در مقابل خدا شوند ، به شرط آن كه نور هدايتگر حقيقت دانش ، همراه آن گردد و دانشمند با نور دانش به طبيعت بنگرد و در پديده هاى اعجاب انگيزش تأمّل نمايد .
۵ . اخلاق شايسته ، از بركات نور علم
يكى از آثار و بركات حقيقت نورانى دانش ، خودسازى ، اخلاق نيكو و صفات پسنديده است . اين ويژگى مهم ، در احاديث فراوانى مورد توجّه قرار گرفته است . به گفته امام على عليه السلام : كُلَّمَا ازدادَ عِلمُ الرَّجُلِ زادَت عِنايَتُهُ بِنَفسِهِ ، وبَذَلَ في رِياضَتِها وصَلاحِها جُهدَهُ . ۱ هر اندازه دانش انسان افزون گردد ، توجّه وى نسبت به نفس خود ، بيشتر مى شود و در رياضت و اصلاح آن ، كوشش بيشترى مبذول مى كند .
۶ . تفكيك ناپذيرى جوهر علم از عمل شايسته
يكى از ويژگى هاى برجسته نور دانش كه در احاديث فراوانى مورد تأكيد قرار گرفته ، عمل شايسته (عمل صالح) است . ۲ از نظر اين احاديث ، اعمال شايسته ، ثمره دانش اند و بدون عمل ، چراغ دانش در وجود انسان ، خاموش مى شود .
راه كسب نور علم
در اين كتاب ملاحظه خواهيد كرد كه مبدأ دانش هاى رسمى ، حس و عقل ، ۳ و راه به دست آوردن آنها تعليم وتعلّم است ۴ و مبدأ نور دانش ، قلب است ؛ ۵ امّا اين دانش ، آموختنى نيست و راه تحصيل آن در گام نخست ، برطرف كردن موانع و در گام دوم ،فراهم ساختن زمينه هاى پيدايش آن است . ۱ نور دانش ، ريشه در فطرت انسان دارد و تحصيل آن به معناى فراهم ساختن شرايط شكوفايى فطرت است كه در اين حالت ، دانش ، خود آشكار مى گردد . امام على عليه السلام مى فرمايد : العِلمُ مَجبولٌ فى قُلوبِكُم ، تَأدَّبوا بِآدابِ الرَّوحانِيّينَ يَظهَرُ لَكُم . ۲ دانش در دل هاى شما سرشته است . به آداب روحانيان ، متأدِّب شويد تا برايتان آشكار گردد . نقشِ انسان در تحصيل نور دانش ، تنها فراهم ساختن زمينه پيدايش آن است ، وگرنه چراغ پر فروغ نور دانش ، هديه اى است الهى به انسان هاى شايسته ، كه از عالم غيب ، فيض مى گيرد و كانون جان را روشن مى سازد : العِلمُ نورٌ و ضياءٌ يَقذِفُهُ اللّه ُ فى قُلوبِ أولِيائِهِ . ۳ دانش ، پرتوى است كه خدا در دل هاى دوستانش مى اندازد . نكته مهم و قابل توجّه ، اين كه : هر چند نور دانش ، قابل تعليم و تعلّم نيست ، امّا بى ترديد ، مقدّمات آن نياز به تعليم و تعلّم دارند ، كه واجب ترين وظيفه انبياى الهى و اوصيا و وارثان آنان (عالمان ربّانى) به شمار مى آيد . ۴ آنچه در آداب تعليم و تعلّم و احكام آن در اين كتاب آمده است ، سخنانى در باب مقدّمات تحصيل نور دانش است كه مورد نياز استادان و دانشجويان علوم اسلامى است . اميد آن كه استادان و دانشجويان در همه رشته هاى علمى با در نظرگرفتن اين آداب و احكام ، بتوانند به نور دانش دست يابند ، إن شاء اللّه !
احادیث پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم> {علم ، حكمت و معرفت}
۲۴م ,خرداد, ۱۳۹۰ در ۴:۵۲ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
محضر گردانندگان سایت ضد فلسفه و عرفان برهان
فلاسفه و عارفان اسلامی برخلاف نظر شما، ضد دین یا مشرک و کافر نیستند، بلکه معتقدند دیدگاه وحدت شخصی وجود در آیات و روایات نیز وارد شده است.
