بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم


بیانی شگفت انگیز در دو آیه هفتم و هشتم از سوره کَهف


إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا (7) وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا (8) .


ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها (مردم) را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می کنند. (7) (ولى) این زَرق و برقها پایدار نیست، و ما (سرانجام) قِشر و سطحِ روى زمین را خاک بى گیاهى قرار می دهیم. (8)

 

* وَ لَقَد أُتِىَ فِي الآيَتَينِ بِبَيانِِ عَجيبِِ فِي حَقيقَةِ حَياةِ الإِنسانِ الأَرضِيَّةِ وَ هُوَ أَنَّ النُّفُوسَ الإِنسانِيَّةَ - وَ هِيَ فِي أَصلِ جَوهَرِها عِلوِيَّةُُ شَريفَةُُ - ما كانَت لِتَميلَ إِلَى الأَرضِ وَ الحَياةِ عَلَيها وَ قَد قَدَّرَاللهُ أَن يَكُونَ كَمالُها وَ سَعادَتُهَا الخالِدَةُ بِالأِعتِقادِ الحَقِّ و َ العَمَلِ الصّالِحِ فَاحتالَتِ العِنايَةُ الأِلهِيَّةُ إِلى تَوقِيفِها مَوقِفَ الأِعتِقادِ وَ العَمَلِ وَ إِيصالِها إِلى مِحَكِّ التَّصفِيَةِ وَ التَّطهيرِ وَ إِسكانِهَا الأَرضَ إِلى أَجَلِِ مَعلُومِِ بِإِلقاءِ التَّعَلُّقِ وَ الأِرتِباطِ بَينَها وَ بَينَ ما عَلَى الأَرضِ مِن أَمتِعَةِ الحَياةِ مِن مالِِ وَ وَلَدِِ وَ جاهِِ وَ تَحبِيبِهِ إِلى قُلُوبِهِم فَكانَ ما عَلَى الأَرضِ وَ هُوَ جَميلُُ عِندَهُم  ، مَحبُوبُُ فِي أَنفُسِهِم ،  زِينَةُُ لِلأَرضِ وَ حِليَةُُ تَتَحَلَى بِها لِكَونِهِ عَلَيها فَتَعَلَّقَت نُفُوسُهُم عَلَى الأَرضِ بِسَبَبِهِ وَ اطمَأَنَّت إِلَيها.

