بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ


تفسیر آیه 99 و 100 از سوره مُؤمِنون + عالَمِ بَرزَخ


حَتَّي إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (۹۹) لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلي‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ  (۱۰۰) .

ترجمه : (آنها یعنی کفّار و مردمانِ بد کردار همچنان به راه غلط خود و به  اَعمال و كردارهاى زشت خود ادامه مى‌دهند و از مرگ غافلند) تا زمانی که یکی از آنان را مرگ فرا رسد آنگاه می گوید : پروردگارا مرا به دنیا باز گردان شايد در آنچه از خود به جاى گذاشته‌ام (از مال و ثروت و ...)، كار نيكى انجام دهم یا شاید کارهای نیکی را که در گذشته در دنیا ترک کرده بودم (در حیاتِ مجدّد و  آینده) انجام دهم و جبران نمایم (به او گفته می شود) : كَلَّا : هرگز چنین نخواهد شد ، این سخنی است (گزاف و بی اساس) که به ظاهر و به ناچار بیان می کند (و به آن ترتیب اثر داده نمی شود زیرا که او سخنی غیر واقعی گفته است و اگر برگردد به گفته خودش عمل نخواهد کرد) و از پی مرگِ آنها عالمِ بَرزَخ است تا روزی که قیامت فرا رسد و از قبرها بر انگیخته شوند .


تقاضاى ناممكن :  در تعقيب بحثهایى كه در آيات قبل پيرامون سرسختى مُشركان و گنهكاران در مسير باطلشان گذشت ، در آيات مورد بحث ،  وضعِ دردناكشان را به هنگامى كه در آستانه مرگ قرار مى گيرند چنين توصيف مى كند : آنها به اين راه غلط خود همچنان ادامه مى دهند تا هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا رسد (حَتَّي إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ) . در اين هنگام كه خود را در حال بريدن از اين جهان و قرار گرفتن در جهان ديگر مى بيند ، پرده هاى غرور و غفلت از مقابل ديدگانش كنار مى رود گویى سرنوشتِ دردناكِ خويش را با چشم مى بيند ، عُمر و سرمايه هاى از دست رفته و كوتاهي هایى را كه در گذشته كرده و گناهانى را كه مرتكب شده  عواقب شوم آن را مشاهده مى كند ، اينجا است كه فرياد او بلند مى شود و مى گويد : اى پروردگار من ، مرا باز گردانيد . (قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ) . مرا باز گردانيد «شايد گذشته خود را جبران كنم و عمل صالحى در برابر آنچه ترك گفتم بجا آورم» (لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَکْتُ) . اما از آنجا كه قانون آفرينش چنين اجازه بازگشتى را به هيچكس ، نه نيكوكار و نه بدكار ، نمى دهد ، به او چنين پاسخ داده مى شود «نه ! هرگز راهِ باز گشتى وجود ندارد» (کَلاَّ) . «اين سخنى است كه او به زبان مى گويد» (إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها) . سخنى كه هرگز از اعماق دلش با اراده و آزادى بر نخواسته است ، اين همان سخنى است كه هر بدكارى به موقع گرفتار شدن در چنگالِ مُجازات و هر قاتلى به هنگام ديدن چوبه دار مى گويد و هر وقت امواج بلا فرو بنشيند باز همان برنامه سابق خود را ادامه مى دهد . اين شبيه چيزى است كه در آيه ۲۸ سوره انعام مى خوانيم : (وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ) (آنها اگر به حيات دنيا باز گردند باز به همان برنامه ها و روش خود ادامه مى دهند). و در پايان آيه ، اشاره بسيار كوتاه و پر معنى به جهان اسرار آميز برزخ كرده مى گويد: «در پشتِ سرِ آنها تا روزى كه برانگيخته مى شوند برزخى وجود دارد» (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلي‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ).

