به گزارش خبرنگار فرهنگي خبرگزاري تسنيم، حجت الاسلام مُحسِن عبّاسي وَلَدي، در سال 1355 در تهران به دنيا آمده و پس از اخد ديپلم در 1373 وارد حوزه علميه اصفهان شده است. او همچنين براي ادامه تحصيلات حوزوي خود از 1377 به حوزه علميه قم رفت و هم اکنون نيز مشغول فراگيري درس خارج فقه و اصول است. اين کارشناس علوم ديني و تربيتي از سال 1388 بهعنوان کارشناس در برنامههاي رسانههاي پرسش و پاسخ تربيتي با موضوع خانواده حضور پيدا کرده است. بيشترين حجم حضور او در برنامه راديو معارف است که مباحث او با استقبال خوبي هم از سوي مخاطبان روبهرو شده است. حجتالاسلام عباسي ولدي صاحب تأليفات متعددي در زمينههاي علوم تربيتي، اخلاق و خانواده است. آنچه در ادامه ميآيد گفتوگوي تسنيم با اين کارشناس درباره مسئله «جمعيت و اشتغال» است.
پيش از اين 5 گفتوگوي تسنيم با حجتالاسلام عباسي ولدي بهترتيب با موضوعات «مسئله کاهش جمعيت»، «مسئله بحران سالمندي»، «جمعيت و اشتغال و بررسي نسبت آنها»، «جمعيت و نسبت آن با مسئله اقتصاد» و «سنتهاي معنوي و نسبت آنها با اقتصاد و معيشت» منتشر شد. گفتوگوي حاضر که تکمله آن 5 بخش پيشين است با عنوان «گرههاي اقتصادي و جمعيت» در ادامه آمده است:
*تسنيم: در بخش پيشين اين گفتوگو، موضوع سنتهاي معنوي و معيشت را مطرح کرديم؛ اما واقعيتش اين است که در مسئله افزايش جمعيت، بيشترين گرههايي که در ذهن مردم وجود دارد، گرههاي اقتصادي است. يکي از سؤالاتي که خود من بارها با آن مواجه شدهام اين است که ميگويند بچههاي بيشتر در خانواده، يعني رفتن به سوي فقر و وقتي فقر هم از يک در بيايد، ايمان از در ديگر خارج ميشود. وقتي هم که خانوادههاي ما از نظر ايماني ضعيف باشند کيفيت جمعيت پايين ميآيد. نظر شما در اين باره چيست؟
بسم الله الرحمن الرحيم. قبل از هر چيز بايد دو نکته مقدماتي را عرض کنم. اول آنکه نميشود پذيرفت که هميشه بچه بيشتر به معناي اقتصاد ضعيفتر خانواده است. کم نيستند کساني که فرزند بيشتري دارند و برکت بيشتري هم در خانهشان وجود دارد؛ اما با اين وجود ما پاسخ اين پرسش را با اين فرض ميدهيم که فرزند بيشنر اقتصاد خانواده را ضعيف کند. دوم آنکه من حواسم هست که پاسخ يک پرسش را ميدهم؛ پس فکر نکنيد حرفهايي که در اين جا ميزنيم به معناي تأييد فقر است. هيچ انديشمندي معتقد نيست که جامعه را بايد در حالت فقر نگه داشت. اعتقاد به اينکه اگر فقر از دري بيايد، ايمان از در ديگري بيرون ميرود، وقتي در کنار اين اعتقاد قرار ميگيرد که فرزند بيشتر آوردن مساوي با فقر است، نتيجهاش فرزندآوري کمتر ميشود. ما ميخواهيم به اين شبهه پاسخ بدهيم.
يکي از مسائلي که در ميان علماي ما بحث جدي ايجاد کرده، رابطه فقر و ايمان است. اين رابطه از بحثهايي است که از قديم ميان علماي ما رواج داشته و هيچ يک از علما معتقد نبوده و نيست که ميان فقر و ايمان رابطه عکس وجود دارد؛ يعني اگر فقر آمد، ايمان از در ديگر خارج ميشود. اين عقيده را روايات ما هم رد ميکند. تجربههاي تاريخي و تجربههاي شخصي خود ما هم تأييد کننده اين اعتقاد نيست.