مرحوم علامه محمد حسین طباطبایی در جلد سیزدهم از تفسیر المیزان ذَیل آیه 7و 8 از سوره کهف چنین می فرماید : و به تحقیق در دو آیه هفتم و هشتم از سوره کهف بیان عجیب و شگفت انگیزی در باره حقیقتِ زندگی و حیاتِ زمینی و دُنیَوِی انسان آمده است و آن عبارت است از اینکه نُفُوس و ارواحِ انسانی که اصلِ جوهره و حقیقتشان ، آسمانی و مَلَکوتی و عَرشی و عِلوی و  پاک و شریف و گرانمایه و بلند قَدرند  هرگز مایل نبودند که میل به زمین و حیات دُنیوی و عالَمِ خاکی پیدا کنند ولى خداوندِ مُتَعال چنين تقدير و مقدَّر فرمود كه كمال و سعادتِ جاوید و همیشگی آنها از راه اعتقادِ به حق و عملِ صالح (در عالَم دنیا و در زمین) تأمين گردد . سپس عنایت و توجه و حکمت و تدبیر الهی براین قرار گرفت  و تقدیر خود را چنین اِحتِیال و تدبیر نمود و بکار بست که آن نفوس و ارواح انسانی را در مَوقِف و جایگاهِ کسبِ اعتقادِ حق و عملِ صالح در دنیا قرار دهد و آنها (نُفوسِ انسانی) را در دنیا به محک و بوته امتحان و آزمایش و تصفیه و تطهیر برساند و برای مدتی معلوم و مقدَّر در قالب های اندامِ دنیوی روی زمین اسکان دهد و خداوند این تصفیه و تطهیر و اِسکانشان را با اِلقاء عشق و علاقه و عُلقه بین آنها و بین آنچه که در زمین است از متاع ها و امکانات زندگی از مال و اولاد و مقام و منصب محقق و مقدَّر فرمود و محبت و دوستیِ «ما عَلی الأَرض» و آنچه که در زمین است را (جهتِ زندگی و ادامه حیات و کسب کمالاتِ معنوی) به دل های آنها انداخت .پس آنچه که در زمین است هم مایه زینت و حِلیه و آرایش و آراستگی زمین می باشد و هم برای آن نفوسِ انسانی که به تقدیر الهی به زمین آمده اند و برای مدتی زمینی شده اند  ، جمیل و زیبا و محبوب است و خودشان را که بر روی زمین هستند با آن زینت ها آراسته و مزیّن می کنند . پس به تقدیر و اِلقاءِ الهی ، نفوسِ انسان ها گه گریزان از زمین بودند ، به زمین و آنچه که در آن است عُلقه و علاقه و اُنس پیدا کردند و لذا زندگی زمینی و دنیایی را پذیرفتند و در آن اِسکان و سکونت و اطمینان و آرامش پیدا کردند . اين مطلبی که ذکر شد از آيه (إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِينَةً لَهَا... آنچه که در زمين است ما آن ها را زينت زمين قرار داديم) استفاده می شود و زينت بودنِ امور دنیوی و ماديات و متاع های زندگی فرع بر آن است كه در دل انسان ها و در نظرشان محبوب باشند و به عبارت دیگر تا پیشاپیش اُمور دنیوی و مادیات و متاع های زندگی محبوب و مورد علاقه و وسیله سکونت و آرامش انسان ها نباشند ، زینت بودن آن ها برای زمین معنایی ندارد . شاعر نامدار جلال الدین مولوی همین مطالب را در قالب شعر به خوبی ترسیم و بیان نموده است :

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم  آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بود است مراد وی از این ساختنم
جان که از عالَمِ عِلوی است یقین می دانم
رَخت خود باز بر آنم که همان جا فَکَنم
مرغِ باغ ملکوتم نِیَم از عالمِ خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

 

* فَأِذَاانقَضَى الأَجَلُ الَّذِي أَجَّلَهُ اللهُ تَعالَى لِمَكثِهِم فِي الأَرضِ بِتَحَقُّقِ ما أَرادَهُ مِنَ البَلاءِ وَ الأِمتِحانِ سَلَبَ اللهُ ما بَينَهُم وَ بَينَ ما عَلَى الأَرضِ مِنَ التَّعَلُّقِ وَ مَحَى ما لَهُ مِنَ الجَمالِ و َ الزَّينَةِ وَ صارَ كَالصَّعيدِ الجُرُزِ الَّذِي لا نَبتَ فِيهِ وَ لا نَضارَةَ عَلَيهِ وَ نُودِيَ فِيهِم بِالرَّحيلِ وَ هُم فُرادَى كَما خَلَقَهُمُ اللهُ تَعالَى أَوَّلَ مَرَّةِِ.