نكته ها :

1- مخاطب در جمله «رَبِّ ارْجِعُونِ» كيست ؟  با توجه به اينكه كلمه «رَبِّ » مُخفف «رَبِّی» به معنى «پروردگار من» مى باشد ، آغاز اين جمله نشان مى دهد مخاطب خداوند مُتعال است ، ولى از آنجا كه «اِرْجِعُونِ» (باز گردانيد مرا) به صيغه جمع آمده ، مخاطب نمى تواند خدا باشد ، و جمع اين دو تعبير در جمله فوق سؤ ال انگيز شده است . 1- جمعى از مفسران معتقدند كه مخاطب خداوند است و ذكر صيغه جمع در اينجا به عنوان احترام و تعظيم است كه در زبان فارسى ما نيز معمول است به مخاطب واحد ، هنگام احترام «شما» مى گوئيم ، ولى با توجه به اينكه اين تعبير در زبان عربى ، مخصوصا در اعصار گذشته ، رائج نبوده ، و در قرآن نيز نمونه اى براى آن ديده نمى شود ، ضعف اين تفسير روشن است . 2- جمع ديگرى از مفسران گفته اند مخاطب در واقع فرشتگان مرگ و قبض ‍ ارواحند و گفتن كلمه  رَبِّ   يك نوع استغاثه به درگاه خدا مى باشد كه در سخنان روز مرّه ما نيز فراوان است كه وقتى انسان در بحرانى سخت قرار مى گيريد نخست به درگاه خدا استغاثه مى كند و بعد از مردم يارى مى طلبد و فرياد مى زند : «اى خدا! اى خدا! مرا نجات دهيد ، به كمك من بشتابيد» . اين تفسير صحيحتر به نظر مى رسد.

۲-  تفسير جمله «فيما تَرَکْتُ»  :  در آيات فوق خوانديم كه كافران در آستانه مرگ تقاضا مى كنند كه آنها را بازگردانند تا «در آنچه ترك گفته اند» عمل صالح انجام دهند . بعضى معتقدند «فيما تَرَکْتُ» در اينجا اشاره به اموالى است كه از آنها به يادگار مى ماند كه در تعبيرات معمولى نيز از آن به «تَرَكَه مَيِّت » تعبير مى شود . حديثى كه از امام صادق (عَلَیهِِ السَّلامُ) نقل شده است شاهدى بر اين معنى است ، آنجا كه فرمود: مَن مَنَعَ قِيراطاََ مِنَ الزَّكوةِ فَلَيسَ بِمُؤمِنِِ وَ لامُسلِمِِ وَ هُوَ قَولُهُ تَعالَى : رَبِّ ارْجِعُونِ *  لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَکْتُ : «كسى كه قيراطى از زكات را ندهد نه مؤمن است و نه مسلمان و سخن خداوند « رَبِّ ارْجِعُونِ ... ...  » نيز همين را مى گويد . در حالى كه بعضى ديگر معنى وسيعترى براى آن قائلند و «ما تَرَکْتُ» را اشاره به تمام اعمال صالحى كه ترك گفته مى دانند ، يعنى : خداوندا مرا باز گردان تا اعمال صالحى را كه ترك كرده ام جبران كنم  و حديثى كه در بالا نقل كرديم چنانچه از قبيل بيان مصداق روشن باشد منافاتى با اين تفسير وسيع و جامع ندارد و با توجه به اينكه اين گونه افراد از تمام فرصتهایى كه از دست داده اند پشيمان مى شوند و ميل دارند همه را جبران كنند ، تفسير دوم صحيحتر به نظر مى رسد . ضمنا تعبير به «لَعَلَّ» در جمله «لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً» (شايد عمل صالحى انجام دهم ) ممكن است اشاره به اين باشد كه اين افراد آلوده و منحرف از وضع آينده خود نيز اطمينان كامل ندارند و كم و بيش مى دانند كه اين ندامت و پشيمانى معلول شرائط خاصى است كه در آستانه مرگ براى آنها پيدا شده است و اى بسا اگر باز گردند همان روش گذشته را ادامه خواهند داد و حقيقت نيز همين است .

۳- «کَلاَّ» در اينجا چه چيزى را نفى مى كند؟ «کَلاَّ» كلمه اى است كه در لغت عرب براى منع و جلوگيرى و ابطال گفتار طرف مقابل مى آيد، و در واقع نقطه مقابل «اِى» (آری) است كه براى تصديق مى باشد . در پاسخ سؤال فوق بعضى گفته اند : «کَلاَّ» نفى تقاضاى كفّار براى بازگشت به زندگى دنيا است ، يعنى : راه بازگشت بسته شده و به هيچوجه امكان پذير نيست . بعضى ديگر گفته اند كه اين كلمه براى نفى ادعاى آنها است كه مى گويند اگر ما به دنيا باز گرديم گذشته را جبران خواهيم كرد ، خداوند مى گويد : اين يك ادعاى بى اساس و تو خالى است و اگر آنها باز گردند برنامه همان برنامه پيشين است . در عين حال هيچ مانعى ندارد كه اين كلمه اشاره به نفى هر دو معنى باشد . ذكر اين نكته نيز لازم است كه اين تقاضا و جواب گر چه در آيه فوق تنها در مورد مشركان ذكر شده ولى مسلّم است كه اختصاص به آنها ندارد ، بلكه تقاضاى همه گنهكاران و ستمگران و آلودگان است كه با ديدن سر نوشت دردناك خود در آستانه مرگ از گذشته پشيمان مى شوند و تقاضاى بازگشت مى كنند اما دست ردّ بر سينه آنها مى زنند.