در ادامه به یک دسته از این نصوص دینی ـ تأکید میکنم تنها یک دسته از نصوص دینی ـ را خدمتتان ذکر میکنم، مستدعی است شما عزیزان این روایات را معنا فرموده، توضیح دهید.
روایات فراوانی بیان¬گر معیت حق تعالی با اشیاء و داخل بودن خداوند در همه اشیاء هستند که از آن میان می¬توان یه این موارد اشاره کرد:
۱٫ عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَنَّهُ دَخَلَ السُّوقَ فَإِذَا هُوَ بِرَجُلٍ مُوَلِّیهِ ظَهْرَهُ یَقُولُ لَا وَ الَّذِی احْتَجَبَ بِالسَّبْعِ فَضَرَبَ عَلَىٌّ ظَهْرِهِ ثُمَّ قَالَ: «مَنِ الَّذِی احْتَجَبَ بِالسَّبْعِ؟» قَالَ: اللَّهُ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ. قَالَ: «أَخْطَأْتَ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ لِأَنَّهُ مَعَهُمْ أَیْنَمَا کَانُوا. قَالَ: مَا کَفَّارَةُ مَا قُلْتُ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ؟ قَالَ: أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ مَعَکَ حَیْثُ کُنْتَ. قَالَ: أُطْعِمُ الْمَسَاکِینَ؟ قَالَ: إِنَّمَا حَلَفْتَ بِغَیْرِ رَبِّکَ.»
۲٫ «هُوَ فِی الْأَشْیَاءِ عَلَى غَیْرِ مُمَازَجَةٍ خَارِجٌ مِنْهَا عَلَى غَیْرِ مُبَایَنَةٍ فَوْقَ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَا یُقَالُ شَیْءٌ فَوْقَهُ أَمَامَ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَا یُقَالُ لَهُ أَمَامٌ دَاخِلٌ فِی الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْءٍ فِی شَیْءٍ دَاخِلٍ وَ خَارِجٌ مِنْهَا لَا کَشَیْءٍ مِنْ شَیْءٍ خَارِج»
۳٫ «داخلٌ فی الأشیاءِ لا کَشَیءٍ داخلٍ فی شیءٍ، و خارجٌ منَ الأشیاءِ لا کَشیءٍ خارجٍ من شَیءٍ.»
۴٫ «مع کلِّ شَیءٍ لا بمقارنۀٍ و غیرُ کلِّ شیءٍ لا بمُزایلۀٍ.»
۵٫ «لم¬یَقرُب منَ الأشیاءِ بالتِصاقٍ، و لم¬یبعُد عنها بافتراقٍ.»
امیدوارم هر چه زودتر اساتید شما که مدعی فهم آیات و روایات هستند، جواب روشن و توضیح کافی برای این دسته از روایات عرضه فرمایند که در این صورت، خوشحال خواهیم شد که بر علممان افزودید و البته دسته های دیگر آیات و روایات را طرح خواهیم کرد.
اللهم وفقنا لما تحب و ترضی
[پاسخ]
admin پاسخ در تاريخ خرداد ۲۴م, ۱۳۹۰ ۹:۲۷ ق.ظ:
اهلبیت درروایات متعددبیان کرده اند بنده فقط به طورمثال یک جواب کوچک را می آورم اما روایات پر است ازاین مباحث ناب قال الباقر (ع) ان الله خلو من خلقه و حلقه خلو منه خدا خالی است از خلق و خلق هم خالی از خدا است، و این بینونت بالکینونه است نه بالعزله یعنی مباینت خداوند با مخلوق در کینونت است ذاتا و صفه نه آنکه بینونت عزلی باشد یعنی مخلوق از حیطه ی قدرت و علم و احاطه او خارج باشد بلکه او قیوم است سر رشته ی موجودات و کائنات در قبضه ی قدرت اوست یعنی در عین علو و استعلاء محیط است بهمه ی موجودات.
قال الصادق (ع) فی قوله تعالی الرحمن علی العرش استوی – استوی من کل شییء فلیس شییء اقرب الیه من شییء.یعنی احاطه از لحاظ قدرت وتسلط نه اینکه داخل دراشیاء باشد شما چرا خارج عنها رانمی بینیدواین دقیقا بیان می کند وجود اشیاء با وجود خداوندتباین دارد وهیچ سنخیتی بین آنها نیست
[پاسخ]