پس هرگاه مُهلت و مدت معینی را که خداوند متعال جهت مَکث و سکونتشان در زمین برای آنها مقرر فرمود (تا ابتلاء و امتحان و آزمایش آنها که خواست و اراده الهی بود محقق گردد) ، مُنقضی و پایان یابد خداوند آن دلبستگی و علاقه  بين آنها و بین آنچه که در زمین است را سلب می کند و از بین می برد و هر جمال و زینتی را که برای «ما فِی الأَرض» و آنچه که در زمین است را محو و نابود می نماید به گونه ای که روی زمين  به صورت سرزمینی خشك و بی آب و علف و گیاه می گردد که هیچ گیاه و روییدنی و هیچ سرسبزى و طراوتی در آن نمی باشد و آنگاه برای اهل زمین نداى کوچ و رَحيل و سفرِ آخرت سر داده می شود (وَ نُودِيَ فِيهِم بِالرَّحيلِ وَ هُم فُرادَى كَما خَلَقَهُمُ اللهُ تَعالَى أَوَّلَ مَرَّةِِ) و آنها به صورت فرد فرد و جُدا جُدا از این سَرای فانی کوچ می کنند و همه مردم بطور فُرادی و تک تک و تنهای تنها جهت حسابرسی در عرصه محشر در محضر و پیشگاه الهی حاضر می شوند همانگونه که خداوند متعال در این دنیا برای آمدن و تولُّدشان به این سَرا  یکی یکی و منفرداََ آنها را خلق فرمود. 

این متن (وَ نُودِيَ فِيهِم بِالرَّحيلِ وَ هُم فُرادَى كَما خَلَقَهُمُ اللهُ تَعالَى أَوَّلَ مَرَّةِِ) از مرحوم علامه طباطبایی که ذکر شد بر گرفته و اقتباس از آیه 94 سوره اَنعام است که فرمود :  وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادي‏ کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ وَ ما نَري‏ مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيکُمْ شُرَکاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ . و ( روز قیامت به آنها گفته می شود: ) همه شما تنها به سوی ما بازگشت نمودید ، همان گونه که روز اوّل شما را آفریدیم! و آنچه را به شما بخشیده بودیم ، پشت سر گذاردید! و شفیعانی را که شریک در شفاعت خود می پنداشتید ، با شما نمی بینیم! پیوندهای شما بریده شده است و تمام آنچه را تکیه گاه خود تصوّر می کردید ، از شما دور و گم شده اند! (سوره اَنعام آیه 94 .)    و در آیه 79 از سوره یس نیز چنین آمده است : قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ .  بگو: «همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار و «أَوَّل مَرَّة»(یعنی در این دنیا) آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست!  (سوره یس آیه 79 .)

* وَ هذِهِ سُنَّةُ اللهِ تَعالَى فِي خَلقِ الأِنسانِ وَ إِسكانِهِ الأَرضَ وَ تَزيينِهِ ما عَلَيها لَهُ لِيَمتَحِنَهُ بِذلِكَ وَ يَتَمَيَّزُ بِهِ أَهلُ السَّعادَةِ مِن غَيرِهِم فَيَأتِي سُبحانَهُ بِالجِيلِ بَعدَ الجِيلِ وَ الفَردِ بَعدَ الفَردِ فَيُزَيِّنُ لَهُ ما عَلَى وَجهِ الأَرضِ مِن أَمتِعَةِ الحَياةِ ثُمَّ يُخَلِّيهِ وَ اختِيارَهُ لِيَختَبِرَهُم بِذلِكَ ثُمَّ إِذا تَمَّ الأِختِبارُ قَطَعَ ما بَينَهُ وَ بَينَ زَخارِفِ الدُّنيا المُزَيَّنَةِ وَ نَقَلَهُ مِن دارِ العَمَلِ إِلى دارِ الجَزاءِ قالَ تَعالى: (
...  وَ لَوْ تَري‏ إِذِ الظَّالِمُونَ في‏ غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکَةُ باسِطُوا أَيْديهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ ...  . سوره انعام آیه 93) - إِلى أَن قالَ -(وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادي‏ کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ وَ ما نَري‏ مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيکُمْ شُرَکاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ) : اَلأَنعام: 94.