جهان بَرزخ چيست ؟

عالَم بَرزخ چه عالَمى است ؟ و كجا است ؟ و دليل بر اثبات چنين عالَمى كه در ميان دنيا و عالَم آخرت قرار دارد چيست ؟ آيا برزخ براى همه است يا براى گروه معينى ؟ و بالاخره وضع حال مؤمنان و صالحان و نيز كافران و بدكاران در آنجا چگونه است ؟  اينها سؤ الاتى است كه در اين زمينه وجود دارد و در آيات و روايات اشاراتى به آن شده است و لازم است تا آنجا كه وضع اين كتاب (تفسیر نمونه) اجازه مى دهد به پاسخ آنها بپردازيم . واژه «بَرزخ» در اصل به معنى چيزى است كه در ميان دو شئ ، حائل مى شود و سپس به هر چيزى كه ميان دو امر قرار گيرد برزخ گفته شده است و روى همين جهت به عالَمى كه ميان دنيا و عالم آخرت قرار گرفته ، برزخ گفته مى شود . دليل بر وجود چنين جهانى كه گاهى از آن تعبير به «عالم قبر» و يا «عالم ارواح» مى شود از طريق اَدلّه نقليّه (آیات و روایت) است . آيات متعددى از قرآن مجيد داريم كه بعضى ظهور و بعضى صراحت در اين معنى دارد . آيه مورد بحث (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلي‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ) ظاهر در وجود چنين عالمى است ، هر چند بعضى خواسته اند كلمه برزخ را در اين آيه به معنى مانعى براى بازگشت به اين دنيا معرفى كنند و گفته اند مفهوم آيه اين است كه پشت سر انسان مانعى است كه او را از بازگشت به اين جهان منع مى كند، ولى اين معنى بسيار بعيد به نظر مى رسد ، زيرا تعبير به «إِلي‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (تا روز رستاخيز) دليل بر اين است كه اين برزخ در ميان دنيا و آخرت قرار گرفته ، نه ميان انسان و دنيا . از آياتى كه «صريحا» وجود چنين جهانى را اثبات مى كند آيات مربوط به حيات شهيدان است مانند  وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ‌ : « و هرگز گمان نكن كسانى كه در راه خدا كشته شدند مردگانند آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند» (آيه ۱۶۹ سوره آل عمران) . در اينجا خطاب به پيامبر (صَلَّی اللهُ  عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) است ، و در آيه 154 سوره بقره خطاب به همه مؤمنان كرده مى گويد: وَ لاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَ لَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ : و به آنها که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نگویید بلکه آنان زنده‌اند ، ولی شما نمی‌فهمید . نه تنها در مورد مؤمنانِ عاليمقامى همچون شهيدان ،  جهان برزخ وجود دارد بلكه درباره كفار طغيانگرى همچون فرعون و يارانش نيز وجود برزخ صريحا در آيه 46 سوره مُؤمن آمده است : اَلنَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ : آنها (فرعون و يارانش ) هر صبح و شام در برابر آتش قرار مى گيرند و به هنگامى كه روز قيامت بر پا مى گردد فرمان داده مى شود آل فرعون را در شديدترين  و سخت ترین كيفرها وارد كنيد . البته آيات ديگرى را نيز براى اين موضوع ذكر كرده اند كه در صراحت و ظهور به پايه آيات فوق نمى رسد ، تنها مطلبى كه در آيات برزخ بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه بجز آيه مورد بحث كه مسئله برزخ را به طور كلى بيان كرده ، بقيه آنها مسئله را به صورت خصوصى مثلا در مورد «شُهَداء» يا «آل فرعون» طرح مى كند ، ولى روشن است كه نه آل فرعون خصوصيتى دارند ، كه همانند آنها در جهان بسيار بوده ، و نه شهيدان چرا كه قرآن مجيد گروهى از صالحان و خاصّان را همطراز آنها شمرده ، در آيه 69 سوره نساء پيامبران و صديقان و شهداء و صالحان را در كنار هم قرار مى دهد ... فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ  . و هر كس كه از خدا و پيامبر اطاعت كند ، پس آنان (در قيامت) با كسانى همدم خواهند بود كه خداوند بر آنان نعمت داده است مانند پيامبران ، صدّيقان ، شهيدان و صالحان و اينان چه همدم‌هاى خوبى هستند . درباره عمومى بودن يا نبودن برزخ سخنى داريم كه در پايان اين بحث به خواست خدا خواهد آمد .