کساني که در کنار انبياء قرار داشته و از اولين کساني بودند که به آنها ايمان ميآوردند، بيشتر از فقرا بودند يا اغنياء؟ اصلاً يکي از بهانههايي که اغنيا براي ايمان نياوردن ميتراشيدند، همين بود که به انبياء ميگفتند در اطراف شما انسانهاي فقير وجود دارد. اين مسئله از همان ابتدا هم بود. قرآن دربارهي سخن کفّار به حضرت نوح (عليه السلام) ميفرمايد: «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أراذِلُنا بادِيَ الرَّأيِ وَ ما نَري لَکُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِينَ»؛ پس سران قومش که کافر بودند گفتند: «ما تو را جز بشري مثل خود نميبينيم و جز [جماعتي از] فرومايگان ما آن هم نسنجيده، نميبينيم کسي تو را پيروي کرده باشد و شما را بر ما امتيازي نيست؛ بلکه شما را دروغگو ميدانيم. (سوره هود: 11، آيهي 27) در تفاسير آمده که مقصود کفار از اراذل، فقرا و مستمندان بودند.( تفسير قمي، ج1، ص325؛ البرهان في تفسير القرآن، ج3، ص99)
مگر اصحاب صُفّه در اوج فقر نبودند و مگر همين اصحاب صفّه از بهترين و عاشقترين ياران رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نبودند؟ در بعضي از نقلها داريم که اينها چهارصد نفر بودند که در هر جنگي که رسول عزّت و عظمت، پيامبر خدا (صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) آنها را اعزام ميکردند، با اين که در اوج فقر بودند ميرفتند و سرپيچي نميکردند. مگر در زمانه خود ما کم هستند کساني که در اوج فقرند و در قُلّه ايمان؟ در روايات و آيات هم درباره فقرا حرفهايي داريم که اصلاً با آنچه شما ميگوييد تناسب ندارد: لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ اُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لايَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ؛ [اين صدقات] براي آن [دسته از] نيازمنداني است که در راه خدا فروماندهاند و نميتوانند [براي تأمين هزينه زندگي] در زمين سفر کنند. از شدت خويشتنداري، فردِ بياطلاع آن را توانگر ميپندارد. آنها را از سيمايشان ميشناسي. با اصرار [چيزي] از مردم نميخواهند و هر مالي [به آنان] انفاق کنيد، قطعاً خدا از آن آگاه است. (سوره بقره: 2، آيهي 273)
لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِينَ الَّذِينَ اُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أمْوالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ؛ [اين غنايم نخست] اختصاص به بينوايان مهاجري دارد که از ديارشان و اموالشان رانده شدند: خواستار فضل خدا و خشنودي [او] ميباشند و خدا و پيامبرش را ياري ميکنند. اينان همان مردم درستکردارند. (سوره حَشر: 59، آيهي 8) پيامبر خدا (صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) فرمود: «خوشا به حال مستمنداني که صبر ميکنند! آنها کساني هستند که مَلَکوت آسمانها و زمين را ميبينند». (الکافي، ج2، ص263)؛ بنا براين نه تنها فقرا طبقه بيايماني نبودهاند؛ بلکه بسياري از فقرا از گروه مُقرَّبان الهي بوده و هستند.
*تسنيم: اما بايد پذيرفت که در ميان روايات مضاميني وجود دارد که همين باور عمومي را تقويت ميکند. مثلاً همان روايتي که ميگويد «کَادَ الْفَقْرُ أنْ يَکُونَ کُفْراً» نزديک است که فقر به کفر بينجامد. اين روايت شباهت خيلي زيادي به اين باور دارد که وقتي فقر از در خانهاي آمد، ايمان از پنجره بيرون ميرود.