و اين امور و مطالبی که بیان شد ( که بعد از منقضی شدن مهلتی که در این دنیا به بشر داده شده ،خداوند همه علائق و دلبستگی های ما بين او و  آنچه که در زمین است را سلب می کند و از بین می برد و هر جمال و زینتی را که برای «ما فِی الأَرض» و آنچه که در زمین است را محو و نابود می نماید...)  همه اینها در واقع سنتِ خداوند در باره فلسفه آفرینش و خلقت انسان و اسكانش در زمين و تزیین و زينت دادن زمين و آنچه که در آن است ، می باشد و این سنت الهی در باره انسان حتماََ محقَّق خواهد شد تا بدين وسيله بشر را امتحان و آزمایش نماید و تا اهل سعادت نسبت به اهل شقاوت مشخص و متمایز گردند . روی این جهت و به همین منظور خداوند سُبحان نسل های انسان و  فرد فرد افراد بشر را یکی پس از دیگری به وجود آورد و به وجود مى آورد و آنچه از متاعهاى زندگى و امور مادی و جلوه های دنیوی که روی زمین (و در آن) است را در نظرشان  تزیین و جلوه مى دهد ، آنگاه آنان را در این دنیا (تا حدّی) به اختيار و اراده خود واگذار می فرماید تا به این امور آزمايش شوند و هنگامی که دوره اِختِبار و آزمایش به پایان رسید ،خداوند متعال علاقه و ارتباط و پیوند بین انسان و زخارف و متاع ها و زر و زیورهای زیبای دنیوی را قطع می کند و او را از اين عالَم كه محل و میدانِ کار و «دارُالعَمَل» است به آن عالَم كه سراى حساب و جَزاء است، منتقل مى كند، و خداوند در آیه 93 و 94 از سوره اَنعام در این باره چنین می فرماید  ( ...  وَ لَوْ تَري‏ إِذِ الظَّالِمُونَ في‏ غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکَةُ باسِطُوا أَيْديهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْيَوْمَ...  . ... و اگر ببینی هنگامی که ( این ) ظالمان در شداید مرگ فرو رفته اند ، و فرشتگان دستها را گشوده ، به آنان می گویند: «جان خود را خارج سازید! ...  . سوره انعام آیه 93) .  (وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادي‏ کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ وَ ما نَري‏ مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيکُمْ شُرَکاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ .و ( روز قیامت به آنها گفته می شود: ) همه شما تنها به سوی ما بازگشت نمودید ، همان گونه که روز اوّل(یعنی در دنیا) شما را آفریدیم! و آنچه را به شما بخشیده بودیم ، پشت سر گذاردید! و شفیعانی را که شریک در شفاعت خود می پنداشتید ، با شما نمی بینیم! پیوندهای شما بریده شده است و تمام آنچه را تکیه گاه خود تصوّر می کردید ، از شما دور و گم شده اند! سوره انعام آیه 94)

آری دنیا و هرآنچه که در آن است برای امتحان و آزمایش انسان ها است تا معلوم شود که چه کسانی دل به دنیا می بندند و چه کسانی دل به خدا . انسان مؤمن و معتقد به خداوند دنیا را جز سرای عبور و محل گذر نمی داند و بر این باور است که :  لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ .هيچ معبودي جز او نيست، همه چيز جز ذات پاك او فاني مي‏شود، حاكميت از آن اوست و همه به سوي او بازمي گرديد(سوره قَصص آیه 88)  و شاعر چه نیکو سرود :