و اما از نظر روايات - در كتب معروف شيعه و اهل تسنن روايات فراوانى است كه با تعبيرات مختلف و كاملا متفاوت از جهان برزخ و عالم قبر و ارواح و خلاصه جهانى كه ميان اين عالم و عالم آخرت قرار دارد سخن مى گويد :

۱- در حديث معروفى كه در كلمات قِصار در نَهجُ البَلاغه آمده است مى خوانيم كه على (عَلَیهِِ السَّلامُ)  هنگام مراجعت از جنگ صِفّين وقتى كه نزديك كوفه كنار قبرستانى كه بيرون دروازه قرار داشت رسيد ، رو به سوى قبرها كرد و چنين گفت :  يا أهلَ الدِّيارِ المُوحِشَةِ ، و المَحالِّ المُقفِرَةِ ، و القُبورِ المُظلِمَةِ ، يا أهلَ التُّربَةِ ، يا أهلَ الغُربَةِ ، يا أهلَ الوَحدَةِ ، يا أهلَ الوَحشَةِ ، أنتُم لَنا فَرَطٌ سابِقٌ ، و نَحنُ لَكُم تَبَعٌ لاحِقٌ ، أمّا الدُّورُ فَقَد سُكِنَتْ ، و أمّا الأزواجُ فَقَد نُكِحَتْ ، و أمّا الأموالُ فَقَد قُسِمَتْ . هذا خَبَرُ ما عِندَنا فَما خَبَرُ ما عِندَكُم ؟ ـ ثُمَّ التَفَتَ إلى أصحابِهِ ـ فقال : أما لَو اُذِنَ لَهُم في الكَلامِ لَأَخبَرُوكُم أنَّ خَيرَ الزّادِ التَّقوى : «اى ساكنان خانه هاى وحشتناك و مكانهاى خالى و قبرهاى تاريك !  اى خاك نشينان ! اى غريبان ! اى تنهايان ! اى وحشتزدگان ! شما در اين راه بر ما پيشى گرفتيد و ما نيز به شما مُلحق خواهيم شد ، اگر از اخبار دنيا بپرسيد به شما مى گويم خانه هايتان را ديگران ساكن شدند ، همسرانتان به نِكاح ديگران در آمدند ، و اموالتان تقسيم شد ، اينها خبرهایى است كه نزد ما است نزد شما چه خبر؟! سپس رو به يارانش كرد و فرمود : اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده شود حتما به شما خبر مى دهند كه بهترين زاد و توشه براى اين سفر پرهيزكارى است ». (وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‌ وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ‌ . و زاد و توشه تهيه كنيد كه البتّه بهترين زاد و توشه ، پرهيزگارى است . اى خردمندان ، تنها از من پروا كنيد . سوره بقره آیه 197 .)   روشن است كه تمام اين تعبيرات را بر مَجاز و كنايه نمى توان حمل كرد ، بلكه همه آنها خبر از اين واقعيت مى دهد كه انسان بعد از مرگ داراى يكنوع حيات برزخى است ، مى فهمد و درك مى كند و اگر اجازه سخن گفتن داشته باشد سخن هم مى گويد .