ما فرض ميکنيم که فقر در اين روايت به معناي فقر مالي است؛ در حالي که برخي از علما اين را قبول ندارند؛ اما با اين فرض اگر به لحن اين روايت دقت کنيد، معلوم ميشود که فقر، زمينه از بين رفتن ايمان را فراهم ميکند؛ نه اين که حتماً ايمان را از بين ميبرد. اين روايت ميگويد نزديک است که فقر به کفر بينجامد. کسي که در شرايط تنگناي اقتصادي، نسبت به خدا سوء ظنّ پيدا کرده و تدبير و حکمت الهي را به جهت فقر خود زير سؤال ببرد، آرام آرام ايمانش کمرنگ ميشود؛ امّا در اين جهت تفاوت چنداني ميان فقر و غنا نيست. غنا هم زمينه از بين رفتن ايمان را فراهم ميکند. خداوند در قرآن کريم ميفرمايد: کلاََّ إِنَّ الْانسَانَ لَيَطْغَى أن رَّءَاهُ اسْتَغْنى؛ آرى، هر آينه آدمى سرکشى مىکند و از حدّ ميگذرد، از آن رو که خود را بينياز و توانگر بيند. (سوره عَلَق: 96، آيه 7ـ6)
اما مرحوم راغب اصفهاني لغت شناس قرآني معروف، چند کاربرد براي واژه فقر آورده است. کسي که ميخواهد درباره رواياتِ فقر اظهار نظر کند، بايد به اين چهارمعنا دقت کند:
اول: فقر به معناي نياز ذاتي انسانها؛ حالتي که همه انسانها دارند و خداوند هم به آن اشاره ميکند: «يا أيُّهَا النَّاسُ أنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ». اي مردم شما نيازمندان به خدا هستيد. سوره فاطر: 35، آيهي 15.
دوم: فقر به معناي تهيدستي که معناي معمول فقر در ميان ما همين است.
سوم: فقر به معناي فقر نفس که حرص و سيري ناپذير بودن نفس انسان است. در همين جا مرحوم راغب ميگويد: «فقر در روايت «کَادَ الْفَقْرُ أنْ يَکُونَ کُفْراً» به اين معناست». (مُفرَدات الفاظ القرآن، ص641)
چهارم : در برخي روايات به صراحت مقصود از مذمت فقر، فقر در دين بيان شده است.
در روايتی از رسول خدا (صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) در سفارشي به امير مُؤمنان علي (عَلَيهِ السَّلامُ) فرمود: «فقر، مرگي بس بزرگ است.» عرض شد: «فقرِ درهم و دينار؟» فرمود: «فقر ديني». (بحارالانوار، ج74، ص63)
از امام حسن مجتبي (عَلَيهِ السَّلامُ) درباره فقر سؤال شد و حضرت فرمود: «آزمندي و حرص نفس نسبت به هر چيزي». (بحارالانوار، ج75، ص103) امام هادي (عَلَيهِ السَّلامُ) فرمود: «فقر، سيري ناپذيري نفس و نوميدي شديد است». (بِحارُالانوار، ج72، ص109)
مرحوم علامه مجلسي در کتاب بحارالانوار تحليل مفصلي درباره روايات فقر آورده و ميگويد: «تحليلهاي مختلفي درباره روايات فقر وجود دارد؛ اما بهترين تحليل، تحليلي است که راغب در مفردات ارائه داده است». حرف پاياني مرحوم علامه مجلسي درباره اين روايات قابل تأمل است : «به نظر ميرسد مقتضاي جمع و سازش ميان اخباري که در اين زمينه داريم آن است که فقر و ثروت هر يک به نوبه خود نعمتي الهي بوده که خداوند با توجه به مصلحت کامل افراد به آنان يکي از اين دو نعمت را ارزاني ميدارد و بنده وظيفه دارد که در هنگام فقر و تهيدستي شکيبا و بلکه سپاسگزار و شاکر باشد و اگر هم خداوند مال و ثروتي به او بخشيد، سپاسگزار باشد و به مقتضاي آن عمل کند. بنابراين بايد به مقتضاي هر يک از فقر و توانگري عمل کرد؛ البته غالباً فقيرِ شکيبا ثوابش بيشتر از توانگر شاکر است؛ اما مراتب احوال هر يک کاملاً متفاوت است و نميتوان درباره هر يک از دو طرف حکم کلي صادر کرد».