هر كه آمد به جهان اهل فنا خواهد بود

آن‌كه پاينده و باقي است خدا خواهد بود

* فَمُحَصَّلُ مَعنَى الآيَةِ : لا تَتَحَرَّجْ وَ لا تَأَسَّف عَلَيهِم إِذْ أَعرَضُوا عَن دَعوَتِكَ بِالإِنذارِ وَ التَّبشيرِ وَ اشَتَغَلُوا بِالتَّمَتُّعِ مِن أَمتِعَةِ الحَياةِ فَماهُم بِسابِقينَ وَ لامُعجِزينَ وَ إِنَّما حَقيقَةُ حَياتِهِم هذِهِ نَوعُ تَسخيرِِ إِلهِيِِّ أَسكَنّاهُمُ الأَرضَ ثُمَّ جَعَلنا ما عَلَى الأَرضِ زِينَةََ يَفتَتِنُ النّاظِرَ إِلَيها لِتَتَعَلَّقَ بِهِ نُفُوسُهُم«فَنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاََ»وَ إِنا لَجاعِلُون َ هذَا الَّذي زُيِّنَ لَهُم بِعَينِهِ كَالصَّعيدِ الجُرُزِ الَّذِي لَيسَ فِيهِ نَبتُُ وَ لا شَيءُُ مِمّا يَرغَبُ فِيهِ النَّفسُ فَاللهُ سُبحانَهُ لَم يَشَأ مِنهُمُ الإِيمانَ جَميعاََ حَتّى يَكُونَ مَغلُوباََ بِكُفرِهِم بِالكِتابِ وَ تَمادِيهِم فِي الضَّلالِ وَ تَبخَعَ أَنتَ نَفسَكَ عَلى آثارِهِم أَسَفاََ وَ إِنَّما أَرادَ بِهِمُ الأِبتِلاءَ وَ الأِمتِحانَ وَ هُوَ سُبحانَهُ الغالِبُ فِيما شاءَ وَ أَرادَ .


پس حاصل معناى آيه شریفه هفتم از سوره کهف (إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاََ . ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها رابیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می کنند. )  اين است كه خداوند به رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فرمود : نسبت به آنهایی که از دعوتِ همراه با اِنذار و تبشیر تو  اعراض کردند و رویگردان شدند و خود را سرگرم و مشغول تَمتُّعات و لذائذ و بهرمندی های حیات و زندگی دنیوی نمودند دلتنگ و غمگین و متأسِّف و ناراحت  مباش و لجبازی و اِعراضان سبب تأَسُّف و نگرانی بيش از حد تو نشود زيرا آنها با این اعمال و رفتارِ لجوجانه و عِصیانگرانه خود نمی توانند بر قدرت ما و برنامه و سنّتِ حتمی ما سِبقت و پیشی بگیرند و نمی توانند ما را به عجز و ناتوانی در آورند (فَماهُم بِسابِقينَ وَ لامُعجِزينَ) و هیچ غلطی نمی توانند بکنند و سنت الهی در باره انسان ها حتماََ محقَّق خواهد شد تا آنها مورد امتحان و آزمایش قرار گیرند و بدین وسیله  اهل سعادت نسبت به اهل شقاوت مشخص و متمایز گردند . و همانا حقیقت و واقعیتِ این نوع از زندگی شان که همراه با اِبتِلاء و امتحان و آزمایش و «اِستِدراج» است در واقع نوعی تسخیر الهی است که آنها را مُسخَّر خود نموده است و تسخیر ما نسبت به آنان چنین است که  : ما آنها را در زمین اِسکان و سُکنی دادیم و آنچه که از امور دنیوی بر زمین است مایه زینتش قرار دادیم  که بیننده (اهل دنیا) را مفتون و فریفته و شیفته خود می کند . ما چنین کردیم  تا  نفوس و دل های آنها به آنچه که از متاع ها و زر و زیور ها  بر زمین است علاقه و دلبستگی پیدا کند تا بدین وسیله آنها را بیازماییم که کدامین شان بهتر عمل می کنند . جمله «فَنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاََ»در ضمن عباراتِ عربی که مرحوم علامه آورده است  اشاره به آیه هفتم از سوره کهف است . البته اصل آیه شریفه با لام به صورت (...لِنَبْلُوَهُمْ...) می باشد
و آنگاه پس از اتمامِ مُهلتی که به آنها دادیم و پس از امتحان و آزمایشی که از آنان بعمل آوردیم ، همه آنچه را که روی زمین به صورت زینت و متاع زندگی شان است بِعَينِه و در واقع همانند سرزمین خشک و بی آب و گیاه و علف قرار می دهیم که هیچ روییدنی و هیچ چیزی که مایه رغبت و میلِ نفسِ آدمی باشد در آن وجود نخواهد داشت .  ای پیامبر از سرپیچی و اِعراض آنها غصه و غم و اندوه به دل راه مده و غمگین و دلتنگ مباش زیرا که خداوندِ سُبحان از جمیع و همه انسان ها ایمان آوردن و تسلیمِ جبری در برابر فرامین الهی را نخواسته و اراده نفرموده است  تا ايمان نياوردن و تسلیم نشدن و اِعراض و سرپیچیِ عده اى از مردم و تَمادِی و استمرارشان در كفر و ضلالت (مَعاذَ الله) به معناى شكست و مغلوب واقع شدن خداوند متعال باشد و تو از اين جهت که آنها ایمان نمی آورند و سر پیچی می کنند ناراحت و نگران شوی  که گویى می خواهی بخاطر اعمالِ (بد و کفرآمیز) آنان ، خود را از غم و غُصّه و اندوه ، تَلَف و هلاک کنى . همان خداوندِ سبحان اراده فرمود که همه انسان ها را به اَشکال مختلف مورد ابتِلاء و امتِحان و آزمایش قرار دهد و او در هر آنچه که خواسته و اراده فرموده است  غالب است و هیچگاه مغلوب واقع نمی گردد .   ،برايشان تنظيم نموده تا امتحانشان كند پس در هر حال خدا در آنچه خواسته غالب است.