۲- در حديث ديگرى از اَصبَغِ بن نَباتَه از عَلىّ (عَلَیهِِ السَّلامُ)  مى خوانيم كه روزى حضرت از كوفه خارج شد و به نزديك سرزمين «اَلغَرَى» (نَجَف اَشزف) آمد و از آن گذشت اَصبَغ مى گويد : ما به او رسيديم در حالى كه ديديم روى زمين دراز كشيده است قنبر گفت : اى امير مؤمنان اجازه نمى دهى عبايم را زير پاى شما پهن كنم ؟ فرمود : نه اينجا سرزمينى است كه خاكهاى مؤمنان در آن قرار دارد و يا اين كار تو مزاحمتى براى آنها است [ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اِضْطَجَعَ فی نَجَفِ الْکُوفَهِ عَلَى الْحَصَى فَقَالَ قَنْبَرٌ : یَا مَوْلایَ أَلَا أَفْرِشُ لَکَ ثَوْبِی تَحْتَکَ؟ فَقَالَ : لَا ، إِنْ هِیَ إِلَّا تُرْبَهُ مُؤْمِنٍ أَوْ مُزَاحَمَتُهُ فی مَجْلِسِهِ . فَقَالَ الأَصْبَغُ بْنُ نَبَاتَةَ : أَمَّا تُرْبَهُ مُؤْمِنٍ فَقَدْ عَلِمْنَا أَنَّهَا کَانَتْ أَوْ سَتَکُونُ فَمَا مَعْنَى مُزَاحَمَتِهِ فی مَجْلِسِهِ؟ فَقَالَ : یَا ابْنَ نَبَاتَةَ إِنَّ فی هَذَا الظَّهْرِ أَرْوَاحَ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَهٍ فی قَوَالِبَ مِنْ نُورٍ عَلَی مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ . بِحارُالأَنوار، ج 6، ص 237 . ] . اَصبَغ مى گويد : عرض كردم خاك مؤمن را فهميدم چيست ؟ اما مزاحمت آنها چه معنى دارد؟ فرمود : یَابْنَ نَباتَةَ لَوْ کُشِفَ لَکمْ لَرَأَیتُمْ ارْواحَ الْمُؤْمِنینَ فِی هذَا الظَّهْرِ حَلَقاً یَتَزاوَرُونَ وَ یَتَحَدَّثُونَ ، إِنَّ فِی هَذَا الظَّهْرِ رُوحَ كُلِّ مُؤمِنِِ  وَ بِوادي بَرَهوتَ نَسَمَةُ كُلِّ كافرٍ . : (اى فرزند نَباته اگر پرده از مقابل چشم شما بر داشته شود ارواح مؤمنان را مى بينيد كه در اينجا حلقه حلقه نشسته اند و يكديگر را ملاقات مى كنند و سخن مى گويند اينجا جايگاه مؤمنان است و در وادى بَرَهُوت ارواح كافران جای دارند .


3- در حديث ديگرى از امام عَلىّ بن الحُسين (عَلَیهِِما السَّلامُ) مى خوانيم : اِنَّ الْقَبْرَ اِمّا رَوْضَهٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّهِ ، اَوْ حُفْرَهٌ مِنْ حُفَرِ النّیرانِ : قبر باغى از باغ هاى بهشت يا گودالى از گودال هاى جهنّم است.  (بِحارُالأَنوار، ج 6 ، ص 214 .)


4- در حديثى از امام صادق (عَلَیهِِ السَّلامُ)  مى خوانيم : كه فرمود: اَلبَرْزَخُ الْقَبْرُ ، وَ هُوَ الثَّوابُ وَ الْعِقابُ بَیْنَ الدُّنْیا وَ الاْخِرَهُ . . . وَ اللّهِ مَا نَخافُ [ما یُخافُ] عَلَیْکُم اِلاَّ الْبَرْزَخَ : «برزخ همان عالَم قبر است كه پاداش و كيفر ميان دنيا و آخرت است ، به خدا ما بر شما نمى ترسيم [ترسیده نمی شود بر شما ] مگر از برزخ » . («بِحارُ الأَنوار»، ج‏6، ص 218 .)

5- در حديث ديگرى كه در كتاب كافى نقل شده است بعد از ذكر اين جمله مى خوانيم راوى از امام صادق  (عَلَیهِِ السَّلامُ) سؤال كرد وَما البَرْزخُ ؟ : برزخ چيست ؟ ، امام فرمود : اَلقَبرُ ، مُنذُ حينِ مَوتِهِ إلى يومِ القيامةِ . قبر از زمان مرگ تا روز قيامت ادامه دارد .  (فروعِ کافی ج 3 ص 242 کِتابُ الجَنائِز ، حدیث 3 . - «بِحارُ الأَنوار»، ج‏6، ص 218 .)