*تسنيم: يکي ديگر از شبهاتي که درباره افزايش جمعيت وجود دارد اين است که افزايش جمعيت آرماني است که با واقعيتهاي موجود جامعه ما نميسازد. اين دسته گاهي هم به بيانات مقام معظم رهبري(امام خامنه اي) هم استناد مي کنند که ايشان فرمودند آرمانگرايي بدون در نظر گرفتن واقعيتها کار انسان را به تَوهُّم ميکشاند. وضعيت اقتصادي امروز جامعه ما همان واقعيتي است که اين دسته ميگويند بدون در نظر گرفتن آن حرف زدن درباره افزايش جمعيت ميشود تَوهُّم.
بنده اين حرف را صد در صد قبول دارم. ما بايد با در نظر گرفتن واقعيتها براي رسيدن به نقطه آرماني خودمان برنامهريزي کنيم؛ اما نبايد در مسأله واقعيتها دو نکته مهم را فراموش کنيم: اول آنکه مگر تنها واقعيت موجود در جامعه ما آن است که از نظر اقتصادي برخي از مردم در مضيقهاند؟ مگر اين واقعيت ندارد که جامعه ايراني رو به پيري ميرود؟ مگر اين واقعيت ندارد که در کمتر از سي سال آينده، چيزي در حدود بيست ميليون از جمعيت ما پير ميشوند؟ مگر اين توهم است که کشور سالمند، توان توليدش پايين و ميزان مصرفش بالاست؟ مگر سي سال آينده، آينده دوري است يا اين که چنين آيندهاي هرگز نخواهد آمد؟ اينها همه واقعيتهاي امروز است. مگر اين واقعيت نيست که ما براي حل مسأله جمعيت وقت چنداني نداريم؟ يعني نبايد نسل زناني که امروز در سن باروري هستند را از دست بدهيم و گرنه ديگر نميتوانيم به راحتي جبران کنيم. نمونهاش همين کشورهاي غربي پيشرفته هستند که هر چه تشويق ميکنند نتيجه مطلوب نميگيرند. مگر اين واقعيت نيست که در ميان کشورهاي منطقه چشمانداز که بيست و شش کشور هستند، ايران از نظر نرخ باروي بيست و پنجم است و اين يک واقعيت است که اسرائيل در ميان همين کشورها رتبه هفتم را دارد؟
يک نکته ديگر درباره واقعيتها، سنتهاي الهي است. اينها هم واقعيت است. برکت يک واقعيت است، امداد الهي يک واقعيت است، رزاقيّت خداوند يک واقعيت است. ما چرا برنامه دولت را يک واقعيت ميدانيم؛ اما وعده الهي را يک واقعيت نميدانيم؟!!! بسياري از وعدههاي دولتها محقق نشد و يا ناقص محقق شد؛ اما وعده الهي تخلفناپذير است.
دوم آنکه شما با يک واقعيت مواجه هستيد به نام پايين بودن نرخ باروري در جامعه ايراني، يک واقعيت ديگر نيز وجود دارد به نام فقر؛ اما آيا اين تحليل درست است که دليل پايين بودن نرخ باروري فقر است؟ يا اين واقعيت درستي است که اگر فقر حل شد، نرخ باروري بالا ميرود؟ ما پيش از اين در گفتوگوي چهارم به صورت مفصّل در اين باره حرف زديم.
مگر ميشود اين واقعيت را انکار کرد که بسياري از کساني که به يک يا دو فرزند بسنده کردهاند به طور حتم از عهده يک يا دو فرزند ديگر به راحتي بدون اين که يک تومان به پولشان اضافه شود،[بدون اینکه چه بسا یک تومان از پولشان کم شود] برميآيند؛ اما تن به اين کار نميدهند؟چگونه ميتوان اين واقعيت را ناديده گرفت که برخي از خانوادههاي ما به خاطر حرف مردم به سراغ فرزندآوري بيشتر نميروند؟ برخي هم بيش از دو فرزند را بيشخصيتي ميدانند. پس ما در تحليل درست واقعيتها به اين نتيجه ميرسيم که بايد همزمان با کارها و برنامههاي اقتصادي، برنامههايي براي اصلاح فکر و فرهنگ مردم داشته باشيم.