شاعر عالیمقام و بلند آوازه  حکیم سنایی غَزنَوِی چه نیکو سروده است در نَعت و وصف خداوند متعال  :

مَلِکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی 

           نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی 

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم 

               همه توحید تو گویم که به توحید سزایی 

تو زن و جُفت نداری تو خور و خُفت نداری 

                 اَحَد بی زن و جُفتی مَلِک کامروایی 

نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت 

            تو جَلیلُ الجَبَروتی تو نَصیرُ الأُمَرایی 

تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی 

               تو نماینده فضلی تو سزاوار ثَنایی 

بَرِی از رنج و گدازی بَرِی از درد و نیازی 

              بَرِی از بیم و امیدی بَرِی از چون و چرایی 

بَرِی از خوردن و خُفتن بَرِی از شرک و شَبیهی 

بَرِی از صورت و رنگی بَرِی از عیب و خطایی

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

          نتوان شِبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

نَبُد این خلق و تو بودی نَبُوَد خلق و تو باشی

           نه بجُنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی

همه عِزّی و جَلالی همه علمی و یقینی

        همه نوری و سُروری همه جودی و جزایی

همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی

        همه بیشی تو بکاهی همه کمّی تو فزایی

اَحَدُُ لَیسَ کَمِثلِه صَمَدُُ لیَسَ لَهُ ضِدّ

        لِمَنِ المُلک تو گویی که مَر آن را تو سزایی

لب و دندان سَنایی همه توحید تو گوید

          مگر از آتش دوزخ بُوَدش روی رهایی

(حکيم سنائي در سال 473 هجري قمري در شهر غزنه واقع در افغانستان امروزي ديده به‌جهان گشود)

* وَ قَد ظَهَرَ بِما تَقَدَّمَ أَنَّ قَولَهُ : "وَ إِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا" مِنَ الأِستِعارَةِ بِالكِنايَةِ ، وَ المُرادُ بِهِ قَطعُ رابِطَةِ التَّعَلُّقِ بَينَ الإِنسانِ وَ بَينَ أَمتِعَةِ الحَياةِ الدُّنيا مِمّا عَلَى الأَرضِ .
وَ رُبَما قِيلَ : إِنَّ المُرادَ بِهِ حَقيقَةُ مَعنَى الصَّعيدِ الجُرُزِ، وَ المَعنَى :  أَنّا سَنُعيدُ ما عَلَى الأَرضِ مِن زِينَةِِ تُراباََ مُستَوِياََ بِالأَرضِ ، وَ نَجعَلُهُ صَعيداََ أَملَسَ لا نَباتَ فِيهِ وَ لا شَيءَ عَلَيهِ.