6- در حديث ديگرى از امام صادق (عَلَیهِِ السَّلامُ) مى خوانيم كه شخصى خدمتش عرض كرد: جمعى نقل مى كنند كه ارواح مؤمنان بعد از مرگ در سينه پرندگانِ سبز رنگى قرار مى گيرند كه اطراف عرش الهى مى گردند؟!  امام فرمود : لا ، اَلْمُؤْمِنُ أَکْرَمُ عَلَی اللَّهِ مِنْ أَنْ یَجْعَلَ رُوحَهُ فِی حَوْصَلَةِ طَیْرٍ  وَ لَکِنْ فِی أَبْدَانٍ کَأَبْدَانِهِمْ : «چنين نيست ، مؤمن نزد خدا گراميتر از اين است كه روح او را در سينه پرنده اى محبوس و زندانی كند ، بلكه ارواح مؤمنين در بدنهایى همانند بدنهايشان قرار دارد».(اَلکافی ج 3 ص 244 .) اين حديث اشاره به قالب مِثالى است كه از جهاتى شباهت به اين بدن مادى دارد ولى داراى يكنوع تجرّد برزخى است

7- باز در حديث ديگرى كه در كتاب «كافى » نقل شده از امام صادق (عَلَیهِِ السَّلامُ) مى خوانيم كه در مورد ارواح مُؤمنين از حضرتش سؤال كردند ، فرمود : فِي حُجُرَاتٍ فِي اَلْجَنَّةِ يَأْكُلُونَ مِنْ طَعَامِهَا وَ يَشْرَبُونَ مِنْ شَرَابِهَا وَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَقِمِ اَلسَّاعَةَ لَنَا وَ أَنْجِزْ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا وَ أَلْحِقْ آخِرَنَا بِأَوَّلِنَا : آنها در حجره هایى از بهشت قرار دارند ، از غذاهاى بهشتى مى خورند ، و از نوشيدني هايش مى نوشند ، و مى گويند پروردگارا  هر چه زودتر قيامت را بر پا كن و به وعده هايى كه به ما داده اى وفا فرما و آيندگان ما را به پيشينيان ما مُلحق ساز . ( اَلکافِي ج 3 ، ص 244)

8- در حديث ديگرى در همان كتاب از همان امام بزرگوار آمده است : هنگامى كه يكى از مؤمنان از دنيا مى رود ، ارواح مؤمنين او را احاطه مى كنند و از كسانى كه در دنيا بوده اند و زنده اند يا مُرده اند جستجو مى كنند ، اگر بگويد فلان كس از دنيا رفته اما او را نزد خود حاضر نمى بينند مى گويند : حتما سقوط كرده است (يعنى در دوزخ  و جهنّم قرار گرفته !) . پيدا است كه منظور از بهشت و جهنّم در روايات فوق ، بهشت و دوزخ برزخى است نه عالَم قيامت كه اين دو با هم فرق بسيار دارند . خلاصه مطلب اینکه روايات در اين زمينه بسيار زياد است و در ابواب مختلف جمع آورى شده است كه به قسمتى از ابواب آن اشاره مى كنيم :  الف : روايات فراوانى كه سخن از سؤال و فشار و عذاب قبر مى گويد .  ب : رواياتى كه از تماس ارواح با خانواده خود و مشاهده وضع حال آنها بحث مى كند . ت :  رواياتى كه از حوادثِ شب معراج و تماس پيامبر (صَلَّی اللهُ  عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) با ارواح انبياء و پيامبران سخن مى گويد .  ج : رواياتى كه مى گويد : نتيجه كارهاى نيك يا بدى كه انسان در اين جهان انجام داده بعد از مرگ به او مى رسد... و مانند آن .

برزخ و ارتباط با عالم ارواح  :  گر چه بسيارى از كسانى كه دَعوِى ارتباط با عالم ارواح دارند دروغ مى گويند ، يا گرفتار تخيّل و پندارند ، ولى طبق تحقيقاتى كه انجام شده است اين امر به اثبات رسيده كه ارتباط با عالَم ِ ارواح امكان پذير است ، و اين امر براى جمعى از آگاهان ، به تجربه رسيده است كه در تماس با ارواح حقايقى را درك كرده اند . اين امر خود دليل روشنى بر اثبات جهان برزخ و واقعيت آن است و نشان مى دهد كه بعد از عالَمِ دنيا و مرگِ جسم و بدن و قبل از قيامِ آخرت ، جهان ديگرى (عالَم بَرزَخ) وجود دارد . همچنين دلائل عقلى كه براى اثبات تجرّد روح و بقاى آن بعد از فناى جسم در دست داريم خود دليل ديگرى بر اثبات جهانِ بَرزخ است (دقت كنيد) .