آن قسمت از بيانات مقام معظم رهبري را که شما هم به آن اشاره کرديد، کاملش اين است:
«بعضى وانمود ميکنند که آرمانگرايى با واقعبينى نميسازد؛ اين را ما به شدت رد ميکنيم. بسيارى از آرمانهاى جامعه ما و مطالبه آنها جزو واقعيتهاى جامعه است. مردم مايلند عزت ملى داشته باشند، مردم مايلند زندگى ايمانمدار و دينمدار داشته باشند، مردم مايلند در امور اداره کشور و مديريت کشور سهيم باشند ـ يعنى مردمسالارى ـ مردم مايلند پيشرفت داشته باشند، استقلال سياسى و اقتصادى داشته باشند؛ اينها خواستههاى عمومى مردم است. اين خواستهها، واقعيتهاى جامعه است؛ اين واقعيتها دقيقاً در جهت آرمانخواهى است؛ اينها که مسائل تحليلى و ذهنى نيست، اينها که موهومات نيست، اينها که ذهنيات نيست؛ اينها واقعياتى است که در جامعه وجود دارد. يک جامعه زنده و مؤمن دنبال اين چيزهاست؛ ميخواهد عزت ملى داشته باشد، ميخواهد استقلال داشته باشد، ميخواهد پيشرفت داشته باشد، ميخواهد آبروى بينالمللى داشته باشد؛ اينها خواستههايى است که مردم دارند؛ اينها در جهت آرمانهاست؛ و اين خواستن، جزو واقعيتهاى قطعى جامعه است. بنابراين واقعيات ميتواند در خدمت و معطوف به آرمانها باشد. بله، ذکر آرمانها بدون توجه به واقعيتها و بدون ملاحظه سازوکارهاى معقول و منطقىِ رسيدن به آرمانها، خيالپردازى است؛ آرمانها در حد شعار باقى خواهد ماند؛ ليکن وقتى که مسئولان کشور آرمانها را به صورت منطقى و متين دنبال کردند، مردم همراهى کردند، اين جا آن جايى است که واقعيتهاى جامعه با آرمانها هماهنگ ميشود. خب، اين يک امر اساسى و يک پايه اساسى براى حرکت کشور است». (بيانات مقام معظم رهبري امام خامنه اي در جمع مسئولان نظام، 3/5/1391)
جالب است بدانيد که ايشان در همين سخنراني که شما به آن اشاره کردهايد خيلي جدي به بحث افزايش جمعيت؛ آن هم با اتکا به واقعيتها حرف زدند که عين عبارت ايشان را ميآورم:«يک واقعيت ديگر، توان افزايشيافته در درون جمهورى اسلامى است. ما کشور قدرتمندى هستيم. ما کشور دارا و توانائى هستيم. از لحاظ منابع، ما در رتبههاى بالاى جهانى هستيم. در بعضى از منابع، رتبه اوّليم. در ترکيب نفت و گاز، ما در دنيا اوّليم. از همه کشورهايى که داراى نفت هستند يا داراى گاز هستند، مجموع نفت و گاز ما بيشتر است. از لحاظ منابع و معادن اساسى، کشور ، غناى بالا و فراوانى دارد. از لحاظ نيروى انسانى، ما هفتاد و پنج ميليون نفر جمعيت داريم؛ اين جمعيت عامل خيلى مهمى است. من اين را همين جا عرض بکنم؛ جمعيت جوان و بانشاط و تحصيلکرده و باسواد کشور، امروز يکى از عاملهاى مهم پيشرفت کشور است. در همين آمارهايى که داده ميشود، نقش جوانهاى تحصيلکرده و آگاه و پرنشاط و پرنيرو را مىبينيد. ما بايد در سياست تحديد (کنترل) نسل تجديدنظر کنيم. سياست تحديد نسل در يک برههاى از زمان درست بود؛ يک اهدافى هم برايش معين کردند. آن طورى که افراد متخصص و عالم و کارشناسان علمىِ اين قسمت تحقيق و بررسى کردند و گزارش دادند، ما در سال 71 به همان مقاصدى که از