و قوله: "
مَا عَلَيْهَا" مِن قَبيلِ وَضعُ الظّاهِرِ مَوضِعَ المُضمَرِ وَ كانَ مِن طَبعِ الكَلامِ أَن يُقالَ : وَ إِنّا لَجاعِلُوهُ ، وَ لَعَلَّ النُّكتَةَ مَزيدُ العِنايَةِ بِوَصفِ كَونِهِ عَلَى الأَرضِ .

با توجه به مطالبی که قبلا بیان گردید  روشن شد كه قول و سخن خداوند در آیه هشتم از سوره کهف که فرمود : ( وَ إِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا . این زَرق و برقها پایدار نیست، و ما سرانجام قِشر روى زمین را خاک بى گیاهى قرار می دهیم.) از باب استعاره بِالکِنایَه است، و مراد از «صَعِيدًا جُرُزًا» ، معنای استعاره ای و کنایه ای می باشد نه معنای حقیقی . منظور از آن همان قطعِ عُلقه و علاقه و تَعلُّق بين انسان و بین متاعها و امور زندگى زمينى است. به عبارت دیگر در آیه شریفه عبارت «صَعِيدًا جُرُزًا» کنایه از قطع تعلُّقات انسانی است . خداوند می فرماید : ما بعد از سپری شدن مُهلتی که برای انسان ها مقرر کردیم و بعد از اتمام امتحان ها و آزمایش ها ، رابطه و علاقه و تعلُّق  بین انسان و متاع ها و  زخارف و زر و زیورهای زیبای دنیوی را قطع می کنیم و از بین می بریم .

و چه بسا برخی از مفسرين گفته اند: منظور از«صَعِيدًا جُرُزًا»  معنای حقيقی آن است نه معناى استعاره ای و  كنايه اى ، و معناي آیه شریفه  اين است كه : و هر متاع و زیور و زينتى كه بر  روی زمين است  به خاکِ برابر و مساوی با زمین بر می گردانیم و به عبارت دیگر همه آن ها را با خاک یکسان می کنیم و از بین می بریم و  روی زمين را همچون سطحی صاف و  نرم و هموار  قرار می دهیم به گونه ای که هیچ نَبات و گیاه و روئيدنى و هیچ چیز دیگری در آن نباشد .

و جمله (مَا عَلَيْهَا - آنچه بر روى زمین است ) از قبيل به كار بردن اسم ظاهر ( مای موصوله در «مَا عَلَيْهَا» ) به جاى ضمير (هُ) است و گر نه طَبع و سیاقِ کلام آن است که چنین گفته شود : ( وَ اِنّا لَجاعِلُوهُ )  .  شايد نکته و فلسفه  اسمِ ظاهر آوردن به جای ضمیر  در این باشد که عنایت و توجه بیشتری به وصفِ «ما عَلَی الأَرض» و آنچه از متاع ها و چیزهایی که روی زمین است  بشود که چگونه خداوند آن ها را نیست و نابود می کند  و به عبارت دیگر خداوند با این تعبیر می خواهد به انسان ها توجه دهد که به غیر از خدا اعتماد نکنند و  دل به این امور فانی ندهند زیرا که همه آن ها فناپذیر و نابود شدنی است . ...  لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ کُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ . سوره قَصَص آیه 88 هیچ معبودی جز او نیست همه چیز جز ذات ( پاک ) او فانی می شود حاکمیت تنها از آن اوست و همه بسوی او بازگردانده می شوید!

 



**  آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 


 


موضوعات مرتبط: حکیم عسکری,مطالب مربوط به استادسید اصغر سعادت میرقدیم,
برچسب‌ها: ,,,,,,,,,,