ترسيمى از عالم برزخ :  اگر از شاخ و برگها صرف نظر كنيم در ميان علماى اسلام در مورد مسئله برزخ و عذاب و نعمت در اين عالم اتفاق نظر وجود دارد و علماى شيعه و اهل سنت در اين امر متفقند ، جز اندكى كه قابل ملاحظه نيستند . دليل اين اتفاقِ نظر نيز روشن است زيرا وجود جهان برزخ و نعمت و عذاب آن همانگونه كه گفتيم صريحا در آيات قرآن مجيد آمده است . در مورد شهيدان قرآن با صراحت مى گويد : نبايد تصور كرد كه آنها مردگانند آنها زنده اند و نزد پروردگارشان نعمت و روزى مى گيرند و از آنچه خدا به آنها داده است خوشحالند و حتى به بازماندگان بشارت مى دهند كه آنها غم و اندوهى ندارند . (آل عمران آيه 169 و 170) .  [ وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ‌ * فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَ يَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لا هُم يَحزَنونَ .   و هرگز گمان نكن كسانى كه در راه خدا كشته شدند مردگانند آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند  *  آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند و بخاطر کسانی که هنوز به آنها مُلحق نشده‌اند [= مجاهدان و شهیدان آینده] ، خوشوقتند ؛ (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان می‌بینند ؛ و می‌دانند) که نه ترسی بر آنهاست ، و نه غمی خواهند داشت .]  نه تنها اين دسته از نيكوكاران مُتنعِّمند بلكه گروهى از بدترين طاغيان و مُجرمان نيز در عذابند چنانكه درباره مُعذّب بودن آل فرعون بعد از مرگ و قبل از قيامِ قيامت ، قبلا اشاره كرديم (سوره غافر آيه 46) . و روايات نيز چنانكه دانستيم در منابع اسلامى در حدِّ تواتر [تواتر لفظی و معنوی] است . بنابراين اصل وجودِ عالم برزخ جاى بحث نيست ، مهم آن است كه بدانيم زندگى برزخى چگونه است كه در اينجا تصويرهاى مختلفى ذكر شده است كه روشنترين آنها آن است كه روح انسان بعد از پايان زندگى اين جهان در اجساد لطيفى قرار مى گيريد كه از بسيارى از عوارض اين ماده كثيف و غلیظ  بر كنار است و چون از هر نظر شبيه اين جسم است ، به آن «قالب مِثالى» يا «بدن مِثالى» مى گويند كه نه به كلى مجرّد است  و نه مادى محض  بلكه داراى يكنوع «تجرد برزخى» است . بعضى از محقّقان آن را تشبيه به وضع روح در حالت خواب كرده اند كه در آن حال ممكن است با مشاهده نعمتهایى براستى لذّت ببرد و يا بر اثر ديدن مناظر هولناك ، معذّب و مُتأَلِّم شود آنچنان كه گاه واكنش آن در همين بدن نيز ظاهر مى شود و به هنگام ديدن خواب هاى هولناك ، فرياد مى كشد ، نعره مى زند ، پيچ و تاب مى خورد ، بدن او غرق عرق مى شود . حتى بعضى مُعتقدند كه در حال خواب به راستى روح با قالب مثالى فعاليت مى كند و حتى بالاتر از آن معتقدند كه ارواح قَويّه در حال بيدارى نيز مى تواند همان تجرد برزخى را نيز پيدا كند ، يعنى از جسم جدا شده و با همين قالب مثالى به ميل خود ، و يا از طريق خوابهاى مغناطيسى در جهان سير كند و از مسائلى با خبر گردد . بلكه بعضى [مثل مرحوم ملّا صدرای شیرازی در جلد 9 از کتاب اَسفار] تصريح مى كنند كه قالب مثالى در باطن بدن هر انسانى هست ، منتها به هنگام مرگ و آغاز زندگى برزخى جدا مى شود و گاه در همين زندگى مادى دنيا نيز امكان جدایى - چنانكه گفتيم - براى او حاصل مى شود . حال اگر تمام اين مشخّصات را براى قالب مثالى نپذيريم اصل مطلب را نمى توان انكار كرد چرا كه در روايات بسيارى به آن (قالب برزخی و مِثالی) اشاره شده و از نظر دليل عقل نيز هيچگونه مانعى ندارد . ضمنا از آنچه گفتيم پاسخ اين ايراد روشن شد كه بعضى مى گويند : اعتقاد به جسد و بدنِ مِثالى مستلزم اعتقاد به مسئله تناسخ است ، چرا كه تناسخ چيزى جز اين نيست كه روح واحد منتقل به جسم هاى متعدد گردد . جواب اين ايراد را مرحوم «شيخ بهائى» به طرز روشنى بيان كرده است ، او مى گويد: تناسخى كه همه مسلمانان اتفاق بر بطلان آن دارند اين است كه روح بعد از ويرانى اين بدن به بدن ديگرى در همين عالَم بازگردد ، اما تعلّق روح به بدن مِثالى در «جهان برزخ» تا قيام قيامت كه باز به بدنهاى نخستين به فرمان خدا بر مى گردد هيچگونه ارتباطى به تناسخ ندارد ، و اگر مى بينيد ما تناسخ را شديدا انكار كرده و معتقدان آن را تكفير مى كنيم به خاطر آن است كه آنها قائل به ازلى بودن ارواح و انتقال دائمى آنها از بدنى به بدن ديگرند و مَعاد جسمانى را در جهان ديگر به كلّى مُنكرند . و اگر همانطور كه بعضى [مثل مرحوم ملّا صدرای شیرازی در جلد 9 از کتاب اَسفار] گفته اند قالب مِثالى در باطن همين بدن مادى باشد  ، پاسخ مسئله تناسخ روشنتر مى شود  زيرا روح از قالب خود به قالب ديگرى منتقل نشده بلكه بعضى از قالب هاى خود را رها ساخته و با ديگرى ادامه حيات برزخى داده است .