تحديد نسل وجود داشت، رسيديم. از سال 71 به اين طرف، بايد سياست را تغيير مي داديم؛ خطا کرديم، تغيير نداديم. امروز بايد اين خطا را جبران کنيم. کشور بايد نگذارد که غلبه نسل جوان و نماى زيباى جوانى در کشور از بين برود؛ و از بين خواهد رفت اگر به همين ترتيب پيش برويم؛ آن طورى که کارشناسها بررسى علمى و دقيق کردند. اينها خطابيّات نيست؛ اينها [واقعیّات و] کارهاى علمى و دقيقِ کارشناسىشده است. اگر چنانچه با همين وضع پيش برويم، تا چند سال ديگر نسل جوان ما کم خواهد شد ـ که امروز قاعده جمعيتى ما جوان است ـ و به تدريج دچار پيرى خواهيم شد؛ بعد از گذشت چند سال، جمعيت کشور هم کاهش پيدا خواهد کرد؛ چون پيرى جمعيت با کاهش زاد و ولد همراه است. يک زمانى را مشخص کردند و به من نشان دادند، که در آن زمان، ما از جمعيت فعلىمان کمتر جمعيت خواهيم داشت. اينها چيزهاى خطرناکى است؛ اينها را بايستى مسئولين کشور به جِد نگاه کنند و دنبال کنند. در اين سياست تحديد نسل حتماً بايستى تجديد نظر شود و کار درستى بايد انجام بگيرد. اين مسئله افزايش نسل و اينها جزو مَباحِث مهمى است که واقعاً همه مسئولين کشور ـ نه فقط مسئولين ادارى ـ روحانيون، کسانى که منبرهاى تبليغى دارند، بايد در جامعه درباره آن فرهنگسازى کنند؛ از اين حالتى که امروز وجود دارد ـ يک بچه، دو بچه ـ بايد کشور را خارج کنند. رقم صد و پنجاه ميليون و دويست ميليون را اول امام گفتند ـ و درست هم هست ـ ما بايد به آن رقمها برسيم.»
*** اصلاحات و اضافات و ... توسّط : استاد سيداصغرسعادت ميرقديم لاهيجي
***برنامه دولت» را واقعيت ميدانيم اما «رزاقيت خداوند» را نه !!! حجت الاسلام مُحسِن عبّاسي وَلَدي+https://www.tasnimnews.com/fa/news/1393/11/05/632446/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%80-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%B1 ..
************************************
***کتابخانه اینترنتی آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی ....+کلیک کنید
http://saadatmirghadimha.rzb.ir/post/8 .
***نقد کتاب بررسی راههای مَحرمیّت از دیدگاه فقه امامیه+کتاب بررسی راه های مَحرمیّت از دیدگاه فقه امامیّه به قلم حجت الاسلام حسن عالمی طامَّه+[فَإِذا جاءَتِ الطَّامَّةُ الْکُبْرى *یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ ما سَعى «سوره نازعات آیه 34 و 35»]....این کتاب اما گرفتار ضعفها و خطاهای قابل توجه و گاه غیرقابل گذشت شده است....+حجت الاسلام سید ضیاء مُرتَضَوِی+1395 .+http://ijtihadnet.ir/%d9%86%d9%82%d8%af-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%b1%d8%a7%d9%87%e2%80%8c%d9%87%d8// .+شبکه اجتهاد+کلیک کنید .
*** ربا در تسهیلات خُرد بیشتر است/ نظام بانکی پاسخگوی نگرانی مراجع باشد+محمد رضا مُروِّجی+شبکه اجتهاد+http://ijtihadnet.ir/%d8%b1%d8%a8%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%aa%d8%b3%d9%87%db%8c%d9%84%d8%a7/ .+کلیک کنید .