سؤ ال ديگر كه در اينجا باقى مى ماند اين است كه از بعضى آيات قرآن استفاده مى شود كه گروهى از مردم داراى عالَم بَرزَخ نيستند ، چنانكه در آيه ۵۵ و ۵۶ سوره رُوم مى خوانيم : وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَة کَذلِکَ کانُوا یُؤْفَکُونَ * وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللّهِ إِلى یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَترجمه اول : و روزى که قیامت بر پا شود ، مُجرمان سوگند یاد مى کنند که جز ساعتى (در عالم برزخ) درنگ نکردند! اینچنین از درک حقیقت بازگردانده مى شوند . * ولى کسانى که علم و ایمان به آنان داده شده  (مُؤمنین) مى گویند : «شما به فرمان خدا تا روز قیامت (در عالم برزخ) درنگ و اقامت کردید ، و اکنون روز رستاخیز و قیامت است ، اما شما نمى دانستید و متوجه نشدید»!  .  ترجمه دوم : «گروهى از مُجرمان بعد از بر پا شدن قيامت سوگند ياد مى كنند كه ساعتى بيشتر در جهان برزخ نبودند  * ولى بزودى مُؤمنان آگاه به آنها مى گويند شما به فرمان خدا مدتى طولانى در عالم برزخ  تا روز قيامت ، مَكث و درنگ و اقامت كرده ايد و هم اكنون روز قيامت است ولی شما نمی دانستید ».  پاسخ اين ايراد در روايات متعددى چنين داده شده است : مردم سه گروهند : 1- گروهى مُؤمنانِ خالص ، 2- گروهى كافرانِ خالص ، 3- و گروهى مُتوسّط و مُستضعفند . جهانِ برزخ مخصوص گروه اول و دوم است اما گروه سوم در يكنوع حالت بيخبرى ، عالمِ برزخ را طى مى كنند  (براى اطلاع بيشتر از اين روايات به جلد ۶ بِحارُ الأَنوار بحث احوال برزخ و قبر مراجعه شود).

منبع : تفسير نمونه جلد 14  از ص 311تا ص 324 . آیه 99 و 100 از سوره مُؤمِنون .



**  تنظیم و اصلاحات و اضافات  توسّط :  استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی


http://www.alketab.org/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1:%D9%86%D9%85%D9%88%D9%86%D9%87_%D8%AC%D9%84%D8%AF%DB%B1%DB%B4_%D8%A8%D8%AE%D8%B4%DB%B6%DB%B2

→ صفحه قبل

صفحه بعد ←


موضوعات مرتبط: حکیم عسکری,تفسیر,
برچسب‌ها: ,,,